زمزمهی عاشقانههای شب چله با شعر یلدایی
از غزلیات حافظ و سعدی گرفته تا اشعار ناب شاعران معاصر، همگی به ستایش این شب بلند نشستهاند و زیباییهایش را به تصویر کشیدهاند. در این مطلب، گلچینی از ابیات و شعرهای دلنشین دربارهی یلدا را برایتان گرد آوردهایم تا طولانیترین شب سال را با طعم شعر و عشق جشن بگیرید.
شب یلدا، این آیین باستانی و جشن کهن، نه فقط یک شب طولانی، که حکایتی شیرین از گردهمایی و مهرورزی است. شبی که انارهای سرخ همچون دلهای عاشقان میتپند و هندوانههای شیرین، کامِ دلها را شیرینتر میکنند. در این شب جادویی، قصهها از زبان مادربزرگها جان میگیرند و فال حافظ، رازهای پنهان آینده را زمزمه میکند. اما یلدا بیشک با شعر یلدایی و غزل جان دیگری میگیرد.
از غزلیات حافظ و سعدی گرفته تا اشعار ناب شاعران معاصر، همگی به ستایش این شب بلند نشستهاند و زیباییهایش را به تصویر کشیدهاند. در این مطلب، گلچینی از ابیات و شعرهای دلنشین دربارهی یلدا را برایتان گرد آوردهایم تا طولانیترین شب سال را با طعم شعر و عشق جشن بگیرید. با ما همراه باشید تا در این سفر شاعرانه، با شعر یلدایی به دل یلدا سفر کنیم و از زیباییهایش لذت ببریم.
شب جمشید و جامش
شب بوسه به خاکش
شب حافظ و سعدی
شب پارسی و مادی
شب آخر آذر
شب پاک و منور
شب آرش و آتش
شب مهر و سیاوش
شب پاک اهوراست
شب مژده و یلداست
به صد یلدا الهی زنده باشی / انار وسیب و انگورخورده باشی
اگریلدای دیگر من نباشم / تو باشی و تو باشی و تو باشی
شب یلدا شب غم را شکستن / به یاد هم کنار هم نشستن
شب شادی، شب از غم گذشتن / شب بخشش، شب از هم گذشتن
دوباره نوبت دیدار یلداست
بدون یار این یلدا چه تنهاست
وجودش نور در این تیره شب بود
بدونش این شب یلدا و سرماست
دگر یلدا برایت دل ندارم
نگاهم منتظر بر نور فرداست
همه در شور این یلدا بهارند
انار سرخ بر سفره چه زیباست
ندارم جز تو امشب آرزویی
که با تو هر شب من مثل یلداست
شب یلدا شب عشق و محبت
شب یلدا شب مهر و عطوفت
شب یلدا کنار هم نشستن
شب یلدا گره بر عشق بستن
لبی سرد و دلی افسرده داریم / به سر افکار تیپا خورده داریم
رسد پایان پاییز و از آغاز / هزاران جوجهی نشمرده داریم!
شب یلدا شد و رفتی و از غم خوانده ام
از این هجرت به آن شب گیسوان افشاندهام
گذشت اما هزاران شب از آن هجران و من
اسیر آن شب یلدای جانسوز ماندهام
ازین شربت یکی پیمونه بردار / اناری آتشین دردونه بردار
درین یلدا تو شیرین کن لبانت / بیا قاچی ازین هندونه بردار
به صد یلدا الهی زنده باشی
انار و سیب و انگور خورده باشی
اگر یلدای دیگر من نباشم
تو باشی و تو باشی و تو باشی
شب یلدا ز راه آمد دوباره
بگیر ای دوست، از غمها کناره
شب شادی و شور و مهربانیست
زمان همدلی و همزبانیست
یلدا شب همنشینی و مهمانی
هنگامه عاشقی، غزل افشانی
با آینه سر زدن به باباطاهر
با لهجه ناب عشق، حافظ خوانی
شب یلدا شب عشق و سرور است
شبی طولانی و غمها به دور است
شباهنگام تا وقت سحرگاه
بساط خنده و شادی چه جور است
گونههایت سرخی هندوانه
لبخندت انار دانه دانه
گیسوانت هفت اقلیم آجیل
نگاهت مستی و شور جاودانه
برهانم ز دردهای زمانه
برقصانم در این بزم شبانه
سحر باش و تا پایان یلدا
غزلخوان به گوشهای خانه.
شب یلدا شب غم را شکستن
به یاد هم کنار هم نشستن
شب شادی، شب از غم گذشتن
شب بخشش، شب از هم گذشتن
باد آسایش، گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شـب یلدا نرود
مهره مهر چو از حقه مینا بنمود
ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود
شب هجرانت ای دلبر، شـب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
با زلف تو قصهایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد