سیاستهای صنعتی باید هدف بلندمدت ایجاد صرفههای مقیاس داخلی و خارجی را در شهرهای ساحلی و مناطق پرآب دنبال کنند
سید محمدرضا اسلامی* : ایران در آستانه یک بحران جدی قرار دارد؛ بحرانی که میتواند در کمتر از یکدهه آینده به یکی از چالشهای مدیریتی بزرگ کشور تبدیل شود؛ یعنی کمبود آب. خشکشدن دریاچه ارومیه و زایندهرود تنها نوک کوه یخی است که به چشم میآید.
در پس این نمودهای ظاهری، کاهش شدید ذخایر آبهای زیرزمینی، افزایش مصرف بیرویه و کاهش بارندگیها، همگی دست به دست هم دادهاند تا آیندهای نگرانکننده را برای ایران رقم بزنند. اما آیا این تهدید میتواند به فرصتی برای توسعه و پیشرفت کشور تبدیل شود؟ تجربه جهانی نشان داده است که تهدیدهای طبیعی میتوانند به محرکی برای پیشرفت و توسعه تبدیل شوند. ژاپن با تهدید زلزله و هلند با خطر سیلاب روبهرو بودهاند، اما امروز هر دو کشور به قطبهای علمی و فناوری در زمینههای مرتبط با این تهدیدها تبدیل شدهاند. مساله کمآبی در ایران نیز میتواند چنین فرصتی را ایجاد کند؛ به شرط آنکه با نگاهی نو و راهبردی به آن نگریسته شود. به جای تمرکز صرف بر افزایش منابع آب از طریق پروژههای پرهزینه انتقال آب، میتوان با تغییر الگوی توزیع جمعیت و صنایع به سمت سواحل جنوبی کشور، نهتنها با این تهدید مقابله کرد، بلکه از آن بهعنوان فرصتی برای توسعه اقتصادی و تجاری بهره برد. این رویکرد میتواند ضمن کاهش فشار بر منابع آبی محدود فلاتمرکزی، زمینهساز تحولی عظیم در ساختار اقتصادی و جمعیتی کشور شود.
بدون شک یکی از چالشهای مدیریتی مهم کشور در آینده نزدیک (کمتر از یکدهه دیگر)، وضعیت منابع آب خواهد بود. خشکشدن دریاچه ارومیه و زایندهرود فقط قسمتی از بحرانی را که در معرض دید است، نشان میدهد. ذخایر آبهای زیرزمینی بهشدت در حال کاهش هستند و افزایش مصرف و کاهش بارندگی در دو جهت مخالف بهسرعت پیش میروند تا آیندهای نگرانکننده را برای ما ایرانیان بسازند. این گزارش با توجه به این مساله که ایران در معرض تنش آبی قرار دارد و کمآبی، بزرگترین و نزدیکترین بحران یکدهه آینده کشور است، نگارش شده است. تغییرات آبوهوایی، گرم شدن کره زمین و خشکسالیهای متوالی متاسفانه فرضیه فوق را حمایت میکنند. تهدیدها (خصوصا طبیعی) اگرچه در ذات خود خطراتی را برای مردم و کشور به همراه دارند، اما در مواقعی باعث شکوفایی و توانمندسازی یک ملت و کشور شده و توسعه علمی و فرصتهای شغلی جدید را هم به همراه دارند. برای مثال، کشور ژاپن در زمینه مهار تهدید زلزله و کشور هلند در محدود کردن تهدید سیلاب بسیار موفق عمل کردهاند و از جمله کشورهای پیشرو علمی در زمینه مهندسی زلزله و مهندسی آب به حساب میآیند. هزاران فرصت شغلی از توجه این کشورها جهت مدیریت بحرانهای فوق ایجاد شده است و میلیونها دلار پروژه فنی و مهندسی در رشتههای فوق از کشورهای مختلف به اقتصاد آنها تزریق میشود. بنابراین تهدیدها در صورت مدیریت صحیح میتوانند به نقاط قوت کشورها تبدیل شوند. در مورد ایران، کمآبی یک تهدید جدی است و مدیران باید بهطور ویژهای به منظور مدیریت آن و حتی تبدیل آن به یک فرصت استفاده کنند.
