حوادث رکنا: خودکشی یکی از معضلات جدی بهداشت روانی در سطح جهانی است که بر سنین مختلف و جنسیتهای متفاوت تأثیر میگذارد. در این جدول، سعی شده تا تفکیک سنی و جنسیتی در آمار خودکشیها نشان داده شود تا ابعاد مختلف این بحران بهتر درک شود.
به گزارش رکنا، روز جهانی بازماندگان نجاتیافته از خودکشی که در 23 نوامبر (3 آذر ماه) برگزار میشود، بهعنوان فرصتی برای حمایت از افرادی است که از خودکشی جان سالم به در بردهاند و بهطور ویژه به آنها و همچنین خانوادهها و دوستانشان توجه میشود.
این روز بهمنظور جلب توجه به بحرانهای روانی و اهمیت حمایتهای اجتماعی در پیشگیری از خودکشی برگزار میشود و هدف آن ایجاد فضایی برای گفتگو، آموزش و کمک به افراد درگیر این معضل است.
داستان عاشقه زن جوانی که بعد از خیانت نامزدش اقدام به خودکشی کرد اما به کمک مامور اورژانس به زندگی دوباره برگشت.
این داستان را باهم می خوانیم:
ماجرای زندگی مینا: از خیانت به امید، از مرگ به زندگی
مینا همیشه یک زن قوی و مستقل بود، کسی که بهنظر میرسید هیچ چیزی نمیتواند او را از پای درآورد. در محیط کاری، همه به او احترام میگذاشتند و در روابط اجتماعیاش، او همیشه خوشحال و پرانرژی بود. اما در درون خود، چیزی متفاوت بود. دنیای او پر از شک و تردید بود. احساس میکرد که همیشه باید بیشتر از آنچه که هست، باشد تا توجه دیگران را جلب کند.
مینا در دوران دانشگاه عاشق مردی به نام سامان شد. او مردی جذاب، با اعتماد به نفس و پر از زندگی بود که تمام دنیای مینا به او وابسته بود. عاشقانهترین روزهای زندگیاش را با او سپری کرد و همیشه باور داشت که همین عشق میتواند زندگیاش را به بهترین شکل ممکن بسازد.
اما چیزی که او هرگز تصور نمیکرد، به سراغش آمد. سامان که به نظر میرسید همهی دنیای مینا باشد، بهطور غیرمنتظرهای با بهترین دوستش، زیبا، به او خیانت کرد. خیانتی که برای مینا چیزی بیشتر از یک ضربه به قلبش بود. این خیانت تمام باورهایش را به هم ریخت. او دیگر هیچ چیز از زندگی نمی فهمید و بهجای آن که با این درد روبهرو شود، تمام قدرتش را برای فراموش کردن آن به کار گرفت.
با اینکه در ظاهر همه چیز خوب بود، اما مینا دیگر قادر به زندگی کردن نبود. احساس میکرد که از درون شکسته است و هیچ راهی برای ترمیم خود ندارد. در همان زمان که او در دنیای خودش گم شده بود، به نقطهای رسید که دیگر نمیتوانست ادامه دهد، او تصمیم گرفت که از تمام این دردها فرار کند و به زندگی خود پایان دهد.
یک شب، در حالی که احساس میکرد هیچ چیز نمیتواند او را از این احساس عمیق شکست نجات دهد، تصمیم گرفت از پنجره یکی از برجهای بلند شهر پایین بپرد. در دل شب، وقتی که فقط چند متر با پرتگاه فاصله داشت، صدای آرام یک مرد جوان از پشت سرش به گوش رسید: تو نمیخواهی این کار رو بکنی. هنوز خیلی چیزها منتظرته!
