خاطرات ناگفته کوروش جوان از سلبریتی ها / دردسر عکس های او برای احسان علیخانی، علی دایی و مهران مدیری

رکنا . ۱۴۰۳/۹/۲،‏ ۱۵:۴۷


رکنا: با کوروش جوان، عکاس باسابقه سینما و مطبوعات درباره عکاسی سینما، تئاتر و زندگی حرفه‌ای‌ اش به گفتگو نشستیم که در ادامه می خوانید.

به گزارش رکنا، کمتر کسی است که نام کوروش جوان را به عنوان یک عکاس حرفه‌ای و مطرح نشنیده باشد. البته که مطبوعاتی‌های نسل قدیم‌تر حتماً برای یک بار هم که شده سر پروژه‌ای با او همکاری کرده‌اند و او را به خوبی به خاطر می‌آورند. کوروش جوان از دهه ۷۰ وارد حوزه مطبوعات شد اما از همان ابتدا عکاسی را آغاز نکرد، کمتر از یک دهه گذشت تا نام او علاوه بر نشریات و رسانه‌ها، در تیتراژ فیلم و سریال‌ها هم به عنوان عکاس دیده شد و در بسیاری از مراسم و برنامه‌ها به عنوان فردی فعال و حرفه‌ای همکاری کرد.

او چندین دوره عکاس اختصاص جشنواره فیلم فجر بوده و قاب‌های ماندگاری از حضور هنرمندان در این رویداد بزرگ هنری را ثبت کرده است. علاوه بر سینما او در عکاسی تئاتر هم دستی بر آتش دارد، دستی که تا به الان پرقدرت هم عمل کرده است. رفاقت او با چهره‌های مطرح سینما و ورزش گواه این است که او علاوه بر حرفه‌ای بودن در حیطه کاری‌اش، اخلاق‌مدار و بسیار مورد اعتماد است و همین هم باعث شده تا او عکاس بسیاری از چهره‌های مطرح باشد. او با اینکه تجربیات زیادی دارد اما علاقه‌ای به تدریس در حوزه عکاسی ندارد، چندی پیش شرکت فوجی فیلم که تنها نمایندگی رسمی دوربین از ژاپن در ایران است به او پیشنهاد تدریس و برگزاری ورکشاپ عکاسی تئاتر داده اما او به دلایلی که در مصاحبه برایمان گفته قبول نکرده.

نام کوروش جوان را این روز‌ها حتماً در پلتفرم‌ها بیشتر دیده‌اید، او عکاس تبلیغاتی بسیاری از سریال‌های پخش شده یا در حال پخش پلتفرم‌هاست، «مرداب»، «دفتر یادداشت»، «افعی تهران»، «در انتهای شب»، «داریوش»، «هفت»، «روزی روزگاری مریخ»، «قهوه ترک»، «آهوی من مارال» و... از آن جمله است. مجموعه‌های دیگری را نیز در نوبت پخش دارد. گفت‌وگو با این عکاس پرانرژی و کاربلد نکات جالبی دارد که خواندنش حتماً خالی از لطف نیست.

سال‌های زیادی از حضور شما به عنوان عکاس در هنر سینما و مطبوعات می‌گذرد. اما دوست داریم خودتان برایمان بگویید که از چه سالی به شکل حرفه‌ای وارد حوزه عکاسی شدید؟

من از سال ۷۲ وارد مطبوعات شدم و آغاز فعالیت حرفه‌ای‌ام از همان سال بود با روزنامه‌های ابرار و اخبار. آن سال‌ها کامپیوتر تازه داشت وارد ایران و جریان کار رسانه‌ای می‌شد. در آن دوره نشریات بخش‌های مختلفی داشتند از جمله حروف‌چینی، ویراستاری و صفحه‌بندی که من صفحه‌بندی را انتخاب کردم و مسئولیت گرافیک نشریه را برعهده گرفتم. در طول مدتی که من کار گرافیک را انجام می‌دادم به شکل کاملاً خودآموز عکاسی هم انجام می‌دادم، یک دوربین تهیه کرده بودم و وقتی به سفر و طبیعت گردی می‌رفتم از محیط و آدم‌های معمولی عکس می‌گرفتم. حدوداً ظرف مدت ۵-۶ سال توانستم تجربیات مختلفی کسب کنم و به عنوان عکاس حرفه‌ای فعالیت کنم.

