ثبت یادگاری در قاب کوچک

جام جم . ۱۴۰۳/۹/۳،‏ ۱۳:۴۷


خواستیم پرونده این شماره قاب را صفحه‌آرایی کنیم. دلمان لرزید. نام زینب علیپور طهرانی به عنوان نویسنده، هنوز در صفحه خالی می‌درخشید. زینب برایمان در هر گوشه هزاران خاطره گذاشته است.
این روزها دیدن جالی خالی‌اش کناردستم با گل‌ها وعکسی خندان قلبم راآتش می‌زند.در سوگ دخترخوش‌خنده و خوش‌قلمی می‌نویسم که دیگر میان ما نیست. این سوگنامه برای دل‌های ماست که دلتنگیم و مدام دوست داریم از او بگوییم و از او بنویسیم. وگرنه زینب در آسمان‌ها نیز همچنان در حال لبخند زدن به تلخی‌هاست.«زنده‌یاد» عنوانی است که به طورمعمول پیش از بردن نام عزیزان ازدست رفته از آن استفاده می‌شود. به کاربردن این لغت برای زینب گرچه تلخ و سخت است، اما با پذیرش پرواز او به جهانی دیگر باید گفت این عنوان برازنده نام زیبای اوست. زیرا یادش همیشه برای ما زنده است. یادی که از تحریریه به زندگی دوستانه و خصوصی‌مان نیز رسوخ پیدا کرده بود. ساعت ناهار، کافه‌های شهر، چت‌هایمان در فضای مجازی و هر جایی که سراغ می‌گیریم، ردی از او دارد. زینبی که شیفته خندیدن و خنداندن بود وقلب بزرگی داشت، همیشه برایمان سنگ تمام می‌گذاشت. چه در کار و چه در رفاقت. حواسش بود که با هدیه‌ یلدا دلمان را شاد کند و ما در شب یلدای پیش‌رو با یادگاری‌هایش سفره یلدایی می‌اندازیم. چهار روز از هفته که فارغ از رنج دیالیز می‌توانست در تحریریه حضور داشته باشد، خبرنگاری حرفه‌ای را تمام قد به جا می‌آورد و تولیداتش با مابرابری می‌کرد.این اواخرکه ناخوش بوداورابه استراحت تشویق می‌کردیم وهمچنان مسئولانه پای کار می‌ایستاد. زینب مهربان ما، صبور و دوست‌داشتنی در ذهنمان قاب شد. هنوز نوشته‌ها وگزارش‌هایش دردستم مانده است که موعد انتشارشان نرسیده و دوست ندارم هیچ وقت از راه برسد.همین که نام آثارش را در فولدر مطالب گروهمان می‌بینم، حضور و امتداد حیاتش را حس می‌کنم با این‌که یک هفته‌ای است که دیگر نفس نمی‌کشد و تنش را به آغوش خاک و روح بلندش را به پروردگار سپردیم اما صدای خنده‌هایش هنوز در گوشمان می‌پیچد. 


مطالعه خبر در منبع

نظرات کاربران
    برای ارسال نظر، لطفا وارد شوید.