مینا به طرف صدا برگشت و مردی را دید که یونیفورم اورژانس بر تن داشت. او مأمور نجاتی بود که به محل آمده بود. این مرد، که نامش بهرام بود، با چشمانی پر از درک و همدلی به او نگاه کرد. بهرام در حالی که به آرامی به سمت او قدم میزد، گفت: "من هم روزهایی بوده که فکر کردهام که دیگه نمیتونم ادامه بدم. خیلیها این احساس رو دارن. اما همیشه یه راه هست. هیچچیز توی زندگی به اندازهای که فکر میکنیم پایدار نیست. نه درد، نه خیانت، نه شکست. همهچیز تغییر میکنه!
مینا با خود فکر میکرد که چرا این مرد با چنین آرامشی به او نگاه میکند. بهرام ادامه داد: من میدونم که الآن دلت شکسته، اما میتونی دوباره عاشق بشی. میتونی به زندگیات برگردی. هنوز وقت داری تا رویای خودت رو بسازی و توی کاری که انجام میدی موفق بشی. هیچچیز از دست نرفته، فقط باید دوباره شروع کنی.
این کلمات، این امید، مثل جرقهای در دل مینا روشن شد. بهطور معجزهآسا، احساس کرد که چیزی در درونش به حرکت درآمده است. در حالی که اشک از چشمانش میریخت، به خودش قول داد که به هیچوجه نمیگذارد که این درد تمام وجودش را تسخیر کند. او تصمیم گرفت به جای فرار از درد، با آن روبهرو شود و برای آیندهای روشنتر، برای دوباره پیدا کردن خود، ادامه دهد.
مینا در همان شب، از قصد خود برای پایان دادن به زندگی دست کشید. بهرام به او کمک کرد تا از برج پایین بیاید و او را به بیمارستان برد تا مراقبتهای روانی لازم را دریافت کند. طی روزهای بعد، مینا درمان خود را آغاز کرد و تصمیم گرفت که زندگی خود را بازسازی کند. با هر جلسه درمانی، او آرام آرام شروع به پذیرش خود کرد و یاد گرفت که میتواند دوباره عاشق شود، حتی اگر قلبش در حال حاضر شکسته باشد.
مینا بهتدریج به شجاعت رسید که نهتنها از گذشتهاش عبور کند، بلکه به زندگی جدیدش رنگی تازه بدهد. او در شغل خود موفق شد، و یاد گرفت که از تمام تجربیات تلخ و شیرین زندگیاش بهعنوان ابزاری برای رشد استفاده کند. او بهعنوان یک مشاور روانشناسی فعالیت میکند و در کنار دیگران، به کسانی که در لحظات مشابه به سر میبرند، کمک میکند تا از بحرانها عبور کنند.
اهمیت این روز و هدفهای آن
1. آگاهیبخشی و کاهش تابوها
در بسیاری از فرهنگها، خودکشی و مسائلی که به آن مرتبط است، همچنان موضوعاتی هستند که از آنها صحبت نمیشود و با تابوهای اجتماعی همراه هستند. برگزاری این روز بهمنظور افزایش آگاهی درباره خودکشی، علل آن و راههای پیشگیری از وقوع آن است. مهمترین هدف این روز این است که افراد بدانند در مواجهه با افکار خودکشی یا بحرانهای روانی بهراحتی میتوانند از کمکهای حرفهای بهرهمند شوند و هیچکس نباید احساس کند که تنهاست.
2. حمایت از بازماندگان نجاتیافته
بازماندگان نجاتیافته از خودکشی نهتنها خودشان با احساسات و چالشهای روانی زیادی روبهرو هستند، بلکه خانواده و دوستانشان نیز ممکن است در معرض آسیبهای روانی قرار بگیرند. این روز فرصتی است تا به این افراد یادآوری شود که آنها نهتنها به زندگی ادامه دادهاند بلکه میتوانند الهامبخش دیگران باشند.
