تقوی مقدم: انقلاب اسلامی محصول اندیشه و عمل امام خمینی(س) است/ بصیرت‌منش: انقلاب پدیده شگرفی است که سازوکار خودش را می‌طلبد/ محمودی‌کیا: شروع کنش انقلابی امام در سال 41 است

جماران . ۱۴۰۳/۷/۲۹،‏ ۹:۴۱


نشست بررسی و نقد کتاب «ایران در فرآیند انقلاب؛ امام خمینی(س) و چالش سنت و مدرنیته» با حضور مؤلف این کتاب در پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد.

نشست بررسی و نقد کتاب «ایران در فرآیند انقلاب؛ امام خمینی(س) و چالش سنت و مدرنیته» در پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد.

به گزارش خبرنگار جماران، سید مصطفی تقوی مقدم، هیأت علمی پژوهشکده مطالعات تاریخ معاصر ایران، گفت: انقلاب اسلامی پدیده‌ای است که ذهن نه تنها محافل سیاسی بلکه محافل علمی جهان را هم به خودش متوجه کرده است. یادم هست سال 73 دانشجوی فوق لیسانس بودیم و آن موقع اساتید می‌گفتند در 15 سال به اندازه کل 70 سال انقلاب شوروی در محافل علمی دنیا مقاله نوشته شد.

وی افزود: این توجه محافل علمی و سیاسی حکایت از شاخص بودن این پدیده دارد. طبیعی بود که ذهن افراد داخل کشور  را بیشتر دغدغه‌مند کند و پیگیر فهم و تدوین این پدیده هم باشند. به همین دلیل توسط نویسندگان داخلی و خارجی مباحث گوناگونی درباره انقلاب ایران مطرح شده و من هم به عنوان فردی که در این جامعه تنفس می‌کردم و  همیشه دغدغه‌های فکری، اعتقادی و سیاسی داشتیم،  طبیعی بود که این موضوع دغدغه ذهن ما هم باشد.

تقوی مقدم اظهار داشت: فرضیه پژوهش من این بود که انقلاب اسلامی ایران محصول اندیشه و عمل امام خمینی(س) است. انقلاب در متن جامعه شکل می‌گیرد و اینکه چگونه امام خمینی(س) عامل اصلی و تعیین کننده آن می‌شود، باید تبیین شود؛ که نه در دام شخصی‌گرایی و نه جامعه‌گرایی افراطی گرفتار شویم. در برابر اصالت فرد یا اصالت جامعه، «اصالت فرد و جامعه» چیزی است که علامه طباطبایی مطرح کرد و آقای مطهری شرح داد و تبیین کرد.

وی با تأکید بر اینکه انقلاب محصول تحولات جامعه و امام خمینی(س) جزئی از جامعه است، افزود: خیلی افراد فکر می‌کنند ما چرا مثل کره، ژاپن یا ترکیه نباشیم؟ روند تحولات یک اصول مشترک کلی دارد، اما خواه ناخواه آنچه که متمایز می‌کند، ویژگی‌های شخصیت ملی یک جامعه است که واکنش او را به خودش و جهان پیرامون خودش تبیین می‌کند و نشان می‌دهد. بنابراین برای اینکه جامعه ایران را بشناسیم، شناخت شخصیت ملی این کشور حائز اهمیت است.

هیأت علمی پژوهشکده مطالعات تاریخ معاصر ایران گفت: رفع تهدید تمامیت ارضی، امنیت ملی، حاکمیت ملی و هویت ملی نیازهای بنیادین جامه ایران در دوران معاصر شد. در برابر این تهدیدها، پرسش‌هایی که در جامعه به وجود آمد که حالا چه باید کرد؟ این پرسش‌ها جریان‌های فکری و سیاسی را به وجود آورد و «چرا این طور شد» و «چه باید کرد»، سرآغاز ایران معاصر شدند.

وی افزود: معیار هر جریان فکری این است که چقدر می‌تواند به نیازهای بنیادین جامعه پاسخ بدهد. حکومت پهلوی هم یکی از پاسخ‌هایی بود که به این نیازها دادند و چون پاسخ داده نشد، انقلاب پیش آمد. جریان‌های فکری بازیگردان این صحنه شدند و آزمونی شد برای اینکه کدام نسخه می‌تواند به نیازهای بنیادین پاسخ بدهد و نیازهای بنیادین هم چیزی نیست که با ادعا، شعار و تبلیغات حکومت‌ها بگویند که ما پاسخ دادیم.