چطور وارد حوزه عکاسی شدید؟

من از اواخر دهه ۷۰ یا اوائل هشتاد به عنوان عکاس کارم را شروع کردم و دیگر در مطبوعات کار گرافیک را کنار گذاشتم. ابتدا هم به عنوان عکاس خبری با مطبوعات مختلف همکاری داشتم.

با کدام نشریات کار کردید؟

راستش تعدادشان آنقدر زیاد است که نمی‌توانم اسم همه‌شان را بگویم، اما ده‌ها روزنامه، نزدیک به ۳۰ مجله و خبرگزاری‌های مختلف از جمله رسانه‌هایی بودند که در طول این سال‌ها با آن‌ها همکاری داشتم.

اصلاً چطور شد که به هنر عکاسی و تصویر علاقه‌مند شدید؟

شاید برایتان جالب باشد خاطره‌ای بگویم، من کلاس پنجم دبستان بودم، مدرسه‌ام در خیابان ابوریحان، انقلاب بود، خانه‌مان هم کمی بالاتر از میدان ولیعصر، من همیشه این مسیر را تا چهارراه ولیعصر پیاده می‌آمدم و بعدش اتوبوس سوار می‌شدم. در آن مسیری که من پیاده می‌آمدم یک آقایی کنار پیاده رو بساط می‌کرد و در بساطش هم یکسری دوربین‌های قراضه بود. این آقا که دوربین داشت یک طرف صورتش کلاً سوخته بود و به همین دلیل برای همکلاسی‌هایم صورتش ترسناک بود، دوستانم مسیرشان را عوض می‌کردند و از سمت دیگری می‌رفتند که با این آقا رو به رو نشوند. اما من چون از همان سن و سال به دوربین علاقه داشتم از جلویش رد می‌شدم و همیشه به دوربین‌ها و وسایلش نگاه می‌کردم. آن آقا متوجه شده بود که من به عکاسی و دوربین علاقه دارم. یک روز از من پرسید دوربین داری؟ گفتم نه، یک دوربین به من داد و گفت برو با این عکاسی کن، فقط خودت باید فیلمش را بخری. من مدت کوتاهی با آن دوربین کار کردم و عکس‌های مختلف گرفتم. بعد از مدتی هم دوربین را بردم و به آن آقا برگرداندم. واقعاً نمی‌دانم آن آقا به عکاسی علاقه‌مندم کرد یا این علاقه در وجود خودم بود که به سمت عکاسی کشیده شدم.

بعد از این که به عنوان عکاس با مطبوعات مختلف همکاری کردید، کم کم اسم‌تان را در تیتراژ فیلم و سریال‌ها به عنوان عکاس دیدیم. ورودتان به سینما چطور اتفاق افتاد؟

فکر می‌کنم از سال ۸۸ به طور رسمی عکاسی در سینما را شروع کردم. از همان سال‌ها یک مقدار از عکاسی خبری مطبوعات فاصله گرفتم، البته همیشه ارتباطم را با مطبوعات حفظ کردم چون به آن فضا هم علاقه دارم.

اولین کاری که در سینما به عنوان عکاس حضور داشتید را یادتان می‌آید؟

اولین کارم در سینما نبود، «ویلای من» اولین سریالی بود که کار کردم، بعد از آن هم سریال «شوخی کردم» که به سال ۹۱ بر می‌گردد، البته قبلش هم برای چند فیلم کوتاه عکاسی کرده بودم.