تهدید اصلی در مورد کمآبی در ایران، تنها محدود به کمبود منابع آبی نیست، بلکه تراکم بالای جمعیت و تمرکز صنایع بزرگ در فلات مرکزی ایران نیز به حجم این تهدید افزوده است. بهعبارت دیگر، در کشوری که مناطق پرآب و کوهستانی و صدها کیلومتر ساحل دارد، اکثر جمعیت ایران در مناطق کمآب و خشک زندگی میکنند و صنایع بزرگ نیز در این شهرها ساخته شدهاند. در این میان شهرهای تهران، اصفهان، مشهد، یزد، کاشان و سمنان نمونههایی از این واقعیت هستند که هم دارای صنایع بزرگ هستند و هم در معرض مهاجرت گسترده قرار گرفتهاند. مطالعه افزایش جمعیت در این شهرها در دهه اخیر موجب شگفتی هر کارشناسی میشود. بهعنوان مثال، با اینکه منابع آبی شهر مشهد بهشدت محدود است، جمعیت آن در هشتسال اخیر 800هزار نفر افزایش داشته است.
طرحهای متنوعی در راستای حل مشکل کمآبی برای شهرهای فلات مرکزی ایران در نظر گرفته شدهاند که متاسفانه اغلب آنها در جهت افزایش عرضه از طریق پروژههای انتقال آب بینحوزهای (از کارون به زایندهرود و از زایندهرود به یزد) یا از دریای خزر به سمنان مطرح شده است. نقد پروژههای فوق موضوع اصلی این نوشته نیست، ولی نگاه بلندمدت به این پروژهها نشان میدهد که مشکل اصلی طرحهای انتقال آب علاه بر اقتصادی نبودن (انتقال با برق یارانهای و فروش یارانهای آب) و هزینهبر بودن برای دولت، باعث مهاجرت گستردهتر و توسعه بیشتر صنعت و کشاورزی در حوزه دریافتکننده آب میشود. با این حال انتقال آب و افزایش عرضه تنها نسخه شفابخش مسوولان در دولتهای گذشته و کنونی است. توجه به مدیریت منابع آب و مدیریت تقاضا اگرچه توسط کارشناسان آب توصیه میشود، ولی به دلیل وجود سازمانهای متعدد تصمیمگیرنده در حوزه آب و غیرواقعی بودن قیمت برق و آب در کوتاهمدت و حتی میانمدت، مشکل کمآبی را در منطقه تشنه فلات مرکزی ایران حل نخواهد کرد.
اما چگونه باید با این تهدید طبیعی کنار آمد، بهگونهای که زندگی مردم و اقتصاد کشور به خطر نیفتد و برنامههای درازمدت توسعه نیز ادامه یابند؟ فراتر از آن، این تهدید را با چه فرآیندی و چگونه میتوان به یک فرصت برای مردم و کشور تبدیل کرد؟ یک روش برای مواجهه با این تهدید و تبدیل آن به یک فرصت، میتواند تدوین برنامهای درازمدت برای ساخت صنایع جدید و بزرگ در سواحل جنوبی ایران و سرریز شدن جمعیت (شامل نسلهای کنونی و جدید) به بنادر و شهرهای ساحلی کشور باشد. حمایت دولت و تشویق سرمایهداران برای سرمایهگذاری در شهرهای ساحلی و ایجاد هزاران فرصت شغلی، مردم را از شهرهای مختلف ایران به سمت سواحل خلیجفارس خواهد کشاند و باعث ایجاد شهرهای جدید یا شکوفا شدن شهرهای موجود میشود. آبادان و خرمشهر نمونه شهرهای موفق قبل از انقلاب و عسلویه و بوشهر نمونههای موفق بعد از انقلاب هستند. با اجرای این طرح، از چند وجه به حل مشکل کمآبی فلات مرکزی ایران خواهیم پرداخت. سیاستهای صنعتی میتواند با هدف قرار دادن ایجاد زنجیره تامین در شهرهای ساحلی و ایجاد صرفههای مقیاس داخلی و خارجی در نوار ساحلی زمینه این امر را فراهم کند.