تقوی مقدم اظهار داشت: امام خمینی(س) گفت نسخه‌های غربی راه نیست و تأکیدش را بر هویت ملی، اسلام و استقلال ایران گذاشت. امام خمینی(س) ساحر که نبود؛ چون آن نیازها بود و پاسخ می‌طلبید و در دوره پهلوی اتفاقا شدیدتر هم شده بود و در مقابل جریان‌های فکری و سیاسی دیگر، نه مراجع دینی و علما و نه جریان روشنفکری یا ملی و مذهبی و چریکی، پاسخ امام خمینی(س) توانست نیازها را پاسخ بدهد و استقبال شد.

وی تأکید کرد: انبیاء هم همین طور هستند؛ هیچ پیامبری اگر انگشت روی نیازهای جامعه نگذارد، نمی‌تواند موفق شود. امام خمینی(س) گفت ما با حفظ و ترمیم و تقویت خودمان می‌توانیم با دنیای جدید هم تعامل داشته باشیم. این چالش سنت و مدرنیته و پاسخ امام خمینی(س) به آن در یک انقلاب و نظام‌سازی پس از آن نمود پیدا کرد.

هیأت علمی پژوهشکده مطالعات تاریخ معاصر ایران اظهار داشت: انقلاب اسلامی فراخ‌ترین راه پیش روی ملت ایران بود و راه دیگری جز این نبود. همه داریم در این راه قدم می‌گذاریم و هرکس در حد توانش تلاش می‌کند کاری در این راستا انجام بدهد و هیچ کدام ما خاتم المحققین یا خاتم النویسندگان نیستیم. بنابراین هرگونه اعلام کاستی، نقیصه و ضعف در کارهای بعدی استفاده می‌شود.

به گزارش خبرنگار جماران، حمید بصیرت‌منش، عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، نیز در این نشست با اشاره به آثار سید مصطفی تقوی مقدم، گفت: عنوان کتاب «ایران در فرآیند انقلاب» است. یک نگاه سنتی که در تاریخ وجود داشت، این بود که هر حادثه‌ای دارای یک سری علل زمینه‌ای و عوامل نزدیک است. معمولا زمینه‌ها بلندمدت هستند و ریشه در گذشته‌های دورتر دارند.

وی تأکید کرد: وقتی ما می‌گوییم «ایران در فرآیند انقلاب»، از کجا را می‌گوییم؟ خود این نکته‌ای است که باید در کتاب پاسخش مطرح می‌شد و به نظر من نشده است. نوعا محققین خارجی که راجع به انقلاب کار کرده‌اند، نقش امام را تقلیل داده‌اند. این یک مقداری با حقایق تاریخی وفق نمی‌دهد و جفا به امام است. یعنی نقش امام خمینی(س) مثل لوکوموتیوی است که بقیه لوکوموتیوها را به دنبال خودش می‌کند.

بصیرت‌منش اظهار داشت: وقتی می‌گوییم «ایران در فرآیند انقلاب» باید امام را در مجموعه دیگر نیروهای سیاسی در نظر بگیریم. این کتاب اشاراتی به جبهه ملی و نهضت آزادی دارد و من فکر می‌کنم شاید بیشتر از اینها لازم باشد که راجع به اینها کار شود. آقای منتظری همیشه می‌گفت انقلاب ایران سه رکن «اسلام»، «مردم» و «رهبری» را داشته است. این کتاب همین را هم به چالش می‌کشد و می‌گوید کسی که اسلام را فعال می‌کند و به عرصه اجتماع می‌آورد و مردم را فعال می‌کند، نقش امام خمینی(س) است.

وی افزود: تعابیری در این کتاب به کار رفته که من به عنوان کسی که امام را دوست دارم و در پژوهشکده امام خمینی(س) کار می‌کنم، حظ می‌برم اما حظ بردن من دلیل نمی‌شود که بتواند همه کسانی که تحقیقی کار می‌کنند را قانع کند. انقلاب یک پدیده شگرفی است که سازوکار خودش را می‌طلبد. نه تنها امام خمینی(س) بلکه حتی اگر امام معصوم هم باشد، ما با یک پدیده انقلاب مواجه هستیم.

عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه تعبیر «خلق انقلاب توسط امام خمینی(س)» در کتاب ایران در فرآیند انقلاب به کار رفته، من به عنوان کسی که باورمند هستم، عشق کردم؛ ولی می‌دانم این چیزی نیست که مورد پذیرش همه اهل تحقیق قرار بگیرد.

