اشتباهات پیش پا افتاده، اما فاجعه‌بار!

شفا آنلاین . ۱۴۰۳/۸/۲۸،‏ ۱۱:۱۵


گریه و پرخاشگری عمدتاً ابزار کودکان برای دستیابی به اهدافی است که دارند. صد البته که خواسته آنها در کودکی نمی‌تواند خیلی بزرگ و غیرمعقول باشد، اما وقتی این رفتار به عادت تبدیل شد، در بزرگسالی می‌تواند به یک ناهنجاری بغرنج تبدیل شود.
شفاآنلاین:جامعهتوان مقابله با احساسات‌مان را نداریم، شاید، چون هرگز یاد نگرفتیم در مواجهه با هر یک از آنها چگونه باید برخورد کنیم. هیجانات کنترل نشده؛ این معضلی است که از کودکی با خود حمل می‌کنیم. درست از همان زمانی که والدین‌مان یک پای ماجرا هستند، والدینی که نمی‌دانند در مقابل هر یک از احساسات کودک خود باید چگونه و تا چه اندازه واکنش نشان دهند. گاهی یک برخورد ساده که شاید هرگز تصورش را هم نکنیم، بتواند به یک عادت مخرب و ناهنجار در شخص تبدیل شود. برای نمونه کودکی که بعد از هر پرخاشگری، عصبانیت یا گریه به آنچه می‌خواهد دست پیدا می‌کند، این رفتار به مرور زمان در او نهادینه می‌شود، به طوری‌که در بزرگسالی هم اگر به خواسته‌هایش نرسد، عصبانی شده و با پرخاشگری دنبال دستیابی به آن خواهد بود. 
گریه و پرخاشگری عمدتاً ابزار کودکان برای دستیابی به اهدافی است که دارند. صد البته که خواسته آنها در کودکی نمی‌تواند خیلی بزرگ و غیرمعقول باشد، اما وقتی این رفتار به عادت تبدیل شد، در بزرگسالی می‌تواند به یک ناهنجاری بغرنج تبدیل شود. 
بار‌ها و بار‌ها در کوچه و خیابان دیده‌ایم جوانان و نوجوانانی که با عصبانیت دست به یقه شدند. آن هم بر سر مسائل کوچک و پیش پا افتاده. جوانان و نوجوانانی که ادامه این راه در بزرگسالی کار را به جایی می‌رسانند که گاهی یک یا چند خانواده را داغدار می‌کنند؛ کودکانی که خودداری را نیاموختند و نمی‌دانند وقتی چیزی آنها را ناراحت می‌کند یا اتفاقی باب میلشان نیست، چطور باید با آن کنار بیایند. 
پرتاب اشیا، شکستن، فریاد کشیدن از جمله عکس‌العمل‌هایی است که کودکان هنگام خشم و عصبانیت از خود بروز می‌دهند، اما کمتر پدر و مادری در چنین مواقعی واکنش درست و منطقی از خود نشان می‌دهند و همین عکس‌العمل اشتباه می‌تواند آینده کودک را به جهنمی تبدیل کند که حتی تصورش را هم نمی‌توان کرد. روانشناسان بر این باورند که کودک از همان سنین کم باید احساساتش را بشناسد و بداند به هیچ عنوان به هنگام خشم و عصبانیت، نباید رفتار بدی داشته باشد، اما چند درصد از والدین به دنبال شناختن عواطف و احساسات درونی کودک به او هستند و این مهم را به او می‌آموزند؟!
البته پدر و مادر تنها کسانی نیستند که در رفتار و کردار کودکان و شکل گرفتن ساختار آنها تأثیر دارند، بی‌تردید اشتباهات تربیتی والدین را می‌توان در مدارس جبران یا حداقل تعدیل کرد، اما نه وقتی کوچک‌ترین اهمیتی به این مسئله در مدارس داده نمی‌شود. کودکان در تمام سنین در مدارس عمدتاً با افرادی در ارتباط هستند که با اخم‌های گره کرده و صدایی آمرانه درصدد مدیریت آنان هستند. در حالی که مدرسه محل تعلیم و تربیت است، تربیتی که، اما سال‌هاست به حساب بردن از مدیر، معاون و معلم تعبیر شده و همین مسئله باعث می‌شود کودکان، نوجوانان و جوانان در مدارس تربیت نشوند، حداقل نه آنطور که باید. 
تعلیم، تنها آموختن علم و دانش نیست. بدون شک هر جامعه‌ای برای بالا بردن میزان سلامت روان افراد، بیش از هر چیز نیازمند تعلیم‌های رفتاری است؛ مسئله‌ای که نه در خانواده‌ها توجهی به آن می‌شود نه حتی در مدارس. 
امروزه عمده والدین تنها به یک چیز می‌اندیشند، مهیا کردن شرایط برای فرزندانشان؛ فرزندانی که نمی‌خواهند سختی‌های آنها را تجربه کنند، اما اشتباه، اشتباه است، چه در سخت گرفتن چه در سهل‌گرفتن. پدران و مادرانی که در دوران کودکی با سختی‌های بسیار مواجه شدند، فراموش کردند قسمتی از همان سختی‌ها توانسته آنها را برای زندگی امروز مهیا سازد. حتی اگر نیمی از آن تلخ و دردناک بوده باشد، اما تنها چیزی که آنها به یاد می‌آورند دشواری‌های زمان کودکی است، دشواری‌هایی که تلاش می‌کنند، فرزندانشان تجربه نکنند. همین نگاه باعث می‌شود تا گاهی فرزندان خود را ناهنجار و عاصی بار بیاورند. بدون شک بار‌ها و بار‌ها این جمله به گوشمان خورده «اگر کسی تو را زد، تو هم او را بزن!» والدین معمولاً با نیت قوی بارآوردن فرزندشان است که این جمله را به او می‌آموزند، اما در واقع همین یک جمله فرزند آنها را به شخصی خودخواه و پرخاشگر تبدیل می‌کند، که از کودکی این تصور برایش ایجاد می‌شود که هر اتفاقی که برایش افتاد بلافاصله باید به همان شکل یا حتی بدتر تلافی کند. 
شاید قابل باور نباشد، اما مجموعه همین رفتار ساده و پیش پا افتاده می‌تواند کودکان بی‌گناه را به افرادی تبدیل کند که حتی بدون اندیشیدن و درنظر گرفتن عواقب کار خود به دلیل عدم توانایی کنترل احساساتشان می‌توانند فاجعه‌آفرین باشند. حال آنکه کافی است در کودکی بیاموزند چطور باید برخشم خود غلبه کنند یا روی از فردی که به نادرستی با آنها برخورد می‌کند، برگردانند. به همین سادگی! اما آیا می‌دانیم باید با احساسات خود و کودکانمان چطور برخورد کنیم؟ کودکانی که بخواهیم یا نخواهیم کارهایشان نتیجه تربیت ماست، حتی اگر تأثیر جامعه بر آن زیاد باشد.
مطالعه خبر در منبع

نظرات کاربران
    برای ارسال نظر، لطفا وارد شوید.