انتشار «جیمز» به دلیل محبوبیت کتابهای «سرگذشت هاکلبری فین» و «ماجراهای تام سایر» از همان روزهای انتشار بهشدت مورد توجه قرار گرفت و توانست افتخارات مهمی، همچون بهترین کتاب سال ۲۰۲۴ به انتخاب سردبیران آمازون، نامزدی نهایی جایزه ملی کتاب سال ۲۰۲۴ و کاندیدای نهایی دریافت جایزه بوکر را برایش به ارمغان بیاورد. این اثر بهسرعت نظر عموم مردم جهان را به خود جلب کرد و خوشبختانه ایرانیان علاقهمند به ادبیات نیز در هفتههای گذشته شانس آن را داشتهاند که با ترجمه سیدرضا حسینی در تجربه خواندن آن شریک شوند. درحالیکه «ماجراهای هاکلبری فین» از نگاه هاک، پسربچهای سفیدپوست، روایت میشود، «جیمز» به ما فرصت میدهد رویدادها را از دید جیم، یک برده سیاهپوست که برای آزادی میجنگد، تجربه کنیم.
این تغییر زاویه دید، به ما اجازه میدهد عمق بیشتری از رنجها، امیدها و مبارزات جیم را درک کنیم. با روایت داستان از زبان جیم، صدای یک گروه اجتماعی که در آن زمان بهندرت شنیده میشد، به گوش میرسد. این رمان به ما کمک میکند به درک بهتری از تجربه بردهها در آمریکا و مبارزات آنها برای آزادی برسیم. اورت در این رمان، شخصیت جیم را با جزئیات بیشتری به تصویر میکشد و به ما اجازه میدهد با او همذاتپنداری کنیم. این روایت جدید، به ما نشان میدهد جیم نهتنها یک برده فراری، بلکه یک انسان پیچیده با احساسات، آرزوها و رویاهای خاص خود است.
در ادبیات جهان، نمونههای متعددی از اقتباسهای ادبی وجود دارد که برخی از آنها با موفقیت همراه بودهاند و برخی دیگر با انتقاداتی روبهرو شدهاند. نوشتن آثار جدید از روی «جیمز باند» ، «ارباب حلقهها» و دنباله رمان «بربادرفته» نمونههایی از اقتباسهای موفق محسوب میشوند. اما انتشار هر رمان جدید، بهویژه آنهایی که ریشه در آثار کلاسیک یا پرفروش دارند، فرصتی است برای بازنگری در مفهوم اقتباس ادبی و مرزهای باریکی که آن را از نقض حق تکثیر جدا میکند. این پرسش پیش میآید که تا چه اندازه میتوان از یک اثر ادبی الهام گرفت، بدون اینکه به حقوق مولف اولیه تجاوز شود؟ و آیا هر نوع ادامهدهی یا بازخوانی یک اثر، لزوما به معنای نقض حق تکثیر است؟
مرز الهام و اقتباس با سرقت ادبی
نویسندگان با خلق دنباله یا اقتباس، فرصت پیدا میکنند تا جهان داستانی مورد علاقه مخاطبان را گسترش دهند، شخصیتها را عمیقتر کنند و به پرسشهای بیپاسخ داستان اصلی پاسخ دهند. همچنین میتوانند برداشتها و تفسیرهای جدیدی از یک اثر کلاسیک ارائه دهند و به مخاطب کمک کنند تا به درک عمیقتری از آن اثر دست یابند. اما حدود این الهام و اقتباس کجاست؟ و از نظر قانونی و اخلاقی باید چه نکاتی رعایت شود؟
امروزه در جهان قوانین شفافی برای مسائل حقوقی نشر به وجود آمده که از مهمترین آنها کپیرایت است. کپیرایت، مجموعهای از قوانین است که از حقوق پدیدآورندگان آثار هنری، ادبی و علمی در برابر کپیبرداری غیرمجاز محافظت میکند. این قانون به صاحبان آثار، حق انحصاری برای تکثیر، توزیع، نمایش و اقتباس از آثارشان را میدهد.
طبق این قانون برای انجام هرگونه اقتباس یا استفاده مشابه از یک اثر، باید از صاحب اثر اصلی اجازه کتبی گرفته شود. اقتباس باید شامل تغییرات قابلتوجهی در اثر اصلی باشد و صرفا یک کپی ساده نباشد و باید به اصل اثر و پدیدآورنده آن ارجاع داده شود.