3. کاهش شیوع خودکشی
آگاهی و آموزش میتواند به کاهش شیوع خودکشی کمک کند. بازماندگان نجاتیافته معمولاً از نزدیک با مشکلات و بحرانهایی آشنا هستند که به خودکشی منتهی میشود. آنها میتوانند تجربیات خود را با دیگران به اشتراک بگذارند و دیگران را از شرایط مشابه آگاه کنند.
خودکشی در کودکان و نوجوانان
کودکان و نوجوانان در معرض خطر خودکشی هستند. به گفته مرکز کنترل بیماری، این دومین عامل مرگ و میر در جوانان بین 10 تا 24 سال است.
در دوران نوجوانی اتفاقات زیادی از نظر اجتماعی، عاطفی و ذهنی می افتد. این تغییرات، سابقه خانوادگی، سابقه شخصی، نژادپرستی نهادینه شده، خشونت خانوادگی، سردرگمی گرایش جنسی، قلدری، سوء استفاده و بی ثباتی غذایی نیز می تواند خطر ابتلا به فرد را افزایش دهد.
جوانان LGBTQ+ سه برابر بیشتر احتمال دارد که افکار خودکشی داشته باشند و پنج برابر بیشتر احتمال دارد که این کار را انجام دهند.
با نوجوانان خود در مورد سلامت روان آنها صحبت کنید، و به دنبال علائم هشدار دهنده یک نگرانی در مورد سلامت رفتاری باشید.
علائم بیماری روانی که میتواند منجر به خودکشی شود
خودکشی یکی از مشکلات جدی روانی است که در بسیاری از موارد به دلیل بیماریهای روانی ناشی از مشکلات عاطفی، ذهنی یا روانشناختی اتفاق میافتد. برخی افراد که در حال تجربه بحرانهای روحی هستند، ممکن است به خودکشی بهعنوان یک راهحل برای فرار از دردهای درونی خود فکر کنند. درک علائم هشداردهنده بیماریهای روانی که میتوانند منجر به خودکشی شوند، میتواند به ما کمک کند تا افرادی که در معرض خطر هستند را شناسایی کرده و به آنها کمک کنیم.
1. افسردگی و نشانههای آن
یکی از شایعترین علل خودکشی، افسردگی است. این بیماری میتواند باعث شود فرد احساس کند که هیچچیز در زندگی ارزش ادامه دادن ندارد. برخی از علائم افسردگی که ممکن است خطر خودکشی را افزایش دهند عبارتند از:
احساس ناامیدی یا بیارزشی شدید
از دست دادن علاقه به فعالیتهایی که قبلاً لذتبخش بودند
تغییرات در الگوهای خواب و خوراک
احساس شدید غم و اندوه که طولانی مدت ادامه مییابد
افکار منفی و خودانتقادی
افکار خودکشی یا تمایل به مرگ
افرادی که افسردگی شدید دارند، ممکن است احساس کنند که دردهای روحیشان پایانناپذیر است و دیگر نمیتوانند با آنها مقابله کنند.
2. اختلال اضطراب شدید
افرادی که از اختلالات اضطرابی رنج میبرند، ممکن است در مواجهه با مشکلات زندگی احساس بیش از حد فشار و استرس کنند. علائم اضطراب که میتواند خطر خودکشی را بهدنبال داشته باشد شامل:
احساس ترس یا وحشت بیدلیل
افزایش استرس در موقعیتهای روزمره
بیقراری، ناتوانی در آرامش
ترس از آینده یا نگرانیهای شدید که به مرز ناامیدی میرسند
احساس فرسودگی و ناتوانی در کنترل احساسات
افراد مبتلا به اختلال اضطراب ممکن است خود را درگیر ترسهای غیرقابل کنترل ببینند و احساس کنند که نمیتوانند از این شرایط فرار کنند.