حالا که چندین سال از فعالیت‌تان در عرصه‌های مختلف عکاسی می‌گذرد، کدام یک از حوزه‌های این رشته را بیشتر دوست دارید، عکاسی خبری یا سینما؟

شاید برخی از همکاران عکاس سینما به من خرده بگیرند، من در عکاسی سینما هم سعی می‌کنم به شکل خبری به آن نگاه کنم. در واقع سعی می‌کنم عکس‌هایی که می‌گیرم به نوعی یک «آن» هم داشته باشد و حرف یا نکته‌ای را به مخاطب برساند. شاید به خاطر همین علاقه باشد که هنوز هم با وجود فعالیت در سینما، عکاسی خبری را ر‌ها نکرده‌ام.

کدام یک از حوزه‌های عکاسی به نظرتان سخت‌تر است؟

قطعاً عکاسی خبری سخت‌تر است، یک عکاس خبری با یک عکس می‌تواند تحول بزرگ در جهان ایجاد کند، مثل عکسی که کوین کارتر از یک بچه آفریقایی گرفته بود که در آن عکس یک کرکس (لاشخور) بالای سرش نشسته و نظاره‌گر جان کندن اوست و انگار برای مرگ کودک و دریدن و پاره کردن هیکل کوچک و نحیفش انتظار می‌کشد. کسانی که پیگیر عکس‌های خبری هستند می‌دانند که از همانجا چه اتفاق‌هایی درباره موضوع این عکس افتاد.

فیلم یا سریالی بوده که کار کردید و خاطره خیلی خوبی از آن در خاطرتان مانده؟

این اواخر سریال «دفتر یادداشت» را کار کردم که بسیار برایم دوست داشتنی بود. از زمان پیش تولید تا زمان اتمام کار، حدود ده ماه، کنار تیم این مجموعه بودم و لذت بردم. آقای عطاران بازیگر اصلی این سریال بود، ما قبل از این سریال با هم در ارتباط بودیم اما هیچ وقت کار مشترکی انجام نداده بودیم. این سریال به همین دلیل برایم خاطره‌انگیز شد و خیلی از آقای عطاران سر این سریال یاد گرفتم؛ اول اینکه بسیار مردمی هستند، این خصلت را در وجود خودم هم می‌بینم و بسیار هم دوستش دارم. بعد هم اینکه هیچ وقت ندیدم ‌ایشان از اسم یا موقعیتش سوءاستفاده کند.

کوروش جوان از چه زمانی کوروش جوان شد؟

بعد از اینکه به عنوان عکاس با مجله «زندگی‌ایده‌آل» همکاری‌ام را شروع کردم اسمم مطرح‌تر شد. جلد‌های متفاوت، گرافیک متنوع و به روز و کیفیت خود مجله و حتی توزیع مناسب مجله که آن زمان خیلی مهم بود، باعث شد تا کارم بیشتر دیده شود و مورد توجه قرار بگیرد.

در بین کار‌هایتان عکسی بوده که خودتان خیلی دوستش داشته باشید و مخاطبان هم بدانند عکاسش شما هستید و همان عکس اتفاق مهمی را در زندگی حرفه‌ای‌تان رقم‌زده باشد؟

واقعیت اینکه یکی دو عکس نیست که بخواهم الان بگویم، اما عکاسی مراسم تشییع مرتضی پاشایی خیلی خبرساز شد. آن روز به دلیل اینکه عکاس شناخته شده‌ای بودم به نقاطی رفتم که بقیه عکاس‌ها نمی‌توانستند به آنجا بیایند و عکس‌هایی گرفتم که خیلی مورد توجه رسانه‌ها و فضای مجازی قرار گرفت. زمانی که سریال «شوخی کردم» را کار می‌کردم، پسر آقای مدیری یک روز سر صحنه آمد، من از آن‌ها فاصله داشتم اما لنز تله همراهم بود و خیلی اتفاقی از پدر و پسر عکس گرفتم. لحظه برخورد و دیدار آقای مدیری و پسرش سر صحنه به نظرم جالب بود و از دور این دیدار پدرانه و پسرانه خیلی حس خوبی به من داد و در لحظه آن قاب را ثبت کردم. برای اولین بار در جلد مجله «زندگی‌ایده‌آل» آن عکس و در واقع پسر آقای مدیدری رونمایی شد و مورد استقبال قرار گرفت. البته خودشان راضی نبودند ولی من شیطنت کردم و عکس را به مجله دادم و آن زمان خیلی هم سروصدا کرد.

