شمال غزه را تبدیل به جهنم کرده‌اند!

تبیان . ۱۴۰۳/۸/۹،‏ ۹:۳۶


چشم‌هایتان را ببندید و تصور کنید که به شما می‌گویند یا باید خانه خود را ترک کنید یا احتمالاً کشته خواهید شد. چه احساسی دارید؟ اینکه تنها چند دقیقه فرصت دارید فرار کنید یا با مرگ روبرو شوید چه حسی دارد؟ من این حس را پنج بار زندگی کردم.من و خانواده‌ام تا کنون پنج‌بار مجبور شده‌ایم از خانه و پناهگاه خودمان بگریزیم. گاهی به خاطر صدور دستور تخلیه رژیم صهیونیستی و گاهی هم زمانی که تیر و ترکش به دیواره‌های پناهگاهمان برخورد می‌کند. در این مواقع مجبوریم همه‌چیز را رها کرده و با تنها لباسی که به تن داریم فرار کنیم. مسئله دیگری که آزارمان می‌دهد ترس از ویرانی یا غارت خانه‌هایمان است که که رها‌یشان کرده‌ایم. در حال حاضر، من در کنار چهار خانواده دیگر به طور مشترک در خانه‌ یکی از دوستانم زندگی می‌کنم که از جنوب فرار کرده است. ساختمان‌‌های روبروی ما با خاک یکسان شده‌اند و هر شب نگرانم که نفر بعدی ما هستیم.کل خیابان‌ها و محلات به طور کامل ویران شده‌اند. جایی که در آن بزرگ شدم دیگر قابل تشخیص نیست و فقط آوار است. همه‌چیزمان را از ما گرفته‌اند و می‌گیرند. بمباران‌های مداوم منجر به ایجاد جو ترسناکی می‌شود و این حس را القا می‌کند که هیچ کجا امن نیست. من تا کنون عموی خود، برخی از اعضای خانواده، همکاران و دوستانم را از دست داده‌ام. در غزه خانه‌ای نیست که عزیزی را از دست نداده باشد و این یک تراژدی مشترک در جامعه ما است.در سال گذشته، شمال غزه بیش از مناطق دیگر آسیب دیده‌است. در دو هفته اخیر احساس خفگی رهایمان نمی‌کند.  بمباران به مرحله‌ای رسیده که قبلاً ندیده بودیم. در طول دو روز، ما بیشتر از تمام ماه سپتامبر بمباران دیدیم. رژیم صهیونیستی کمک های اندکی را که به ما می رسید قطع کردند و به دنبال اخراج 400000 نفر باقی مانده از شمال غزه هستند. تعداد زیادی از همسایگانم خانه‌های خود را ترک نمی‌کنند. آن‌ها می‌گویند وقتی قرار است هرجا برویم رنج بکشیم، اصلا چرا برویم؟!مدارس دوران کودکی‌ام از بین رفته‌اند و آن‌ تعدادی که رژیم اسرائیل هنوز تصمیم به تخریب آن‌ها نگرفته پناهگاه هزاران آواره شده‌اند. خانواده من چند ماه پیش برای مدت کوتاهی در یک پناهگاه ماندند، اما به خاطر شرایط وحشتناک آنجا را ترک کردیم؛ در آن پناهگاه هزاران نفر از یک توالت مشترک استفاده می‌کردند و به دلیل ازدحام جمعیت‌، مردم نمی‌توانند در راهروها راه بروند زیرا خانواده‌های بی‌شماری جز کف زمین جایی برای خوابیدن ندارند. موجی از نا امیدی پناه‌گاه را فرا گرفته و مردم بر باقی مانده غذاهای فاسد با هم دعوا می‌کنند.برای ۶ ماه تمام، تنها منبع تغذیه ما کنسرو بود. کمک‌های اندکی که به ما می رسد هرگز کافی نیست و سلامت ما را نشانه گرفته است. به دست آوردن آب یک چالش روزانه است. تلاش برای بقا به یک نبرد روزانه تبدیل شده و حرکت از جایی به جای دیگر در حالی که چیزهای اندکی را که می توانیم حمل می‌کنیم، ما را از نظر روحی و جسمی تخلیه کرده است.لوازم بهداشتی تقریباً وجود ندارد و شرایط به دلیل بهداشت نامناسب به سرعت در حال بدتر شدن است. مردم ضعیف‌تر می‌شوند و شیوع بیماری‌ها به دلیل عدم رعایت بهداشت به یک نگرانی جدی تبدیل شده است. تعداد زیادی مریض هستند تعداد زیادی مجروح هستند و خیلی ها هر دو. کمک‌های کوچکی در حال انجام است اما در حد نیاز ما نیست. دسترسی به بسیاری از مناطق بسیار خطرناک است، و کمک‌هایی که وارد می‌شوند در میان جمعیتی با نیازهای بشردوستانه که در اضطرار و مقیاس در حال افزایش هستند بسیار ناچیز پخش می‌شود.پایان این محاصره، تنها چیزی است که می‌تواند به رنج ما پایان دهد.به نظر می‌رسد که جهان در حال تماشا است، اما آن‌طور که باید عمل نمی‌کند. حمایت‌های محدود بین المللی وجود برای این حجم از ویرانی و رنج کافی نبوده و مانند قطره‌ای آب است که در یک اقیانویس خون! ر خیابان های ما آنقدر اجساد هست که هزاران قبرستان را پر کند. ما شدیداً به مداخله قوی‌تر برای محافظت از غیرنظامیان و اطمینان از رسیدن کمک‌ها به نیازمندان نیاز داریم.بزرگترین ترس من این است که این ویرانی بی‌پایان ادامه پیدا کند و ما عزیزان و خانه‌های بیشتری را از دست بدهیم و جهان نسبت به آن بی‌تفاوت باشد. آنچه ما در حال تجربه کردن آن هستیم فراتر از تصور هر رویداد دردناکی در این زمین است. تجربه ما دقیقا همان چیزی است که شما از «جهنم» تصور می‌کنید، شاید هم بدتر...
مطالعه خبر در منبع

نظرات کاربران
    برای ارسال نظر، لطفا وارد شوید.

    اخبار مشابه