باز هم حکایت آفتابه لگن هفت دست...

کیهان . ۱۴۰۳/۹/۴،‏ ۲۲:۳۴


آرش فهیم
انتصابات در سازمان سینمایی دولت چهاردهم، حاشیه‌ساز شده‌اند و این شائبه را ایجاد کرده‌اند که رائد فریدزاده، اختیاری در این مدیریت ندارد و افرادی از جایی دیگر یا پشت پرده احکام را صادر می‌کنند و وی فقط آنها را مضا می‌نماید! 
این شائبه وقتی به‌وجود آمد که فریدزاده به محض پذیرش مسئولیت ریاست سازمان سینمایی و قبل از هر کاری – حتی قبل از دیدار با همکاران و کارمندان زیرمجموعه خودش- به دیدار هیئت‌مدیره خانه سینما رفت! پس از آن نیز اتفاقات و انتصابات به‌گونه‌ای بودند که شائبه حکم‌پذیری این مدیر سینمایی پررنگ‌تر شد. ازجمله انتصاب رئیس پیشین خانه سینما به عنوان دبیر چهل و سومین جشنواره فیلم فجر و ورود افرادی با کارنامه نامطلوب و فاقد تخصص همچون سیدروح الله حسینی و مهدی شفیعی به سازمان سینمایی و بعد هم راه انداختن یک تشکیلات جدید با عنوان شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر! اعضای این شورا عبارتند از: سید محمد بهشتی، محمد مهدی حیدریان، حسین انتظامی، فرهاد توحیدی، علیرضا شجاع نوری، محمد مهدی عسگرپور، علیرضا تابش، منوچهر محمدی و منوچهر شاهسواری. 
در نگاه اول، با شخصیت‌های صاحب نام و پرسابقه و باتجربه‌ای مواجه هستیم. اما این شورا و این ترکیب، جای بسی تأمل دارد. سؤال اساسی این است که در این اوضاع که سینمای ما و سینماگران با بحران‌های مختلف خصوصا در حوزه مالی و اقتصادی رو‌به‌رو هستند چرا یک شورا که اساسا کارکرد اضطراری ندارد به شوراهای این سینما اضافه شده؛ شورایی که مصداق آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هیچی است! سینمایی که تعداد فیلم‌های درست و حسابی‌اش در طول یک سال به کمتر از انگشتان دو دست رسیده و حالا بناست برگزیده‌ای از این تولیدات در یک محفل و دورهمی 10 روزه به نمایش دربیاید، چه لزومی داشته که یک نهاد جدید و احتمالا هزینه بر دیگر که به احتمال زیاد تأثیر خیلی جدی هم نخواهد داشت اضافه شود؟ چرا در شرایطی که شنیده شده فلان سینماگر قدیمی با معضل پرداخت اجاره خانه دست به‌ گریبان و چادرنشین شده یا بهمان سینماگر جوان برای تأمین معاش دست به فروش کلیه‌اش زده و... رئیس محترم سازمان سینمایی پیگیر کسب رضایت افرادی است که اتفاقا همواره از مواهب دولتی برخوردار بوده و بعضا چند شغله بوده یا هستند؟ آیا بهتر نبود با توجه به کاهش کیفیت آثار سینمایی، به‌جای این شورای کذایی که از همین الان بی‌خاصیت بودنش هویداست، شورایی برای ارتقاء و اعتلای تولید تشکیل می‌شد تا به این وسیله جشنواره فجر هم پربارتر و پویاتر می‌شد؟! 
اما نکته مهم این است که تقریبا اکثر آقایانی که عضو شورای سیاستگذاری چهل و سومین جشنواره فیلم فجر شده‌اند، قبلا از مدیران سازمان سینمایی، بنیاد فارابی، خانه سینما و... بوده‌اند و در دوره مدیریتی‌شان، توان و ظرفیت خود را نشان داده بودند. اغلب آنها از جمله دست‌اندرکاران و تأثیرگذاران دوره‌ای از مدیریت سینمایی بودند که سخت‌ترین آسیب‌ها به پیکر نظام سینمایی ما وارد شد؛ همان دوره‌ای که مجید مجیدی در دو سخنرانی نسبت به برآمدن صدای پای فیلمفارسی و گسترش ابتذال، به مدیریت همین آقایان معترض شد. همان دوره‌ای که مرحوم سیف الله داد، با اینکه خودش معاون سینمایی وقت بود، صادقانه و رک، در نشستی با حضور جمعی از اصحاب رسانه بعد از برگزاری شانزدهمین جشنواره فیلم فجر از بالا بودن دوز ابتذال در آثار آن رویداد عذرخواهی کرد. همان دوره‌ای که حتی فاطمه معتمدآریا از آن با عنوان دوره سقوط سینمای ایران یاد می‌کند. بله؛ در سال‌های 1376 تا 1384 که خیلی از همین آقایان شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر هم در آن دخلی داشتند، سینمای ایران سال به سال از میزان مخاطبین و فروش سالانه‌اش کاسته شد و از نظر ریزش مخاطب سینمای ایران، در آن هشت سال رکوردشکنی کردند!
