من هم مثل بهروز وثوقی اهل استرس نیستم/ آن سالتویی که در فوتبال زدم ۴ امتیاز داشت/ کسی که جلوی کتککاری ما را گرفت بعدها وزیر شد!
پارس فوتبال . ۱۴۰۳/۹/۴، ۷:۱۰
بدون شک مجتبی محرمی هرگز از خاطر هواداران پرسپولیس و البته آرشیو فوتبال ایران پاک نخواهد شد. این ملیپوش توانمند، چهارم آذر سال ۱۴۰۰ مصاحبه جذابی با خبرورزشی انجام داد که خواندن چکیده آن هنوز جالب توجه است: عموی آقای حمید سجادی سالها قبل در خیابان کریمخان خیاطی داشت و کت و شلوار دامادی من را دوخت. اتفاقا وقتی به او گفتم بازیکن پرسپولیس هستم، تخفیف خوبی هم داد. یکبار در ورزشگاه شهید کشوری همراه با حمید روزبهانی مشغول دویدن دور پیست بودیم اما یک دونده قدیمی به نام مرادی سمت ما آمد و تذکر داد که باید از پیست خارج شویم. مدعی بود آنجا مال دوندههاست و ما نباید تمرین کنیم اما من و حمید به کار خودمان ادامه دادیم. وقتی میخواستیم از کنارش عبور کنیم، عمدا به من تنه زد و درگیری لفظی پیش آمد. یکی، دو نفر از دوندهها هم هواخواه رفیق خود شده بودند ولی ناگهان حمید سجادی که این روزها به عنوان وزیر ورزش انتخاب شده (حمید سجادی از تابستان ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲ وزیر ورزش بود) سریع مداخله کرد و به دوندهها تشر زد. خلاصه که حمید سجادی اجازه نداد آن ماجرا به یک کتککاری تبدیل شود. سال ۷۴ وقتی محرومیتم تمام شد، استانکو سرمربی پرسپولیس شده بود و شناخت چندانی از من نداشت به همین خاطر وقتی قرار شد راهی اصفهان شده و در یک تورنمنت دوستانه به تیم ملحق شوم، خیلی روی من حساس شد و حتی اجازه تمرین کنار تیم را هم به من نداد! یادم میآید در یک روز من کنار زمین ایستاده بودم و احمدرضا عابدزاده درخواست کرد تا او را گرم کنم ولی استانکو با دیدن این صحنه عصبانیتر شد و به من گفت: شما بیرون! مرحوم استانکو آن اوایل مثل یک بازیکن تازهوارد با من برخورد میکرد. حتی یادم میآید یک بار پرسید پست بازیات کجاست؟! ادعایی نداشتم اما انتظار داشتم که او حداقل پست بازیام را بداند به همین خاطر به شوخی گفتم هافبک وسط! من شوخی کردم اما آن بنده خدا جدی گرفت و از وجودم در هافبک وسط استفاده کرد! باور کنید آنقدر راضی بود که تصمیم گرفت هافبک وسط پرسپولیس شوم. بعدا خود استانکو به من گفت تو چرا دفاع چپ بازی میکردی؟ تو اصلا به دنیا آمدهای تا هافبک وسط شوی! یک جایی از قول بهروز وثوقی خواندم که گفته بود «من نسبتا خجالتی بودم اما همینکه دوربین فیلمبرداری روشن میشد انگار آدم دیگری میشدم و هیچ استرسی نداشتم»! داستان من هم همینطوری بود. وقتی صدای سوت داور را میشنیدم، دیگر بدون استرس فوتبال بازی میکردم. البته من شبیه بهروز وثوقی نیستم. ما کجا و اسطوره سینمای ایران کجا. وقتی با استانکو صمیمی شدم، یک روز گفت: تو کاپیتان، دستیار و همهکاره تیم من هستی. یک بار در فینال جام باشگاههای تهران که بین پرسپولیس و شاهین بود، در لباس تیم شاهین مقابل ناصر محمدخانی بازی کردم. یک صحنه وقتی دیدم به ناصر نمیرسم، روی او سالتو بارانداز اجرا کردم! باور کنید آن فن سالتو ۴ امتیاز داشت و یک امتیاز هم بابت زیبایی فن میدادند! انصافا نمیشد ناصر محمدخانی را مهار کرد.