عکاس‌ها هم مثل خبرنگار‌ها می‌توانند شیطنت‌های زیادی در حوزه کاری‌شان انجام دهند، تا به الان پیش آمده چهره‌ای را با شیطنت سوژه کنید و بعداً آن شخص از شما ناراحت شود؟

شیطنت نبوده، اتفاقی بوده که من از آن اطلاعی نداشتم. یک عکسی از آقای علی دایی و همسرشان گرفتم، آن موقع همه شنیده بودند که‌ایشان ازدواج کرده‌اند اما عکس همسرشان را کسی ندیده بود و نمی‌دانستند که چه کسی هستند. در مراسمی که برای افتتاح رستوران‌های زنجیره‌ای «پدر خوب» که برای آقای شهرام فخار بود، من عکسی از آقای دایی و همسرشان گرفتم و منتشر کردم. آقای دایی خیلی ناراحت شدند اما بعد‌ها با وساطت آقای فخار با هم صحبت کردیم و به آقای دایی انتقال داده شد که هیچ قصد و غرضی در انتشار این عکس نبوده. به دلیل اینکه هنرمندان و چهره‌های مطرح زیادی در مراسم آن رستوران حضور داشتند و من هم تنها عکاس مراسم بودم آن عکس را گرفتم و منتشر کردم. بعد از آن اتفاق خوشبختانه با آقای دایی خیلی هم دوست شدیم.

پس می‌توانیم به شما لقب عکاس سلبریتی‌ها را هم بدهیم...

ممنون، اما درست می‌گویید من از چهره‌های مطرح زیادی عکاسی کردم، حتی دهه نود ما فقط دو یا سه عکاس بودیم که در کنسرت‌ها عکاسی می‌کردیم. یکی آقای سعید عبداللهی، یکی من و یک خانم عکاس دیگر.

از دل این روابط کاری، دوستی‌های زیادی هم بین شما و بازیگران و چهره‌ها شکل گرفته، این رفاقت‌ها چطور شکل می‌گیرند؟

از نظر خودم فقط به دلیل اعتمادی است که دوستان هنرمند به من دارند.

چطور اعتمادشان را جلب کردید؟ کار حرفه‌ای‌تان در این زمینه مؤثر است یا ویژگی‌های رفتاری‌تان؟

به نظرم هر دو مؤثر است، به ویژه اعتماد. البته این دو مقوله در یک خط با هم حرکت می‌کنند و باید هر دو با هم وجود داشته باشد.

شما تجربه حضور در پشت صحنه فیلم و سریال‌های زیادی را داشتید و عکاس تئاتر هم هستید، بخش مهمی از عکاسی هم قاب‌بندی و تصویر است. به نظرتان یک عکاس خوب می‌تواند کارگردان خوبی هم باشد؟

بله، آقای کیارستمی نمونه خوبی است از این موضوع که گفتید.

شما هیچ وقت دوست نداشتید فیلمبرداری یا کارگردانی را تجربه کنید؟

نه اصلاً، هیچ وقت علاقه‌ای نداشتم، به فیلمبرداری هم علاقه ندارم، پیشنهاد‌هایی هم داشتم اما هیچ وقت قبول نکردم. فقط عکاسی را دوست دارم.

فیلمنامه کار‌هایی که عکاسی‌شان را انجام می‌دهید را می‌خوانید؟

بله حتماً، عکاس هم باید فیلمنامه کار را بخواند تا آمادگی داشته باشد و بداند آن روز سر صحنه قرار است چه اتفاق‌هایی بیفتد. البته گاهی هم پیش آمده من سر صحنه رفتم و آن روز هیچ عکسی هم نگرفتم.

