اسرائیل هر جا را که در ایران هدف قرار دهد، معادله قدرت را به صورت معناداری تغییر نخواهد داد / اسرائیل تاریخ خود را فراموش کرده؛ این فکر که حمله و اشغال لبنان، شمال را امن می‌کند، توهمی بیش نیست / شکست زمانی برای طرف مقابل معنا دارد که خود بپذیرد شکست خورده؛ بنابراین با قطع سر حزب الله و …

انتخاب . ۱۴۰۳/۷/۲۸،‏ ۱۹:۱۱


رسانه آمریکایی پولیتیکو نوشت: کشته شدن یحیی سنوار، رهبر حماس، در این هفته می‌تواند فرصتی برای آزادی گروگان‌های اسرائیلی و آتش‌بس فراهم کند، اما تاریخ نشان می‌دهد که اسرائیل و دشمنانش این فرصت را نخواهند گرفت. 
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب امده است: این ارزیابی رایان کراکر، سفیر سابق ایالات متحده است که به دلیل درک عمیق از خاورمیانه، به "لارنس عربستان آمریکا" مشهور است.
کراکر که نزدیک به چهار دهه نماینده منافع آمریکا در جهان عرب بوده، به‌عنوان سفیر ایالات متحده در لبنان، سوریه، عراق و کویت، و همچنین در افغانستان و پاکستان خدمت کرده است. 
او اکنون بازنشسته شده و معتقد است که خصومت‌ها میان اسرائیل، حماس و حزب‌الله و همچنین ایران همچنان ادامه خواهد داشت. او می‌گوید که مرگ سنوار، که پس از ترور حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله در ماه گذشته و بسیاری دیگر از فرماندهان ارشد رخ داد، عمدتاً به ادامه جنگ چریکی منجر خواهد شد، مگر اینکه آمریکا و اسرائیل برای رسیدن به آتش‌بس تلاش کنند. همچنین این امر احتمال تسلیحاتی شدن برنامه هسته‌ای ایران را بیشتر می‌کند.
کراکر می‌گوید وضعیت کنونی بسیار شبیه به آنچه است که چهار دهه پیش رخ داد، زمانی که اسرائیلی‌ها به لبنان حمله کردند. "آن تهاجم و اشغال اسرائیل در نهایت حزب‌الله را ایجاد کرد. این تهاجم نیز پایان حزب الله نخواهد بود."
متن کامل مصاحبه در زیر می آید:
می‌توان تصور کرد که دلیل اینکه سنوار اینقدر دوام آورد، شبیه به دلیل دوام آوردن اسامه بن لادن است. به عبارت دیگر، این سازمان‌ها بدون هدایت مستقیم از سوی رهبر فعالیت می‌کردند. من تغییر زیادی در میدان نبرد نمی‌بینم. با این حال، می‌دانیم که حماس به طور چشمگیری توانایی سازمان‌یافته خود را از دست داده است، اما این امر چه با حضور سنوار و چه بدون او همین‌گونه بود.
فکر می‌کنم همین‌طور است. ما همچنین در شمال هم چیزی مشابه را می‌بینیم، اما با توانایی باقی‌مانده بیشتری از سوی حزب‌الله.
فکر می‌کنم این ارزیابی زودهنگام است. به وضوح حزب‌الله همچنان در حال جنگ است. موشک‌ها همچنان از مرز عبور می‌کنند، پهپادها هم. آنها غیرمتمرکز هستند. همچنین حماس به مانند حزب‌الله غیرمتمرکز است. به‌وضوح توانایی آن‌ها برای ارائه واکنش معنی‌دار کاهش یافته است، اما من یک شورش طولانی‌مدت از سوی حماس را پیش‌بینی می‌کنم.
آنچه در شمال در جریان است، متفاوت است. نتانیاهو با تلاش برای توقف آتش موشک‌ها به طور قاطع، هدف بالایی تعیین کرده است تا ۶۰ هزار اسرائیلی بتوانند به خانه‌های خود بازگردند. اما تمام کاری که حزب‌الله باید انجام دهد این است که تعداد کافی موشک‌ها را از مرز عبور دهد تا این کار را دشوار کند.
من به اندازه کافی سن دارم تا دید بلندمدتی داشته باشم. من در سال ۱۹۸۲ در لبنان بودم، زمانی که اسرائیلی‌ها حمله کردند. آنها عملیات خود را "صلح برای جلیل" نامیدند. و ۴۲ سال بعد، لبنان از صلح دورتر است از آنچه که در سال ۱۹۸۲ بود، زمانی که آن تهاجم آغاز شد. آن تهاجم و اشغال متعاقب اسرائیل، حزب‌الله را خلق کرد. این تهاجم، به حزب الله پایان نخواهد داد.
اگر فرض کنیم که این تحلیل درست باشد و آنها قصد ندارند به تأسیسات نفتی یا هسته‌ای ایران حمله کنند، این به آنها آزادی عمل زیادی می‌دهد، اما هر جا که هدف بگیرند، به طور معناداری معادله قدرت را تغییر نخواهد داد. آنچه فکر می‌کنم انجام خواهد شد، پیش بردن بحث در داخل ایران به سمت تسلیحات هسته‌ای، زودتر از آنچه انتظار می‌رفت، خواهد بود.
بله. آنها فقط باید به صحنه جهانی نگاه کنند. شما مثال لیبی را دارید که چه اتفاقی می‌تواند بیفتد اگر یک کشور از توانایی هسته‌ای خود دست بکشد. و مثال کره شمالی که چه اتفاقی می‌تواند بیفتد اگر آن را حفظ کند.
اگر یک کشور از برنامه سلاح‌های هسته‌ای خود دست بکشد، مانند لیبی تحت حکومت معمر قذافی در سال ۲۰۰۳، همه چیز برای آن کشور به پایان می‌رسد. در نهایت او برکنار و کشته شد. اما اگر کسی سلاح هسته‌ای داشته باشد، می‌تواند از تغییر رژیم جلوگیری کند، همانطور که به نظر می‌رسد رهبر کره شمالی، کیم جونگ اون، در حال انجام آن است.
هر چقدر که ایرانیان در زمینه‌های غیرهسته‌ای ضعیف‌تر به نظر برسند، حالا خواه بحث نیروهای نیابتی مانند حماس یا حزب‌الله یا قابلیت‌های موشکی متعارف، انگیزه برای دستیابی به قابلیت‌های هسته‌ای در تهران بیشتر خواهد شد.
من نگران این هستم که آن‌ها تاریخ معاصر خود را فراموش کرده‌اند. آن‌ها عملیات "صلح برای جلیل" را پس از خروج سازمان آزادی‌بخش فلسطین (PLO) از بیروت به عنوان یک پیروزی بزرگ جشن گرفتند. اما آنچه که به دست آوردند حزب‌الله بود، دشمنی که بسیار مرگبارتر از آن چیزی بود که PLO در خواب هم نمی‌دید. بنابراین این فکر که یک تهاجم زمینی و اشغال متعاقب آن به نوعی جلیل را امن‌تر خواهد کرد، توهمی بیش نیست.
یکی از چیزهایی که در طول سال‌ها یاد گرفته‌ام، به ویژه در عراق و افغانستان، این است که مفهوم شکست دشمن تنها در ذهن همان دشمن معنا دارد. اگر آن دشمن احساس کند که شکست خورده، پس شکست خورده است. اگر این احساس را نداشته باشد، شکست نخورده است. آیا این قطع سر رهبران حماس و حزب الله باعث می‌شود دشمن احساس شکست کند؟ فکر می‌کنم زمان نشان خواهد داد، اما احتمالاً چنین نخواهد بود.
من در لبنان بودم زمانی که حزب‌الله شکل گرفت، و ما هزینه سنگینی برای آن پرداختیم، اسرائیلی‌ها حتی بیشتر از ما. من زمانی که اسرائیلی‌ها برای اولین بار حزب‌الله را با ترور عباس موسوی (دبیرکل حزب‌الله که در سال ۱۹۹۲ توسط هلی‌کوپترهای اسرائیلی ترور شد) کشتند، سفیر آمریکا در لبنان بودم. مجبور شدم به دلیل اطلاعات موثقی که نشان می‌داد نقشه‌ای برای ترور من به تلافی آن وجود داشت، سفارت را ترک کنم. خب، آن قطع سر (ترور رهبر حزب الله) دقیقاً حزب‌الله را تضعیف نکرد.
اگر من بود، اعلام پیروزی می کردم و به سمت توقف درگیری‌ها حرکت می‌کردم. در شمال، قطعنامه ۱۷۰۱ سازمان ملل متحد را روی میز دارید که از سال ۲۰۰۶ (که خواستار خروج حزب‌الله از جنوب رودخانه لیتانی در لبنان و خلع سلاح و خروج نیروهای اسرائیلی از لبنان است) وجود دارد. و قطعنامه دیگری از سازمان ملل از سال ۲۰۰۴ که به‌طور مشابه نوشته شده است. این‌ها نقاط مرجع و اسناد همه طرف‌های درگیر هستند. ممکن است که دیپلماسی سنگین آمریکا مورد نیاز باشد تا حداقل یک آتش‌بس در شمال ترتیب داده شود. و در غزه فکر می‌کنم باید همه چیز به سمت بازگرداندن گروگان‌ها متمرکز شود.
این چیزی است که می‌توان به آن دست یافت. این ممکن است وقفه ای باشد که حزب‌الله و ایران به دلایل خودشان، خواهان آتش‌بس باشند. بنابراین اگر بتوانید به آن دست یابید - توقف درگیری‌ها به اندازه‌ای که اسرائیلی‌ها بتوانند به خانه‌های خود بازگردند - شاید بتوانید به سمت نوعی اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ حرکت کنید. این همچنین بهترین راه برای مقابله با ایران خواهد بود.
هر گونه مسیری که مرگ سینوار برای حل مسئله گروگان‌ها باز کند، باید توسط اسرائیلی‌ها مورد استفاده قرار گیرد. دوباره می گویم؛ شورش متوقف نخواهد شد. اما توانایی که حماس با آن عمل می‌کرد، تا حد زیادی در حال حاضر از بین رفته است. و امیدوارم که اسرائیل به صورت غیرمستقیم کاری کند تا آتش‌بسی فراهم شود که اجازه بازگشت گروگان‌های زنده را بدهد. اما ما هیچ تصوری نداریم که چه اتفاقی در حماس در داخل غزه می‌افتد. نمی‌دانیم چند گروگان زنده مانده‌اند. و چه کسی آن‌ها را کنترل می‌کند و چه کسی می‌تواند تصمیم بگیرد آن‌ها را آزاد کند.
خیلی سخت است که از بیرون بفهمیم آنجا چه می گذرد. واکنش‌های فلسطینیان در غزه که گزارش شده را دیده‌اید. برخی می‌گویند آن‌ها مجبورند تا آخرین فلسطینی بجنگند، برخی دیگر امیدوارند که مرگ سینوار به معنای پایان رنج باشد. اگر من یک سیاست‌گذار اسرائیلی بودم، از هر و هر گونه تخیلی که داشتم برای بازگرداندن گروگان‌ها استفاده می‌کردم.
گسترش بیشتر روابط دیپلماتیک اسرائیل در منطقه قطعاً یک امکان است. یکی از چیزهایی که در سال گذشته از زمان شروع جنگ غزه رخ نداده، قطع روابط کشورهای عربی که در حال حاضر با اسرائیل صلح کرده، است. فکر می‌کنم در داخل عربستان سعودی انگیزه‌ای برای حرکت به سمت عادی‌سازی روابط با اسرائیل وجود خواهد داشت، به‌ویژه اگر ایران به سمت دستیابی به توانایی هسته‌ای حرکت کند. اما چیزی که این کار قطعاً انجام نمی‌دهد، حرکت به سمت حل و فصل مسئله فلسطین است.
