خبر فوری بررسی می کند؛
خبرنگار: ونوس بهنودعروسکهای ایرانی که نماد هویت اقوام مختلف ایرانی و سرشار از داستانها و افسانهها هستند با اسطورهزدایی نمونه غیربومی، همچنان در غربتاند و گویی خواهان ندارند.
به گزارش خبر فوری، تجربه شکست خورده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای معرفی عروسکهای دارا و سارا در حالی با شکستهای پی در پی عروسک سازان از چهار گوشه ایران همراه شده که عروسک یکی از نمادهای هویت ساکنان هر منطقه است. بیتوجهی به معرفی عروسکها موجب شده تا ایرانیها عروسکهای کشورهای دیگر را بیشتر از عروسکهای بومی خود بشناسند و در خانههایشان انواع عروسکهای چینی، روسی و انگلیسی جزو تزئینات خانه به حساب بیاید.
اما هنرمندان ایرانی به دلیل عرق به فرهنگ خود همچنان تولید عروسک را ادامه میدهند تا جایی که میتوان گفت نمایشگاههای سالانه و فصلی صنایع دستی تنها فرصت معرفی این موجودات بی جان اما پر از قصه و داستان است.
در سی و هفتمین دوره نمایشگاه صنایع دستی تهران نیز عروسکهای بلوچ، لر، کرد، ترک و غیره در گوشه گوشه غرفهها مشاهده میشد.
غفلت در معرفی عروسکها
یکی از بازدیدکنندگان به خبرنگار خبر فوری گفت: دختر من علاقه چندانی به عروسک بومی نداشت اما زمانی که قصه مربوط به آن را برای او تعریف کردم علاقهمند شده و حالا هر جا عروسک بومی میبیند میپرسد آیا اینها هم داستانی دارند؟
زهرا رستمی معتقد است با آمدن عروسکهای جدید به خصوص خارجیها به بازار بچهها به آنها گرایش دارند و مثلاً میپرسند چرا این عروسک بومی اینقدر ساده است و دست و پا ندارد.
این شهروند تاکید دارد که بچههای ما داستان عروسکها را نمیدانند و متأسفانه در مدارس هم به آنها گفته نمیشود. در حالی که این عروسکها هویت ما هستند.
در عین حال یک مردم شناس و محقق عروسکهای بومی معتقد است؛ عروسکها بخشی از باورها، آرزوها و آداب و رسوم مردم هر منطقه است.
عمار احمدی تصریح کرد: به عنوان مثال بیشتر مناطق آذربایجان عروسکهای مخصوص به خودشان را دارند که از نظر ساختار فیزیکی و کارکرد نمادین اجتماعی آن باهم متفاوت هستند.
وی تاکید دارد که این موضوع در سایر مناطق ایران نیز دیده میشود و فرم ظاهری و کارکرد نمادین عروسکها متفاوت و متنوع است.
این مردم شناس با تاکید به اینکه عروسکهای بومی عموماً از چوب و پارچه و سایر مواد اولیه متناسب با منطقه تولید میشود، اضافه کرد: دیده میشود که در لباس عروسکها به پوشش بومی مناطق توجه میشود و این تولیدات با کمترین هزینه بهترین معرفی را از زندگی ، آداب و رسوم و باورهای مردم یک منطقه دارند.
از خود دور شدهایم
این غفلت راه را برای اسطوره زدایی و تصاحب فرهنگ بومی باز کرده است. تا جایی که انیمیشنها هم با معرفی شخصیتهای داستانی تمامی فکر و ذهن کودکان ایرانی را از آن خود کرده است.
فروغ عموییان استادیار دانشگاه مازندران در پژوهشی پیرامون اسطوره زدایی اسباب بازی باربی میگوید: « در طراحی، تولید و فروش عروسک باربی، اسطورهسازی صورت گرفته است و پیامهای ضمنی مشترک درتبلیغات و برندسازی، لایههای پنهانی است که در ناخودآگاه مصرفکننده اثر گذاشته و بهصورت فریبی زمانی، او را به سمت مصرف فرا-باربی پیش میبرد. همچنین در فرایند اسطورهزدایی مشخص شد که سلطه باربی، موجی از خدمات سیاسی، تجاری، صنعت سینما و مولتیمدیا را دربرداشته است.»
