علیرضا بیرانوند با اینکه دروازهبان اول تیم ملی است و بازیکنی مشهور محسوب میشود، در خصوصیات رفتاری هنوز به ثبات نرسیده. گاه و بیگاه میبینیم او صحبتهایی انجام میدهد که نه در حد یک بازیکن ملی است و نه یک الگو برای جوانترها!
ماجرا، ماجرای دروازهبانی است که در تمام سالیان اخیر، بیش از اینکه نقاط ضعف خود را پوشش بدهد، سعی کرده با رفتار و نوع ادبیات خود زمین و زمان را به هم ببافد و مقابل منتقدان قد علم کند. یک جمله قدیمی در فوتبال وجود دارد با این مضمون: «وقتی سن بالا میرود و بدن یاری نمیکند، این زبان است که فعالیتش را آغاز میکند.»
درباره علیرضا بیرانوند ، این جمله قدیمی به وضوح صدق میکند. دروازهبانی که در دو سال اخیر، روزهای پر اشتباه و پر تنشی را سپری کرده و هرگز آن گلر کمنقص و مستعدِ سابق نبوده است. بر خلاف پیشبینیهایش، نبود او هم در پرسپولیس به چشم نیامده و دیگر هواداری نیست که بگوید: «علی بیرو کجایی؟ وای کاش در پرسپولیس میماندی.»
در دیدارهای اخیر تیم ملی، ۴ بار دروازه ایران باز شده و از قضا علیرضا بیرانوند درون دروازه حضور داشته. افت پیام نیازمند، نیمکتنشینی گاه و بیگاه او در سپاهان و همچنین افول حسین حسینی و البته تجربه اندکی که محمدرضا اخباری در رده ملی دارد، همه و همه باعث شده تا امیر قلعهنویی همچنان به علیرضا بیرانوند اطمینان کند. از نظر اهالی فوتبال، حتی بیرانوند در شرایط کنونی، بهتر از دروازهبانهای دیگر است و به همین دلیل میبینیم که او یک پای ثابت در بازیهای ملی است.
فارغ از بحث فنی، نقدهای بسیاری به خصوصیات رفتاری بیرانوند وارد است. کسی که وجودش، یک اتفاق عجیب و تلخ در فوتبال ایران است. دروازهبانی که با گذشت حدود ۱۲ سال از اولین حضورش در سطح اول فوتبال ایران، هنوز نمیداند چطور صحبت کند، چه حرفهایی را به زبان بیاورد و کدامها را نه! او بدون تحلیل و تفکر درباره سوالهای احتمالی، به دل خبرنگاران میآید، وارد آتش پرسشهای رسانهای میشود و البته در آخر، دم به تله هم میدهد.
بیرانوند این روزها به آب و آتش میزند تا بگوید جزئی از بهترین نسل تاریخ فوتبال ایران است. مقایسهای نخنما شده و تکراری که نه افتخاری به فوتبال ایران اضافه میکند و نه چیزی از آن کم. هر بار هم تنها کسی که چنین مقایسهای را انجام میدهد، دروازهبانِ پر اشتباه این روزهای تیم ملی است. مطرح شدن صحبتهای او شاید برخلاف نظر سایر بازیکنان تیم ملی هم باشد و فشار را روی آنها بیشتر کند که گویا همینطور هم هست.
درباره تیم ملی بحثهای فراوانی وجود دارد و انتقادها به بالاترین حد خود هم رسیده. به این ماجرا ورود نمیکنیم؛ هر چند نظرمان این است که فوتبال در آسیا پیشرفت کرده، فاصلهها کم شده و دیگر حریفِ ساده وجود ندارد. تیم ملی هم مقابل رقبا به پیروزی میرسد و تنها نقد وارده و منطقی این است که چرا در نیمه دوم بازی با کره شمالی و قرقیزستان، دروازه ما باز شد و شیرازه تیم از هم پاشید؟
در مقابل این نقدها، یکی از بازیکنانی که میتواند و باید صحبت کند، علیرضا بیرانوند است. دروازهبانی که در دو بازی، چهار گل دریافت کرده و به هیچ وجه عملکرد امیدوارکنندهای به نمایش نگذاشته است. جالب اینکه او به جای پاسخگویی به انتقادها، هم حشمت مهاجرانی و دستاورد بزرگش را از یاد میبرد و هم دوباره ماجرای مقایسه نسلها را به راه میاندازد.
نمیخواهیم بیرانوند را تخریب کنیم، اما بهتر است او در خلوت خود، کمی به صحبتهای چند ماه اخیرش رجوع کند و راهکاری برای عدم تکرار آنها بیندیشد. او تنها دروازهبانی است که همزمان، رشوه میدهد، تهمت و افترا میزند، حکم میدهد، مقایسه میکند و خود را بهترین میداند! آیا غروری بالاتر از این داریم؟ آیا این یک رفتار اجتماعی مناسب است؟ آنهم برای دروازهبانی که درست یا اشتباه، سالها الگوی نوجوانان و جوانان فوتبالدوست ایرانی بوده است.
سالها قبل میگفتند، ورود به طبقه بالاتر در یک جامعه، آداب و مناسباتی دارد. روزگاری، این فقط پول و پیشرفت در بخش مالی نبود که شما را به یک سطح دیگر میرساند. یک فرد باید روی خصوصیات رفتاری خود هم کار میکرد تا بتواند به سطوح بالاترِ یک جامعه برسد و وارد محافل آنها شود. در جامعه ایرانی، اما چنین سختگیریها و فیلترهایی نمیبینیم. یک نفر، چون پول دارد سلبریتی میشود، وارد طبقات برتر جامعه میشود و البته هیچ متر و معیاری را رعایت نمیکند. بیرانوند هنوز نمیداند که رفتار اجتماعی مناسب هم یک ثروت محسوب میشود که او از آن بیبهره است.
بیرانوند، نمونه بارز این ضعف و عدم سختگیری است. او نه در بحث رفتاری پیشرفت کرده و نه آداب و مناسبات را میداند. فقط، چون دروازهبان تیم ملی است و یک ورزشکار تقریباً مشهور، هر صحبتی را انجام میدهد و زبانش هر طور دلش میخواهد، میچرخد.ای کاش او به اندازه انجام ۷۷ بازی ملی، ۷۷ رفتار درست هم انجام میداد تا اینگونه سیبل انتقادها نباشد و البته به الگویی مناسب هم تبدیل شود.
برای بیرانوند، شاید این نقدها شبیه به یک تخریب باشد، اما اگر کمی تأمل کند، به این نتیجه میرسد کهای کاش سالها قبل چنین ملاحظاتی را انجام میداد و برخی نکتهها را رعایت میکرد. چه بسا که حالا بعد از ثبت رکورد در تعداد بازیهای ملی – در میان دروازهبانهای ایرانی – در زمینه رفتار حرفهای و خصوصیات اخلاقی هم آمار قابل توجهی به دست میآورد؛ شاید جاودانه میشد.