در ابتدا از افزایش جمعیت و حاشیهنشینی شهرهای نواحی مرکزی کشور جلوگیری میشود و این شهرها بیش از این بافت تاریخی و اجتماعی خود را از دست نخواهند داد. اصفهان بحق نصف جهان است، اگر آسمان آن آبی و زایندهرود پرآب در آن جریان داشته باشد؛ وگرنه یک شهر میلیونی با انبوه صنایع، ترافیک سنگین، رودخانه خشک و چند ساختمان تاریخی دیگر جاذبهای برای گردشگران نخواهد داشت. همینطور مشهد، یزد، کاشان و سمنان که ظرفیت سکونت جمعیت بیشتر از این را ندارند و هزینههای توسعه این شهرها بسیار کمرشکن است. تهران، پایتخت ایران بعد از سالها با صرف میلیاردها تومان و خراب کردن هزاران خانه توانست شبکه بزرگراهی خود را تکمیل کند. چندهزار خانه و چندهزار میلیارد تومان پول دیگر باید در این شهرها خرج شود تا آنها را به مکانی مناسب برای زندگی شهروندان تبدیل کند؟ چندهزار میلیارد تومان دیگر باید برای پروژههای انتقال آب خرج شود تا زندگی مردم درآن شهرها در معرض تهدید قرار نگیرد؟ توسعه شهرهای جدید در سواحل خلیجفارس و دریای عمان و مهاجرت مردم به این شهرها باعث میشود که شهرهای فلات مرکزی ایران جانی دوباره گیرند و نیز بعد از دههها، رشد تقاضا برای مصرف آب کنترل شود.
همچنین با توسعه تکنولوژیهای جدید و کاهش قیمت آب تصفیهشده دریا، تهیه آب برای شهرهای جدید و شهرهای موجود در سواحل جنوبی چندان دشوار نیست. کشورهای اسپانیا، ژاپن و انگلستان به طور جدی در حال توسعه پروژههای شیرینسازی آب دریا برای شهرهای خود هستند. کشورهای حاشیه خلیجفارس نیز به طور گسترده از این روش برای تهیه آب استفاده میکنند. قیمت تمامشده آبی که از این طریق به دست میآید معادل و حتی کمتر از قیمت تمامشده آب بهدستآمده از پروژههای انتقال آب است. در نتیجه، با ساخت شهرها و مراکز صنعتی جدید در حاشیه خلیجفارس و دریای عمان و مهاجرت مردم از فلات مرکزی ایران به این شهرها، غیر از اینکه فشار به منابع محدود زیرزمینی حوزههای آبی فلات مرکزی ایران کاهش مییابد، منابع پایدار آبی که از طریق شیرینسازی آب دریا حاصل شدهاند در اختیار بخش عمدهای از مردم قرار خواهد گرفت.
اما غیر از رفع تهدید کمآبی، فرصت ایجادشده از اجرای این طرح برای کشور چه خواهد بود؟ به دلایلی که از حوصله این نوشتار خارج است، شهرهای بزرگ ایران در حاشیه کویر و کوهستانها بنا شدهاند و اکثر جمعیت ایران هم در این مناطق زندگی میکنند. زندگی در حاشیه کویر شاید در گذشته برای مردم موجب امنیت میشد، ولی در حال حاضر خود باعث افزایش تهدید کمآبی است. مردم ایران به دلایلی همواره علاقه کمتری به زندگی در سواحل و تجارت دریایی داشتهاند. در حال حاضر هم شاید بیش از 80درصد جمعیت ایران دور از دریا زندگی میکنند و به نوعی کشور، خود را از تجارت دریایی و مزایای آن محروم کرده است. برندگان این سبک زندگی ایرانیان بدون شک کشورهای حاشیه خلیجفارس هستند که با صادرات مجدد کالاها به ایران، درآمد سرشاری را نصیب خود کردهاند. در دنیایی که تقریبا تمام شهرهای بزرگ دنیا در کنار دریاها ساخته شدهاند تا قدرت تجارت را افزایش دهند و اقتصاد خود را شکوفا کنند، بزرگترین شهر ایران در سواحل شمالی، رشت با جمعیت 600هزار نفری در جایگاه یازدهمین شهر پرجمعیت ایران و بندرعباس با جمعیت 450هزار