موضوعی که رولان بارت اسطوره شناس نیز به آن تاکید داشته و در کتب خود اشاره دار که «روند بورژوایی شدن اسباببازی نه فقط در شکلهای یکسره کارکردی خود، بلکه در جنس آن نیز بروز میکند. اسباببازیهای رایج از جنس چندشآور مواد شیمیایی درست میشوند و نه از مواد طبیعی. بسیاری از آنها امروزه از خمیرهای پیچیده ساخته میشوند؛ ماده پلاستیکی آنها دارای ظاهری هم خشن و هم بهداشتی هستند و لذت لطافت و طبیعت انسانی لمس کردن را خاموش میکنند.
این پدیده نشانه حیرتانگیز هر چه بیشتر از میدان به در شدن چوب است؛ جنسی که به سبب استحکام و لطافت و گرمای طبیعی آن در دست، ایدهآل است؛ چوب قادر است که از هر گونه شکلی که با آن درست میکنند، تیزی زاویههای خشن را بگیرد و نیز سرمای شیمیایی فلز را نیز ندارد؛ هنگامی که کودک آن را در دست میگیرد یا پرت میکند، نه لرزشی دارد و نه صدای چندش آوری. چوب صدایی هم خفه و هم واضح دارد.
چوب مادهای آشنا و شاعرانه است که کودک را در تداوم رابطه با درخت، میز و کفپوش چوبی اتاق نگه میدارد، چوب زخمی نمیکند و پاره نمیشود، شکسته نمیشود، بلکه فرسوده میشود و میتواند مدتها دوام آورد، با کودک زندگی کند و کم کم مناسبات شیئی و دست را تغییر دهد. مرگ چوب با کوچک شدن همراه است نه مانند اسباببازیهای مکانیکی که با دریده شدن فنرشان باد میکنند و از چوب اسباببازیهای اساسی و پر دوام میتوان ساخت.»
دست خالی آخرین نسل هنرمندان عروسک ساز
هنوز هم هستند هنرمندانی که نسبت به تولید عروسک بومی همت دارند. هنرمندانی که متعلق به نسلهای پیشین بوده و به واسطه تجربه و آشنایی فردی خود با عروسکها نسبت به ساخت آن همت میکنند. به نظر میرسد نسلهای جدید نه غربتی با عروسک بومی دارند و نه نسبت به باز آفرینی آنها علاقهمند بودهاند.
یکی از عروسک سازان در خصوص مشکلات بازآفرینی عروسکها گفت: دست ما خالی است و با کمترین امکانات تولید میکنیم.
طاهره مکی سازنده عروسکهای ترنج، تورج و گلی و گوهر تصریح کرد: شهری که در آن زندگی میکنم، سیرجان، به عنوان شهر جهانی گلیم در میراث یونسکو به ثبت رسیده است.
وی با سابقه 10 ساله تولید صنایع دستی، افزود: برای حفظ عروسک بومی منطقه عروسکی دو رو به اسم گلی و گوهر را طراحی کردم که یک عروسک آویزی با یک طرف گلیم و یک طرف سوزن دوزی است. این عروسک بر اساس یک داستان بومی به این اسم نامگذاری شده است.
به گفته این هنرمند در سیرجان معدنی به اسم گل گوهر داریم که یک معدن سنگ آهن است. گفته میشود چوپانی این معدن متروکه را پیدا میکند و اسم دو دختر خود را گلی و گوهر میگذارد. این عروسک بازآفرینی همین داستان قدیمی است.
این هنرمند با تاکید به اینکه آماده صادرات عروسک خود و حضور در نمایشگاهها است، گفت: وقتی میخواستم نمایشگاه صنایع دستی بیایم به من میگفتند فروش زیادی نخواهی داشت، نرو اما اگر ما هنرمندان حمایت شویم و بتوانیم به نمایشگاههای خارجی برویم میتوانیم عروسک ایرانی را در سطح جهانی معرفی کنیم.
عروسکهای بومی در بین ایرانیان مقیم خارج و خارجیها مشتریان بیشتری دارد آیا این شرایط گویای گسیختگی فرهنگی ما و به ویژه کودکان و نوجوانان از فرهنگ و هویت خود نیست؟