من بسیار بعید می دانم که چیزی معنادار از مذاکرات اسرائیلی-فلسطینی بیرون بیاید. چیزی که در بحران کنونی از دست نرفته، اما به دلیل شدت وضعیت‌های غزه و لبنان به نوعی تحت تأثیر قرار گرفته، کرانه باختری است. اقدامات اسرائیل در آنجا، هم توسط شهرک نشین ها و هم توسط ارتش اسرائیل، برای هر گونه مذاکره معنادار با فلسطینیان نشانه‌های خوبی نیست.
دوباره، به یاد می آورم زمانی که فکر می‌کردیم تهاجم اسرائیل در سال ۱۹۸۲ و خروج فلسطینیان که توسط ایالات متحده ترتیب داده شد، قرار است زمینه را برای صلح جامع در خاورمیانه فراهم کند. آن همان ابتکار معروف ریگان بود. اما تقریباً قبل از شروع، پایان یافت. و من شرایط فعلی را خیلی امیدوارانه‌تر نمی‌بینم. من به آنچه که از طریق تجربه تلخ آموخته‌ام بازمی‌گردم. تا زمانیکه دشمن شما احساس شکست نکند، شکست نخورده است.
نه، فکر نمی‌کنم.
اگر خودشان را قانع کنند که دستاوردهای نظامی و اطلاعاتی عامل یک پیروزی است، این بسیار خطرناک است. و اگر ما هم شروع به باور این کنیم، دو برابر خطرناک می‌شود. 
به ابتکار ریگان بازگردید. اگر باور کنیم که خسارتی که به رهبری حزب‌الله وارد شده و از بین بردن سینوار و دیگر رهبران حماس به نوعی به یک پویایی جدید برای صلح تبدیل می‌شود، که می‌توانیم آن را به نوعی به یک توافق جهانی تبدیل کنیم، دیوانگی است.
من هیچ چیز خوبی از این نمی‌بینم. فکر می‌کنم اسرائیلی‌ها به فکر اشغال نظامی طولانی‌مدت غزه هستند و این تنها باعث ایجاد یک شورش طولانی‌مدت خواهد شد. یکی از چیزهایی که از ۷ اکتبر به طور بنیادی تغییر کرده است، تمایل اسرائیل به پذیرش تعداد معینی تلفات در ارتش در بلندمدت است که قبل از ۷ اکتبر حتی تصور آن هم نمی‌کردند. در ۱۸ سال در لبنان، از ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰، حدود ۱۱۰۰ سرباز را از دست دادند. تا ۶ اکتبر ۲۰۲۳، این عدد بسیار بزرگی بود که هیچ دولت اسرائیلی حاضر به پذیرش آن نمی‌شد. اما از دست دادن ۱۲۰۰ نفر دیگر در یک روز، شامل مردان و زنان، این محاسبات را تغییر داد. بنابراین تمایل اسرائیل به‌طور کلی برای پذیرش یک شورش طولانی‌مدت در غزه و اشغال نامحدود، بسیار بیشتر از آن چیزی است که قبل از ۷ اکتبر بود.
امیدوارم که این‌طور نباشد. فکر می‌کنم ضرورت دارد که در حال حاضر دینامیک اوضاع بر روی زمین تغییر کند. حدس می‌زنم که فشارهای رو به افزایشی بر دولت نتانیاهو وارد خواهد شد تا همین کار را انجام دهد؛ یعنی آزادی گروگان‌ها و حداقل به‌طور موقت توقف شلیک راکت‌ها از مرز.
مطالعه خبر در منبع

نظرات کاربران
    برای ارسال نظر، لطفا وارد شوید.

    اخبار مشابه