نفری در جایگاه هجدهم قرار گرفتهاند. بنابراین ضروری است که جایگاه ایران در منطقه خلیجفارس و دریای عمان از لحاظ جمعیت و نیز موقعیت اقتصادی و تجارت بینالملل ارتقا یابد. جمعیتی که به سمت سواحل جنوبی سرازیر میشود، حاشیهنشینهای شهرهای بزرگ، روستاییانی که به علت خشکسالی مجبور به ترک روستاها هستند و جمعیت جدید ایران در دهههای آینده خواهند بود. چابهار که در کرانه دریای عمان و اقیانوس هند قرار دارد و ظرفیت تبدیل شدن به مرکز ترانزیت منطقهای را دارد، به جای جمعیت 200هزار نفری کنونی باید تا سهدهه آینده جمعیت میلیونی داشته باشد تا به یک هاب منطقهای تبدیل شود. هزاران فرصت شغلی جدید از صادرات مجدد کالا از چابهار به کشورهای همسایه، ترانزیت و کشتیرانی برای جوانان این کشور ایجاد خواهد شد و هزاران میلیارد تومان پولی که خرج شهرهای متراکم فعلی برای اسکان جمعیت بیشتر میشود، صرف ساخت یک ابرشهر در یکی از نقاط مهم دنیا خواهد شد که هم اقتصاد ایران را شکوفا و هم موقعیت نظامی و منطقهای ایران را در سواحل جنوبی مستحکمتر خواهد کرد.
اگر یکبار آریاییها برای فرار از سرمای سرزمینهای شمالی به ایران مهاجرت کردند شاید دوباره لازم باشد مهاجرتی به سواحل جنوبی برای فرار از کمآبی مناطق مرکزی ایران انجام دهند. خلاصه کلام اینکه از دیدگاه این گزارش، راهحل مشکل کمآبی در ایران به هیچ عنوان اجرای پروژههای چندهزار میلیارد تومانی انتقال آب نیست که چه در مرحله ساخت و چه در مرحله بهرهبرداری هزینههای کمرشکنی را به ملت و دولت تحمیل میکند، بلکه تدوین نقشه راه برای مدیریت منابع آب، جلوگیری از افزایش جمعیت شهرهای موجود و کنترل تقاضا با مهاجرت و توسعه تکنولوژیهای جدید در بخش کشاورزی، صنعتی و شهری است. اگرچه مدیران فعلی در انبوهی از مشکلات گرفتارند، ولی شاید لازم باشد بخشی از وقت و انرژی خود را برای تدوین چشمانداز آینده این کشور صرف کنند و وظیفه محققان و دانشگاهیان که به کارهای روزمره دولتی گرفتار نیستند این است که همواره تهدیدها و فرصتهایی را که آینده ما را دگرگون خواهد کرد به دولتمردان یادآوری کنند.
بحران کمآبی در ایران را نباید صرفا یک تهدید زیستمحیطی دانست، بلکه میتواند نقطه عطفی در مسیر توسعه کشور باشد. همانطور که بررسی شد، راهکار اصلی مقابله با این چالش، نه در پروژههای پرهزینه انتقال آب، بلکه در بازنگری اساسی در الگوی توزیع جمعیت و فعالیتهای اقتصادی کشور نهفته است. مهاجرت هدفمند به سواحل جنوبی و توسعه شهرهای بندری میتواند علاوه بر کاهش فشار بر منابع آبی محدود فلات مرکزی، موقعیت خاص و اقتصادی ایران را نیز ارتقا دهد. این تغییر پارادایم میتواند ایران را از کشوری با تمرکز جمعیتی در مناطق کمآب، به قدرتی دریایی با شهرهای پررونق ساحلی تبدیل کند. تحقق این چشمانداز به عزم ملی و برنامهریزی بلندمدت نیاز دارد. دولتها باید فراتر از مدیریت بحرانهای روزمره، به تدوین و اجرای راهبردهای کلان و آیندهنگر بپردازند. جامعه علمی و دانشگاهی نیز وظیفه دارد با ارائه راهکارهای نوآورانه و تحلیلهای عمیق، مسیر این تحول تاریخی را هموار سازد. تنها با چنین رویکرد جامع و هوشمندانهای است که میتوان تهدید کمآبی را به فرصتی برای توسعه پایدار و متوازن کشور تبدیل کرد.