سالگرد درگذشت شادروان پرویز دهداری روز تلنگر به شیشه اخلاق فوتبال ایران است که مدتها قبل ترک خورده و هر لحظه امکان فرو ریختن آن وجود دارد.
سوم آذر که میشود، فوتبالیها به یاد مردی میافتند که بنیانگذار تحول وسیع در فوتبال ایران بود و جدا از معرفی طیف وسیعی از ستارگان جوان به فوتبال ایران، به واسطه رفتاری که داشت، از او با عنوان معلم اخلاق نیز یاد میشود. سوم آذر که میآید، ناخودآگاه نام پرویز دهداری مقابل چشم فوتبالیها رژه میرود و اتفاقات بسیار زیادی مانند پرده سینما مقابل دیدگانمان ظاهر میشوند. از داستان استعفای ۱۴ نفره تا پیدا کردن استعدادهای شگرف در تیمهای گمنام برای تیم ملی. از دیسیپلین خاص تا محبت پدرانه. از سومی جام ملتها با کمترین امکانات تا ماجرای تلخ زمستان سال ۶۷ و پرتاب گلولههای برفی.
همه این اتفاقات تلخ و شیرین حالا جزئی از دفترچه خاطرات فوتبال ایران شده و متاسفانه فقط در روز سوم آذر از آنها یاد میشود اما نکته بسیار مهم که این روزها با تمام وجود آن را احساس میکنیم، گم شدن اخلاق در فوتبال ایران است. عنصری که هر چقدر پول پاشی در این رشته سنگینتر شده و بیشتر به چشم آمد، جایگاه خود را ز دست داد و کمرنگتر جلوه کرد. البته وارد شدن پول به خودی خود نمیتواند سد راه اخلاقیات باشد ولی وقتی کسی نباشد که بد و خوب را به فوتبالیستها آموزش بدهد و برای مربیان الگو شود، ناگفته پیداست که اخلاق در فوتبال ایران هر روز بیشتر از روز قبل رنگ میبازد و رنگ پریده میشود.
دهداری ۳۲ سال است که رفته اما قطعاً با دیدن حال و روز این روزهای فوتبال ایران خواب آسودهای ندارد چون به جرات میتوان گفت بعد از او کسی در فوتبال ما نیامد که در کنار فن و تاکتیک، روی اخلاق و انضباط هم کار کند. بعد از دهداری برای فوتبالیها چندان مهم نبود که بازیکنان در فرودگاه چه رفتاری داشته باشند، با مردم چگونه برخورد کنند، در مصاحبههای خود چه چیزهایی را بگویند و چه کلماتی را به کار نبرند.
بعد از دهداری برای مربیان نتیجهگرایی در اولویت بود و احترام به حریف کمرنگ و کمرنگتر شد. بعد از دهداری، اخلاق در فوتبال ما بیشتر از گذشته سر طاقچه فراموشی خاک خورد چون بعد از دهداری فوتبال ایران دیگر صاحب "پرویزخان" نشد. البته گاهی اوقات رفتارهایی را از مردانی همچون محمد مایلی کهن، غلام پیروانی و ناصر حجازی دیدیم که روی اخلاق گرا بودن تاکید داشتند اما آن اتفاقات هم مقطعی بود و نتوانست خاطره معلم اخلاق را برایمان زنده کند. در چنین وانفسایی اخلاق به خواب رفت و فوتبال بی اخلاقیهای فراوانی را به چشم دید چون ما خودمان را به خواب زدهایم و تصور میکنیم همه چیز فقط همان اعدادی است که پایان هر مسابقه روی اسکور برد نقش میبندد! اصلا شاید ما خودمان را به خواب زده ایم تا متوجه مرگ تدریجی اخلاق در فوتبال ایران نشویم. حقیقتی تلخ اما غیر قابل انکار.