3. اختلالات دوقطبی
افرادی که به اختلال دوقطبی مبتلا هستند، دورههایی از افسردگی عمیق و همچنین دورههایی از شیدایی (احساس بالا و خوشحالی افراطی) را تجربه میکنند. در دوران افسردگی، افراد ممکن است به شدت احساس ناامیدی و درماندگی کنند، که این امر میتواند به خودکشی منجر شود. علائم اختلال دوقطبی که میتواند خطر خودکشی را افزایش دهد عبارتند از:
احساس بیارزشی یا گناه شدید در دوران افسردگی
تغییرات شدید در خلق و خو و احساساتی که میتواند فرد را از کنترل خارج کند
دورههای طولانی از احساس غم و اندوه
اقدام به خودکشی در دورههای افسردگی شدید
4. اختلالات شخصیت مرزی
اختلال شخصیت مرزی (BPD) یک اختلال روانی است که ویژگی اصلی آن ناپایداری در روابط، خلق و خو و تصویر فرد از خود است. این افراد معمولاً دچار احساسات شدید و ناگهانی از اضطراب، تنهایی یا ناامیدی میشوند. علائم مرتبط با این اختلال که میتواند خطر خودکشی را به همراه داشته باشد عبارتند از:
ترس از رها شدن یا تنها ماندن
روابط پرتنش و ناپایدار
احساس فراموششدن یا بیارزش بودن
رفتارهای تکانشی مانند خودآزاری یا تلاش برای پایان دادن به زندگی
تغییرات شدید در خلق و خو و احساسات
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ممکن است در مواجهه با بحرانهای عاطفی، تصمیمات ناگهانی و خطرناکی اتخاذ کنند.
5. اعتیاد به مواد مخدر یا الکل
اعتیاد به مواد مخدر و الکل نیز یکی از عواملی است که میتواند خطر خودکشی را افزایش دهد. مصرف مواد میتواند به بروز اختلالات روانی و احساسات منفی منجر شود. علائم مرتبط با اعتیاد که ممکن است نشانهای از خودکشی باشند عبارتند از:
احساس افسردگی و اضطراب در هنگام ناتوانی در دستیابی به مواد
از دست دادن علاقه به فعالیتهای روزمره
افزایش افسردگی یا انزوا در اثر مصرف مواد
افکار خودکشی یا تلاش برای آسیب رساندن به خود
6. اختلالات خوردن
افراد مبتلا به اختلالات خوردن مانند بیاشتهایی عصبی و پرخوری عصبی ممکن است به دلایل روانی و جسمی به مرحلهای برسند که خودکشی بهعنوان تنها راه فرار از بحرانهای درونیشان به نظر برسد. علائم هشداردهنده عبارتند از:
کنترل شدید بر مصرف غذا و وزن
احساس بیارزشی و ترس از دست دادن کنترل
عدم پذیرش بدن و تصویر منفی از خود
افکار و تمایلات خودکشی
7. عوامل اجتماعی و محیطی
بعضی اوقات افراد به دلیل فشارهای اجتماعی، اقتصادی یا خانوادگی میتوانند به مرحلهای برسند که احساس کنند هیچ راهی برای فرار از بحرانهایشان ندارند. این مشکلات میتوانند شامل از دست دادن شغل، طلاق، مشکلات مالی، یا سوءاستفادههای جسمی و روانی باشد. علائمی که میتواند به خودکشی منجر شود عبارتند از:
احساس بیارزشی یا بیکسی در برابر مشکلات زندگی
انزوای اجتماعی و تمایل به دوری از روابط اجتماعی
احساس بیپناهی و عدم امید به آینده
چگونه میتوان کمک کرد؟
اگر فردی علائمی از افسردگی، اضطراب یا هر اختلال روانی که ممکن است به خودکشی منجر شود نشان دهد، بسیار مهم است که به او کمک شود. این کمک میتواند از طریق درمان روانشناسی، مشاوره، داروهای ضدافسردگی یا روانپزشکی و حتی حمایت از اطرافیان باشد. در مواقع بحران، تماس با خدمات اورژانس روانشناسی یا خط مشاوره خودکشی میتواند حیاتی باشد.