به گزارش خبرنگار جماران، محمد محمودی‌کیا، عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، نیز در این نشست گفت: من در مطالعه این کتاب با سه کتاب مواجه شدم. کتاب اول ایران در فرآیند انقلاب، کتاب دوم امام و اندیشه سیاسی ایشان و کتاب سوم، که نیست، تقابل سنت و مدرنیته است؛ یعنی یک چیزی کم دارد. من عبور می‌کنم از اینکه نقطه آغاز فرآیند انقلاب معلوم نیست و انتظار هست که ما نقطه آغازی را داشته باشیم.

وی افزود: در این کتاب به انقلابی بودن اندیشه امام اشاره می‌شود. امام در کشف اسرار به سلطنت مأذون گرایش پیدا می‌کند و تا حدی متأثر از مرحوم نائینی است. این سلطنت مأذون نیز در طول زمان یک سیر تطور دارد. یعنی ما وقتی اندیشه ولایت فقیه را در کتاب کشف اسرار می‌بینیم، اتفاقا این کتاب، کتاب تحقیقی امام نیست؛ امام در پاسخ به یک شبهه‌ای که در جامعه آن وقت متاثر از جزوه اسرار هزار ساله علی اکبر حکمی‌زاده تکرار می‌شود، چند ماهی درس را تعطیل می‌کنند و آن 13 سؤال را پاسخ می‌دهند.

محمودی‌کیا با اشاره به اینکه امام در کتاب «البیع» به بحث ولایت فقیه از ناحیه فقه استدلالی ورود می‌کنند، افزود: در «الاجتهاد والتقلید»، یا در «تحریر الوسیله» و بحث‌های مسجد شیخ انصاری امام رویکرد دیگری به بحث‌های ولایت فقیه دارند تا به پیش‌نویس و در نهایت اصلاحیه قانون اساسی می‌رسیم. یعنی این اندیشه یک سیر تطور دارد و این طور نیست که بگوییم اندیشه امام یک هسته سخت ثابت و لم یتغیری داشته و عدم اظهار آن در دوره مرحوم آیت الله بروجردی به تعبیری یک پوششی روی آن بوده یا به تعبیر دیگر شاهد نوعی محافظه کاری از سوی امام بوده ایم؛ آن چیزی که در کتاب بدان توجه داده شده مبنی بر این که امام در این دوره اقتدار دینی نداشته و زمانی که به مرجعیت دست می یابند، این اقتدار برای ایشان ایجاد می‌شود و زمینه ای برای کنش انقلابی و اظهار نظرات صریح ایشان می شود. من چنین برداشتی از اندیشه امام ندارم.

وی تصریح کرد: شروع کنش انقلابی امام در سال 41 است که اساسا امام مرجع تقلید نیست و حداقل به این عنوان شناخته نمی‌شود. فکر می‌کنم تیر ماه سال 42 آقایان شریعتمداری، مرعشی، میلانی و آملی در پاسخ به پرسش مرجعیت امام، مرجعیت امام را اعلام می‌کنند. بعد از فوت مرحوم آیت‌الله حکیم در سال 49 است که علمای حوزه نامه تسلیت را به امام می‌دهند. لذا اینکه ما بخواهیم بگوییم بروز و ظهور نگاه انقلابی امام خمینی(س) به مرجعیت گره می‌خورد، نپرداخته‌اید به اینکه تأثیرات اصول فقه در اندیشه چگونه است. یعنی شما تشکیل حکومت اسلامی را یک امر واجب فرض کرده‌اید که مقدمه واجب دارد و مبارزه و مرجعیت مقدمه واجب می‌شود.

عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی افزود: اگر بخواهیم تاریخی نگاه کنیم، باید به سراغ متنی برویم که حضرت امام در کتابخانه وزیری نوشته‌اند. لذا این هم که بگوییم در مقام عمل با تصدی مرجعیت گره ‌می‌خورد نیز از نظر تاریخی ایراد دارد. ضمن اینکه خیلی علما مثل مرحوم مدرس رویکرد انقلابی داشته‌اند، اما در مظان مرجعیت نبوده‌اند. لذا اینکه ما کنش انقلابی را متوقف بر شرط مرجعیت کنیم، یک مقداری از نظر مبانی ایراد دارد.

کپی شد
مطالعه خبر در منبع

نظرات کاربران
    برای ارسال نظر، لطفا وارد شوید.