چرا؟

چون سکانس و پلان‌ها هیچ خروجی برای عکس گرفتن نداشته‌اند. از دید من به عنوان عکاس و به اصطلاح ما بعضی روز‌ها عکس‌خور نیستند.

عکاسی تئاتر را بیشتر دوست دارید یا سینما؟

من هر موقع که می‌خواهم خستگی کار‌هایم رفع شود، حتی وقتی ناراحت و خوشحالم عکاسی تئاتر انجام می‌دهم. حال من با تئاتر خیلی خوب است و عکاسی‌اش را هم دوست دارم. البته که عکاسی تئاتر سختی‌های خودش را هم دارد. من همان اوائل که می‌خواستم عکاسی حرفه‌ای را شروع کنم به واسطه دوستانی که داشتم خواستم تا سر صحنه‌های تئاتر بروم و عکاسی کنم. از همانجا هم دستم راه افتاد، چون عکاسی در تئاتر بسیار لحظه‌ای است، ولی همین باعث می‌شود که همیشه تازگی داشته باشد.

حتماً سال‌های فعالیت‌تان در حوزه عکاسی خاطرات زیادی را برایتان به جای گذاشته، برایمان چند خاطره جالب از دوران کاری‌تان می‌گویید؟

زمانی که ما در دهه ۷۰ در مطبوعات کار می‌کردیم عرف بر این بود که کارگردان یا تهیه‌کننده یا هر کدام از دیگر عوامل فیلم یا سریال‌ها، حتی ورزشکار‌ها و فوتبالیست‌ها برای مصاحبه و عکاسی به دفتر مجله یا روزنامه می‌آمدند. در یکی از این مصاحبه‌ها آقای محسن مخملباف به دفتر ما آمدند تا مصاحبه کنند، من در حین مصاحبه عکاسی‌ام را انجام دادم و وقتی گفت‌وگو تمام شد دوربین را دست یکی از همکارانم دادم تا از من با آقای مخلباف عکس بگیرد، موقع مصاحبه و عکاسی جمله‌ای گفتم درباره اینکه از فردا هر کسی با آقای مخملباف عکس داشته باشد اعدام می‌شود و این برایم خاطره‌انگیز شد.

چرا این جمله را گفتید؟

شاید الان دقیق یادم نباشد، ولی نتیجه آن مصاحبه و حرف‌هایی که در آن گفت‌وگو رد و بدل شد این جمله را در ذهن من شکل داد. آن عکس با آقای مخملباف و حتی آن حالتی که این جمله را گفتم هنوز در آرشیو عکس‌هایم دارم. یک خاطره هم از آقای مدیری دارم که شاید برایتان جالب باشد، آقای مدیری بعد از سال‌ها دوری از تلویزیون یک سال موقع عید، به برنامه سال تحویل شبکه سه دعوت شدند که آقای علیخانی مجری، کارگردان و تهیه‌کننده‌اش بودند. من هم به دلیل همکاری در سریال‌هایی که آن زمان با هم داشتیم همراهی‌شان کردم و چون حضورشان در تلویزیون در آن زمان بعد از مدت‌ها دوری اتفاق بزرگی بود، می‌خواستم از صحنه و پشت صحنه برنامه عکاسی کنم. آنونس انتهای برنامه روی آنتن بود و من فکر کردم که برنامه تمام شده است و داخل استودیو رفتم و پشت به دوربین در صحنه‌ایستادم، اما هنوز تصویر استودیو روی آنتن بود و مخاطبان می‌دیدند. لباس من هم خیلی مناسب آن برنامه و تلویزیون نبود. آقای علیخانی بعد‌ها به من گفتند من بخاطر تو ۲۵ میلیون تومان جریمه شدم و هر وقت هم من را می‌بینند این جمله را می‌گویند.