چالشهای بازماندگان نجاتیافته از خودکشی
بازماندگان نجاتیافته از خودکشی با چالشهای مختلفی روبهرو هستند. برخی از این چالشها عبارتند از:
چالش | توضیحات |
---|---|
احساس گناه و شرم | بسیاری از افراد نجاتیافته از خودکشی ممکن است احساس کنند که بهدلیل تلاش برای پایان دادن به زندگیشان به اطرافیانشان آسیب رساندهاند. این احساس گناه میتواند آنها را به سمت افسردگی و اضطراب بیشتر سوق دهد. |
ترس از قضاوت دیگران | افراد ممکن است از این که دیگران درباره تصمیمشان قضاوت کنند، احساس ترس کنند. این ترس میتواند باعث شود که آنها از درخواست کمک و حمایت خودداری کنند. |
آسیبهای روانی گذشته | تجربه بحرانهای شدید روانی میتواند بر سلامت روانی افراد تاثیر طولانیمدت بگذارد. بسیاری از بازماندگان نجاتیافته با اضطراب، افسردگی و مشکلات دیگر دستوپنجه نرم میکنند. |
دغدغههای اجتماعی | افراد ممکن است احساس کنند که در روابط اجتماعی خود دچار مشکل شدهاند و به همین دلیل از نظر اجتماعی منزوی شوند. |
احساس بیارزشی | برخی از افراد بعد از این که به خودکشی فکر کردهاند، ممکن است احساس بیارزشی و عدم اعتماد به نفس کنند و تصور کنند که زندگی به درد نمیخورد. |
افرادی که از خودکشی جان سالم به در بردهاند، پیام امید را به جامعه ارسال میکنند. آنها ثابت میکنند که حتی در بدترین بحرانها نیز امکان بازگشت به زندگی و شروع دوباره وجود دارد. این روز بهویژه برای افرادی که احساس میکنند هیچ راهی ندارند و در معرض بحرانهای روانی هستند، پیامی امیدبخش است. از طرفی دیگر، این روز اهمیت مراقبت از سلامت روانی و درخواست کمک بهموقع را ترویج میکند.
یکی از جنبههای مهم این روز، تمرکز بر حمایت از کسانی است که بهطور غیرمستقیم درگیر موضوع خودکشی هستند. این افراد، بهویژه خانوادهها و دوستان کسانی که با بحران خودکشی مواجه شدهاند، ممکن است نیاز به حمایتهای خاصی داشته باشند.
به همین دلیل، این روز فرصتی است تا جامعهای با همبستگی بیشتر و با هدف کاهش فشارهای روانی، قدم برداریم.
بازماندگان نجاتیافته: منابع حمایتی و راههای مقابله
برای کسانی که درگیر بحرانهای روانی یا افکار خودکشی هستند، یا برای کسانی که از این بحرانها جان سالم به در بردهاند، موارد زیر میتواند راهگشا باشد:
حمایتی | توضیحات |
---|---|
مشاوره روانشناختی | یکی از اولین اقداماتی که برای بازماندگان نجاتیافته از خودکشی پیشنهاد میشود، مشاوره حرفهای است. مشاوران و روانشناسان میتوانند به افراد کمک کنند تا با احساسات و تجربیات خود کنار بیایند. |
گروههای حمایتی | مشارکت در گروههای حمایتی ویژه افراد بازمانده از خودکشی میتواند احساس همبستگی و فهم مشترک ایجاد کند. این گروهها امکان به اشتراکگذاری تجربیات و احساسات را فراهم میآورد. |
آموزش به دیگران | بسیاری از بازماندگان نجاتیافته بهعنوان مشاوران یا فعالان اجتماعی در جهت آگاهسازی درباره خطرات خودکشی و حمایت از دیگران فعالیت میکنند. این امر نهتنها به خود فرد کمک میکند، بلکه برای دیگران هم انگیزه و امید است. |
استراحت و مراقبت از خود | داشتن زمان برای استراحت، انجام فعالیتهای مورد علاقه و تمرکز بر سلامت جسمی و روانی، برای بازماندگان نجاتیافته ضروری است. تمرینات یوگا، مدیتیشن، و ورزش میتواند در کاهش اضطراب و افسردگی مفید باشد. |
این دادهها بهطور عمومی نشان میدهند که خودکشی در سنین مختلف و بین مردان و زنان بهطور متفاوتی شیوع دارد. لازم به ذکر است که این دادهها ممکن است بسته به منطقه و زمان تغییر کنند.
