۳۰ ضرب المثل با معنی کلاس چهارم

ساتین . ۱۴۰۳/۸/۹،‏ ۹:۰۸


۳۰ ضرب المثل با معنی کلاس چهارم را در سایت ساتین مشاهده می کنید.

صحیح و درست ترین جواب را در ادامه می توانید ببینید.

«آدمی به اندازه دانسته‌هایش بزرگ است:» هرچه انسان دانش و آگاهی بیشتری داشته باشد، به همان اندازه ارزش و جایگاه او بالاتر می‌رود.

«آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب:» وقتی اتفاقی افتاد و کار از کار گذشت، دیگر نگران عمق و شدت آن نباشیم.

«سری که درد می کند دستمال نمی بندند:» وقتی احتیاج به کاری نیست دنبال کار اضافی نرو.

«آدمیزاد مگر چند سال عمر می‌کند؟» اشاره به کوتاه بودن عمر انسان و اهمیت استفاده درست از زمان است.

«آب در هاون کوبیدن:» کاری بیهوده و بی‌نتیجه انجام دادن.

«از کوزه همان برون تراود که در اوست:» رفتار و کردار هر فرد نشان‌دهنده‌ی شخصیت و درون اوست.

«دوست خوب در هنگام سختی شناخته می‌شود:» ارزش یک دوست واقعی زمانی مشخص می‌شود که در شرایط سخت کنارمان باشد.

«آب در دل کسی نگه داشتن:» از کسی کینه به دل گرفتن و ناراحت بودن.

«دوستی دروغین، چون سایه است، در آفتاب به دنبال آدم می‌آید:» دوستان دروغین فقط در شرایط خوب و خوش کنار ما هستند.

«هر که بامش بیش برفش بیشتر:» هر کس مسئولیت بیشتری داشته باشد، مشکلات و سختی‌های بیشتری نیز خواهد داشت.

«آسمان به زمین نمی‌آید، زمین به آسمان:» برای رسیدن به خواسته‌ها باید تلاش کرد و منتظر معجزه نبود.

«کار نیک از یاد می‌رود، کار بد یادگار می‌ماند:» کارهای خوب زود فراموش می‌شوند اما کارهای بد همیشه در ذهن می‌مانند.

«بعد از هر شب تاریک، روزی روشن است:» پس از سختی‌ها و مشکلات، روزهای خوب و خوشی در انتظار است.

«امیدوار باش، اما به امید دست نزن:» به آینده امیدوار باشیم اما برای رسیدن به اهدافمان تلاش کنیم.

«شتر دیدی ندیدی:» به معنای این است چیزی را که دیده ای به عنوان راز پیش خودت نگهدار.

«با یک گل بهار نمی شود:» به معنای این است که به تنهایی نمی توان کار بزرگی انجام داد و نیازمند همراهی و کار گروهی است.

«آفتاب عمرش لب بوم است:» به معنای آن است که چیزی تا پایان عمرش باقی نمانده است.

«آن راکه حساب پاک است از محاسبه چه باک است:» کسی که کارش در ست است از حساب و کتاب ترسی ندارد.

«باد آورده را باد می برد:» هر چیزی که آسان بدست می آید آسان هم از دست می رود.

«به در گفت دیوار بشنوه:» غیر مستقیم حرف زدن

«توبه گرگ مرگ است:» کسی که دست از عادتش بر نداره.

«تا تنور گرم است نان را بچسبان:» کاملاً از فرصت استفاده کردن.

«جوجه را آخر پائیز می شمرند:» نتیجه کار آخر معلوم می شود.

«جواب ابلهان خاموشیست:» جواب نادانها را نباید داد.

«شاه می‌بخشه شاه قلی نمی‌بخشه:»هنگامی بالادست یا صاحب حق چیزی را ببخشد اما زیر دست خساست کرده و از بخشیدن خودداری کند.

«یکی به نعل می‌زنه یکی به میخ:»دوپهلو و دوجور حرف زدن، کلام بینابین و ناواضح، مراعات هر دو طرف را کردن و مقصود خود را در لفافه بین نمودن.

«کت بده کلاه بده، دو قورت و نیم بالا بده:»کسی که در حق دیگری خدمت و خوبی کرده و دست آخر هم بدهکار شده و دچار زخم‌زبان و توقعات بی‌جا گردد.

«پایت را به اندازه گلیمت دراز کن:» به اندازه‌ای که توانایی داری توقع داشته باش

«خیاط هم در کوزه افتاد» وقتی کسی به یک بلائی دچار می‌شود که پیش از آن درباره‌ی آن حرف می‌زده، می‌گویند: ”خیاط در کوزه افتاد”.

«دوستی خاله خرسه» در مورد دوستی با فرد نادانی که از روی محبت موجب آزار دوست خود می‌شود این مثل معروف شده که می‌گویند ”‌دوستی فلانی مثل دوستی خاله خرسه است.“

«مثل کبک سرش را زیر برف کرده» فردی که متوجه عیب خود نیست و از همه چیز بی خبر است.

«آش دهانسوزی نیست:» بسیار مطلوب و محبوب نیست.

«از این ستون به آن ستون فرجی است:» گذشت زمان ممکن است برای حل مشکل تو مؤثر واقع شود.

مطالعه خبر در منبع

نظرات کاربران
    برای ارسال نظر، لطفا وارد شوید.