این روز‌ها اسم شما را به عنوان عکاس در پروژه‌های زیادی در سریال‌های پلتفرم‌های مختلف می‌بینیم. از تجربه این همکاری‌های جدید برایمان می‌گویید؟

سیاست جدیدی که پلتفرم‌ها به آن رسیدند و برایم جالب بوده این است که به جز عکاس صحنه که در صحنه و زمان فیلمبرداری پروژه‌های مختلف حضور دارد، یک عکاس دیگر باید برای تبلیغات عکاسی کند، چون برای تبلیغات نمی‌شود از عکس‌های صحنه استفاده کرد. اساساً عکس صحنه کیفیت لازم (از نظر کوالیتی) را ندارد. در خارج از ایران، اروپا، آمریکا، حتی در سینمای هند و بالیوود هم از عکس تبلیغاتی برای پروژه‌ها استفاده می‌شود. برای مثال یک روز را انتخاب می‌کنند و بازیگران می‌آیند و گریم می‌شوند و لباس‌های صحنه را می‌پوشند و از آن‌ها عکاسی اختصاصی می‌شود.

در واقع فضاسازی فیلم یا سریال انجام می‌شود اما برای عکاسی حرفه‌ای تبلیغاتی؟

بله دقیقاً، این عکس‌ها خوراک تبلیغات در طول پخش سریال است که در واقع دست تیم تبلیغات برای طراحی پوستر یا بنر تبلیغاتی به صورت مجزا برای هر قسمت باز باشد. در عکاسی تبلیغاتی مثلاً یک روز از همه بازیگران در بک سفید عکاسی می‌شود، یک روز هم با اکسسوآر‌های مختلف صحنه از بازیگران. این مدل را خودم بیشتر در سریال‌های «مرداب» و «دفتر یادداشت» تجربه کردم که در صحنه‌های خود سریال با استفاده از فضای سریال عکاسی کردیم.

از دید شما به عنوان یک عکاس حرفه‌ای عکاسی تبلیغاتی جدای از عکاسی صحنه چقدر لازم و ضروری بود؟

صد در صد، ما دیگر باید از نگاه سنتی عکاسی فیلم و سریال‌ها عبور کنیم، قدیم تر‌ها و قبل از اینکه فضای مجازی تا این اندازه فراگیر شود، شاید الزام این مورد احساس نمی‌شد اما حالا شرایط فرق کرده و حتماً باید به عکاسی تبلیغاتی اهمیت داد. ۵۰-۶۰ سال پیش هم که ماجرا کلاً متفاوت بود، اما مقوله عکس در فیلم و سریال‌ها بسیار با اهمیت بود، آن زمان عکاس عکس می‌گرفت، تهیه‌کننده آن را به دفتر پخش می‌برد و از روی آن عکس تشخیص می‌دادند آن فیلم فروش دارد یا نه، در واقع عکس اینقدر تأثیرگذار بود.

با توجه به اینکه سالهاست در حوزه عکاسی فعالیت‌های متعددی دارید، هیچ وقت دوست نداشتید دانش و تجارب‌تان را در اختیار هنرجو‌ها و علاقه‌مندان قرار دهید و آموزش عکاسی تدریس کنید؟

بدون اغراق باید بگویم من در ماه ۲ تا ۳ بار پیام و تماس از جا‌های مختلف برای تدریس و آموزش دارم. ولی همیشه گفته‌ام اموزش دادن یک نوع تخصص است و چون خودم خودآموز عکاسی را یاد گرفتم شاید نتوانم به طور تخصصی و آکادمیک آن را به کسانی که به دنبال یادگیری هستند آموزش و انتقال دهم. به همین دلیل هیچ وقت به سراغ آموزش و تدریس نرفتم و نمی‌روم. من کسی را می‌شناسم که یک فریم عکس خوب ندارد اما به قدری خوب می‌تواند آموزش دهد که می‌گویم کارش عالی است.

نژلا پیکانیان

وبگردی

مطالعه خبر در منبع

نظرات کاربران
    برای ارسال نظر، لطفا وارد شوید.