گروه سنی | کمترین سن خودکشی | بیشترین سن خودکشی | جنسیت با بیشترین تعداد خودکشی |
---|---|---|---|
زیر 18 سال | 10-14 سال | 16-17 سال | پسران (پسران بیشتر از دختران در این سن خودکشی میکنند) |
18 تا 24 سال | 18 سال | 24 سال | پسران (خودکشی در این سن بهویژه در مردان شایع است) |
25 تا 44 سال | 25 سال | 40 سال | مردان (در این گروه سنی خودکشی بیشتر در مردان دیده میشود) |
45 تا 64 سال | 45 سال | 60 سال | مردان (مردان بیشتر از زنان در این سن خودکشی میکنند) |
65 سال و بیشتر | 65 سال | 90+ سال | مردان (در سنین بالا، خودکشی در مردان شایعتر است) |
کمترین سن خودکشی: گزارشها نشان میدهند که خودکشی در سنین پایینتر، بهویژه در نوجوانان، بهطور نگرانکنندهای در حال افزایش است. در برخی مناطق، مواردی از خودکشی در سنین 10 تا 14 سال ثبت شده است.
بیشترین سن خودکشی: بیشترین موارد خودکشی معمولاً در گروه سنی 45 تا 64 سال مشاهده میشود. این گروه سنی اغلب تحت فشارهای اقتصادی، اجتماعی، و خانوادگی قرار دارند که ممکن است به مشکلات روانی و افکار خودکشی منجر شود.
جنسیت: مردان معمولاً در تمام گروههای سنی بیشتر از زنان اقدام به خودکشی میکنند، بهویژه در سنین بالا. زنان بیشتر از مردان در معرض افکار خودکشی هستند اما احتمال اقدام به خودکشی در آنها کمتر است.
نتیجهگیری
روز جهانی بازماندگان نجاتیافته از خودکشی یادآور اهمیت زندگی، حمایتهای اجتماعی، و قدرت تغییر است. این روز فرصتی برای یادآوری این حقیقت است که هیچکس در تنهایی نباید به مبارزه با بحرانهای روانی بپردازد و همیشه امیدی برای بازگشت به زندگی و بازسازی وجود دارد.
از آنجایی که سلامت روان بهاندازه سلامت جسمی اهمیت دارد، باید همهچیز را در جهت افزایش آگاهی و فراهم کردن منابع حمایتی برای افراد در بحران قرار داد.
داستان علی: از سایه مرگ تا زندگی دوباره
علی مردی بود از طبقه کارگر، که روزها و شبها در یک کارگاه صنعتی مشغول به کار بود. او هیچوقت از شغلش راضی نبود، اما به دلیل شرایط سخت اقتصادی و مسئولیتهای سنگینی که روی دوشش بود، نمیتوانست هیچ راهی جز ادامه دادن به این زندگی پیدا کند. علی روزها در این کارگاه با دستهای پینه بسته، سخت کار میکرد و شبها از خستگی و فشارهای روحی، بدنش هیچگاه آرام نمیگرفت.
زندگیاش نه فقط در محیط کار، بلکه در خانه نیز با مشکلات و فشارهای زیادی روبهرو بود. همسرش، مریم، هر روز از او میخواست که بیشتر و بیشتر تلاش کند. او آرزو داشت که وضعیت مالیشان بهتر شود، خانه بزرگتری داشته باشند و زندگی راحتتری بگذرانند. اما علی که روزهای سخت و طولانی کار کرده بود، هیچ وقت نمیتوانست به این آرزوها دست یابد. هر روز وقتی به خانه برمیگشت، با نگاههایی پر از ناامیدی از همسرش روبهرو میشد که از وضعیت مالی زندگی شکایت میکرد.
یک روز، بعد از یک روز کاری طولانی، علی در دل شب به خانه برگشت و دید که مریم هنوز از مشکلات مالی نگران است. نگاههایی سرد و پر از تنش، سکوت خانه را شکست. آن شب علی دیگر تحمل نکرد. او احساس کرد که هیچ چیزی در این دنیا به دردش نمیخورد. زندگی، کار، مشکلات مالی، خانواده و حتی خودش، همه برایش بیمعنی شده بودند.
به حیاط پشتی خانه رفت و به دیوار بلند نگاه کرد. در ذهنش همهچیز تمام شده بود. او فکر میکرد که شاید مرگ تنها راه فرار از این زندگی سخت باشد. فکر میکرد که دیگر نمیتواند در برابر فشارهای بیپایان ادامه دهد.
اما در همان لحظه، در حالی که دستانش هنوز بر دیوار سرد میخورد و دلش در تنش و درد غرق شده بود، صدای زنگ در خانه به گوشش رسید. علی که کمی متعجب شده بود، به سختی قدم برداشت و در را باز کرد. دو مرد جوان، از ماموران اورژانس، در مقابل در ایستاده بودند. یکی از آنها با لحنی آرام و مهربان گفت: آقای علی، ما به شما نیاز داریم. کمک میخواهیم.
علی که هنوز در شوک بود، نتوانست حرفی بزند. او فقط به این فکر میکرد که چطور این دو نفر توانستهاند به خانه او برسند. اما یکی از ماموران، که نامش ناصر بود، ادامه داد: ما از طریق تماسهای اضطراری متوجه وضعیت شما شدیم. میخواهیم به شما کمک کنیم.
ناصر با آرامش ادامه داد: آقای علی، ما بهخوبی درک میکنیم که شرایط سخت است. اما بدانید که زندگی همیشه یک فرصت دوباره به ما میدهد. شما هنوز میتوانید شروع کنید، حتی در این لحظات دشوار. مرگ هیچگاه راهحل نیست.
این جملات مانند جرقهای در ذهن علی روشن شد. او به آرامی قدمی عقب برداشت. برای اولین بار بعد از مدتها، صدای دیگری را شنید که نه از شکایت، بلکه از امید سخن میگفت. ناصر و همکارش او را به آرامی به داخل خانه بردند و از او خواستند تا در این لحظه حساس، به کسی که توانسته بود او را نجات دهد، اعتماد کند.
«شما نباید تنها باشید. برای هر مشکلی همیشه راهی هست. میتوانید از طریق مشاوره روانشناسی و حمایت اجتماعی دوباره زندگی کنید.» ناصر این را گفت و علی حس کرد که برای اولین بار بعد از مدتها، دیگر تنها نیست.
پس از آن شب، علی به مشاور روانشناسی مراجعه کرد. او متوجه شد که فشارهای روزمره زندگی، مشکلات مالی و خانوادگی میتوانند هر کسی را در معرض بحرانهای روحی قرار دهند، اما این بحرانها، به معنی پایان زندگی نیستند. علی شروع به یادگیری راههایی برای مقابله با استرس و مشکلات روزمره کرد و کمکم توانست به زندگی امیدوارتر نگاه کند.
او با همسرش صحبت کرد و درک بهتری از مشکلاتشان پیدا کرد. زندگی آنها کمکم به تعادل رسید و علی یاد گرفت که مشکلات همیشه هستند، اما میتوان با حمایت و کمک دیگران از آنها عبور کرد.