در صورت نقض قانون کپیرایت در هنگام اقتباس، صاحب اثر اصلی میتواند علیه فرد متخلف اقدام قانونی کرده و خسارات وارده را مطالبه کند. این خسارات میتواند شامل خسارتهای مادی (مانند از دست دادن درآمد) و معنوی (مانند لطمه به اعتبار) باشد.
نکته مهم این است که به طور کلی، قانون کپیرایت معمولا پس از مرگ نویسنده برای مدت مشخصی به وراث یا ناشر منتقل میشود. این مدت میتواند از کشوری به کشور دیگر و حتی از نوع اثر به نوع دیگر متفاوت باشد. به عنوان مثال در ایالات متحده، مدتزمان حفاظت از آثار ادبی، موسیقایی و نمایشی تحت قانون کپیرایت، ۷۰ سال پس از مرگ پدیدآورنده است. این بدان معناست که تا ۷۰ سال پس از فوت نویسنده، هنرمند یا آهنگساز، هیچکس نمیتواند بدون مجوز از ورثه یا مالک حقوق مولف، از اثر آنها کپیبرداری، اقتباس یا آن را منتشر کند.
با وجود اینکه کشورمان به کنوانسیونهای جهانی مربوط به کپیرایت نپیوسته است اما طبق قوانین داخلی که با نام قانون «حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان» معروف است این زمان ۵۰ سال تعیین شده است. بدیهی است پس از گذشت این زمان اثر به مالکیت عمومی در خواهد آمد و این بدان معناست که هر فردی میتواند بدون نیاز به کسب اجازه از نویسنده یا مترجم اصلی، از آن اثر استفاده کند.
نمونههای موفق و ناموفق
عباس معروفی یکی از نویسندگان ایرانی است که تاثیر عمیق صادق هدایت و به خصوص رمان «بوف کور» بر آثارش آشکار است. «پیکر فرهاد» یکی از مشهورترین رمانهای این نویسنده است که به نوعی میتوان آن را پاسخی به «بوف کور» دانست. او با خلق این رمان، نهتنها به دیالوگ با هدایت پرداخته است، بلکه به گسترش مرزهای ادبیات مدرن فارسی نیز کمک کرده است. این رمان برای نخستینبار سال ۱۳۸۱به چاپ رسید. با توجه به اینکه مرگ هدایت در سال ۱۳۳۰اتفاق افتاد، علاوه بر جنبههای مثبت ادبی، از نظر قانونی نیز بدون مشکل بود.
اما همه آثار اقتباسی عاقبتی به این خوبی پیدا نکردند. یکی از جنجالیترین اقتباسهای ادبی در ایران مربوط به رمان «شب سراب» نوشته ناهید
ا. پژواک بود که اقتباس آزاد از رمان محبوب «بامداد خمار» اثر فتانه حاجسیدجوادی بود و کار نویسندهاش به دادگاه کشید. نویسنده «شب سراب» معتقد بود که در رمان «بامداد خمار»، صدای شخصیت مرد داستان یعنی رحیم به اندازه کافی شنیده نشده و او با نوشتن این داستان تلاش کرده تا روایت داستان را از دیدگاه رحیم بازگو کند و به نوعی به ناگفتههای این شخصیت بپردازد.
اما این اقتباس به نظر نویسنده «بامداد خمار» نوعی سرقت ادبی به نظر رسید و همین موجب شد از او شکایت کند. حمید مصدق، شاعر مشهور که وکیل دادگستری هم بود وکالت خانم حاجسیدجوادی را در این پرونده برعهده داشت و پس از بررسیهای دقیق و ارائه مستندات توسط هر دو طرف، دادگاه به این نتیجه رسید که شباهتهای موجود بین دو رمان به حدی است که نمیتوان آن را صرفا به عنوان الهامگیری تلقی کرد. دادگاه حکم به نفع خانم حاجسیدجوادی صادر کرد و خانم پژواک را به دلیل نقض حق تکثیر محکوم کرد.
هرچند رمان «شب سراب» از بازار جمعآوری نشد، اما به گفته حاج سیدجوادی منافع آن به او و انتشارات البرز تعلق گرفت. حالا زمان زیادی از آن سالها گذشته و «شب سراب» هم در بازار موجود است و اتفاقا با استقبال کتابخوانها روبهرو شده و به چاپهای متعدد رسیده است.