حتما شما هم بارها شنیده‌اید که برخی افراد و رسانه‌ها از حجم بالای آثار کمدی صحبت می‌کنند و می‌گویند فیلم‌های جدی و با مضامین اجتماعی کجا هستند؟ این انتقاد به‌جایی است، اما آنچه دور از انصاف است اینکه این عدم تعادل را ناجوانمردانه به سه ساله دولت شهید رئیسی نسبت می‌دهند! این درحالی است که در دولت دوازدهم که ازقضا همین اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فجر همدستی در آن داشتند یا به عنوان رئیس سازمان سینمایی و مدیر بنیاد فارابی و رئیس خانه سینما فعالیت می‌کردند بود که تولید فله‌ای کمدی‌های سخیف و بعضا مستهجن در سینمای ایران باب شد. 
یکی از اتفاقاتی که در آن مقطع، یعنی سال‌های 1396 تا 1400 رخ داد این بود که خیلی از فیلمسازانی که گرایش به تولید فیلم‌های جدی و درام‌هایی با موضوعات اجتماعی داشتند، به سمت تولید فیلم‌های کمدی نازل و مبتذل سوق پیدا کردند. ازجمله؛ ابوالحسن داوودی با «هزار پا»، مصطفی کیایی با «مطرب»، منوچهر ‌هادی با «رحمان 1400»، محمدحسین مهدویان با «شیشلیک»، تینا پاکروان با «لس آنجلس تهران»، حسین قناعت با «لازانیا» و... دوز ابتذال و آثار سخیف را در سینمای ایران بالا بردند. حتی مسعود اطیابی نیز در همین دوره به سمت تولید کمدی‌های بی‌مایه رفت، وگرنه قبل از آن، آثار شرافتمندانه‌ای می‌ساخت! بنابراین می‌بینید که برخی از جریان‌ها و رسانه‌ها تاریخ را در جهت تطهیر مدیران سینمایی دولت دوازدهم تحریف کرده‌اند. اساسا حجم گرایش به تولید فیلم‌های مبتذل در سه سال اخیر قابل مقایسه نیست با آنچه در چهار سال آخر دولت اعتدال گذشت!
اظهار نظرهای برخی از اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر نیز قابل تأمل است. به‌طور مثال،‌
حرف‌های آقای بهشتی که به نوعی بزرگ این جمع و باتجربه‌ترین مدیر سینمایی ما محسوب می‌شود را در مصاحبه با ایسنا بخوانید: «جشنواره فیلم فجر نوروز سینمای کشور است، بدین معنا که رویداد و جشنی است که در آن یک‌سری فرصت‌ها فراهم می‌شود از جمله اینکه سینما، کارنامه یک سال گذشته خود را عرضه می‌کند.» 
این کلی گویی‌ها و حرف‌های مبتدیانه را انگار یک خبرنگار تازه کار سینمایی گفته نه فردی با سبقه و سابقه آقای بهشتی. هر فرد بی‌بهره از سواد و تجربه هم می‌داند که جشنواره فیلم فجر نوروز سینمای ایران و فرصتی برای دیدن تولیدات یکساله سینمای ماست!
علیرضا شجاع نوری، دیگر عضو شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر نیز در مصاحبه با همان خبرگزاری گفته باید از سینما و جشنواره فجر سم زدایی شود! جالب این است که جناب شجاع نوری سال 1396 به عنوان تهیه‌کننده فیلم «بنفشه آفریقایی» در جشنواره فیلم فجر شرکت کرده بود. فیلمی مسموم، ضدخانواده و ضدمخاطب که در گیشه نیز شکست سنگینی خورد و فکر کنم کمتر کسی تحمل تماشای این فیلم و یا پذیرش محتوای ضدخانوادگی‌اش را داشته باشد. آیا کسانی فیلم مسموم تولید کردند، می‌توانند از جشنواره فجر و سینما سم زدایی کنند؟
مطالعه خبر در منبع

نظرات کاربران
    برای ارسال نظر، لطفا وارد شوید.

    اخبار مشابه