مرادِ پزشکیان از وفاق روشن است، پیچیده نکنیم
بهار نیوز . ۱۴۰۳/۹/۵، ۹:۳۱
گروه سیاسی:مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: شعار دولت و شخص رییس جمهور پزشکیان در پی انتخابات ناگهانی و تغییر ریل کشور از خالص سازی «وفاق ملی» است و با این که روشن است منظور او چیست و میخواهد از تغییر رویههای دولت سه ساله و خالصسازی خبر دهد اما این مفهوم ساده و روشن به عمد یا به سهو مورد پرسش و تردید و تشکیک قرار میگیرد!
با این که در همین سطور اولیه توضیح دادم «وفاق ملی» نقطۀ مقابل 1400 تا پایان دولت قبل است اما یک معنی روشن دیگر هم دارد که در ادامه خواهم گفت. با این که داستان ابهام و ایهام ندارد ولی ببینیم برخی از صاحبان فکر و ایده و موضع سیاسی چه گفتهاند:
1. آقای دکتر زیباکلام گفته است: «چیزی به اسم وفاق ملی وجود ندارد. وقتی طرف مقابل یک پول سیاه هم برای وفاق ملی ارزش قایل نیست چه وفاقی؟ با آقایان جلیلی و رسایی چه وفاقی می توان داشت؟»
2. آقای حدادی رییس بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اما مراد رییس جمهور را وفاق با جلیلی و رسایی ندانسته بلکه گفته: «تقسیم مسؤولیت بین حامیان فتنه و غرب گرایان و نادیده گرفتن مسایل مردم، وفاق نیست.»
3. آقای دکتر سعید معیدفر جامعه شناس هم معتقد است: «وفاق، خیالی است و چون امکان تحقق ندارد باید از ائتلاف سخن به میان آورده شود و نیاز امروز ائتلاف است که واقعی است نه وفاق که تخیلی است.»
4. آقای مهندس خرم از اعضای ارشد پیشین نهضت آزادی ایران هم از وفاق «امتیاز دادن به جریان های سیاسی افراطی» را برداشت کرده و از این رو آن را محکوم به شکست دانسته است.
تا همین جا روشن شد که یکی گفته اصلا وجود ندارد و دیگری گفته: هست اما نه در عالم واقعیت که در خیال و سومی آن را امتیاز به اصول گرایان رادیکال دانسته و چهارمی به اصلاح طلبان صریحتر. نظر دیگر هم برخورد آکادمیکتر دارد.
آقای علی اشرف فتحی پژوهشگر این پرسش را به میان آورده که وفاق - Nationai Accord - تخدیر است یا فرآیند درمان و از آن به عنوان تجربۀ جدید حداقلی یاد کرده است.این ماجرا مانند تعبیر «اصلاحات» شده که اگرچه اول بار خود آقای خاتمی به کار نبرد و ابداعی سردبیر روزنامۀ جامعه (محمود شمس) برای تقسیم به اصلاح طلب - محافظهکار به جای چپ و راست بود که دیگر موضوعیت نداشت اما به رییس جمهوری نسبت داده شد که امروز به عنوان رییس جمهور اصلاحات شهره است و خود با دو سال فاصله پای دیوار چین و در مصاحبه با خبرنگاری بر زبان آورد.
آن زمان هم می پرسیدند منظور از اصلاحات کدام است؟ دموکراتیزاسیون، سکولاریزاسیون، لیبرالیزاسیون یا مدرنیزاسیون؟
چون مراد مردان اصلی حامی خاتمی و جبهه مشارکت اولی بود (دموکراتیزاسیون). منظور روشنفکران عرفی دومی (سکولاریزاسیون). ملیمذهبیها از آن لیبرالیزاسیون را برداشت میکردند و کارگزاران سازندگی طبعا مدرنیزاسیون را.
خود خاتمی هم رویش نمیشد بگوید: من روحانییی هستم که امام خمینی مرا فرزند فاضل و باتقوا و متعهد خود نامیده و دنبال احیای ارزشهای اصیل و اولیه انقلاب و همان حال و هوای طالقانیام نه این اصطلاحات و به جای این توضیحات هم و غم خود را صرف بهبود اقتصاد و معیشت کرد و دلار را تک نرخی و زیر هزار تومان و با ذخیرۀ پر تحویل داد و رفت و بعد از 20 سال روشنتر شده بهترین عملکرد اقتصادی را در عصر جمهوری اسلامی خاصه از 80 تا 84 داشته به گونهای که در سریالهای طنز تلویزیونی آن موقع سوژه گرانی و تحریم نیست و امور انتزاعی و صرفا برای خنده است و به قول علیرضا خمسه خنده حاصل عبور از بحران است و در میانۀ بحران نمیتوان تولید خنده کرد.
با این اوصاف می رسیم به پرسش اصلی که در عنوان یادداشت هم آمده است. پزشکیان از وفاق یک منظور روشن دارد و آن هم این که برای عبور از بحرانها و ناترازی ها نیاز به همت دولتی با پشتوانۀ انتخاباتی رقابتی و پایگاه اجتماعی است نه مثل دولت قبل که از دل انتخاباتی غیر رقابتی برآمد.
دو: همراهی دستگاههای بیرون از دولت که اتفاقا قدرتمندتر و گاه حتی ثروتمندترند! جامعۀ بحران زده از نگاه استاد مصصفای ملکیان سه ویژگی دارد:
اول این که مردمان آن آرزومندانِ ناامیدند. آرزو دارند ولی نمیتوانند محقق کنند. مثل دختران و پسران ازدواج نکرده یا بیکار یا مردمان در حسرت خانه و سفر خارجی و خودرو در حالی که این سه فقره اخیر تا قبل از دهه 90 کاملا در دسترس بود و هر چه به جلو آمدیم وخیمتر شد.
ویژگی دوم: این که برای رسیدن باید نزاع کرد و نمیتوان در وضعیت برد-برد یا سود- سود به آرزو رسید و برد یکی به قیمت باخت دیگری و مستلزم تنازع و کشاکش و کش مکش است و مسالمت آمیز شدنی نیست.
ویژگی سوم جامعۀ بحران زده هم این است که اگر بخواهی به چیزی برسی بهای آن زیر پا گذاشتن برخی آرمان ها و صفات اخلاقی مانند انصاف و صداقت و تواضع است. ماشاءالله هزار ماشاءالله هر سه ویژگی را داریم و این یعنی کار این جامعه از مشکل و مسأله گذشته و به بحران رسیده است.
قضیه اما محدود به بحران نیست. رییس جمهور پزشکیان واژۀ «ناترازی» را هم سر زبانها انداخته و گفته برخی ناترازیها لبۀ پرتگاه است. ناترازی در واقع عنوان محترمانۀ کلمۀ «ورشکستگی» است.
با این توضیحات منظور رییس جمهور پزشکیان روشن است: داریم ورشکسته میشویم (مثال یونان را نیاورده ولی میتوان به یاد آورد).
برای ورشکسته نشدن نیاز به خروج از بحران است و شدنی است به شرطی که بیرون از دولت در کار دولت نگذارند (کاری که با اصلاحات خاتمی و اعتدال روحانی شد). پس وقتی میگوید وفاق ملی دیگر دستگاهها را به یاری طلبیده یا ضرورت آن را یادآور شده است.
کافی است به یاد آوریم جواد لاریجانی بعد از حوادث 1401 درباره مولوی عبدالحمید و مسجد مکی چه گفته بود و در سفر اول آذر رییس جمهور پزشکیان به سیستان و بلوچستان چه اتفاقی افتاد؟
پزشکیان در سیستان و بلوچستان با استناد به کتاب «راه باریک آزادی» یادآور شد برای امنیت به عدالت نیاز است و برای عدالت به امنیت و بدون حکومت قدرتمند هرج و مرج در انتظار است. یک طرف او مولوی عبدالحمید نشست و سوی دیگر متولیان امنیت و نهادهای دست بالای قدرت.
اینها نه خیال بود نه شعار و اتفاق افتاد. پس منظور روشن است: ناترازیها در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و انرژی کشور را به لبه پرتگاه ورشکستگی رسانده ( یونان شدن ایران) و نجات جز با همراهی همه ممکن نیست و واقعیتی چنین عریان و عیان چه نیاز به تسلسف (فلسفهبافی) دارد؟! چه نیاز به قرائت ها و خوانشهای گوناگون؟!
مشخص است که خوانندۀ این سطور خواهد پرسید اوضاع معیشتی چه؟ راه اصلاح آن هم از نگاه پزشکیان نه از بستن تنگۀ هرمز میگذرد و نه با پیشگامی در جنگ. نیاز به جلب و جذب 200 میلیارد دلار سرمایۀ خارجی دارد و دوران شعار « اقتصادمان را به فلان گره نمی زنیم» گذشته چون گره خورده!
این هم نیاز به وفاق ملی دارد و بیهوده نیست که پالس مثبت مذاکره را نه وزیر خارجه او که علی لاریجانی میفرستد هر چند که الحاقیه و اصلاحیه به آن ضمیمه کرده و لحن فلسفی و مبهم مانع انتقال پیام صریح است ولی در این فقره هم روشن است هر کاری که بخواهد انجام شود نیاز به همراهی بیرون از دولت است.
با این حساب منظور پزشکیان روشن است: این وضع قابل ادامه نیست وبرای آن به همراهی مردم و بیرون از دولت نیاز است. اسم این را گذاشته وفاق ملی. ملاحظه میکنید که ساده است و پیچیده نیست! اگر این سادگی را همراهی نکنند البته پیچیده خواهد شد؛ بسیار پیچیده...
با این که در همین سطور اولیه توضیح دادم «وفاق ملی» نقطۀ مقابل 1400 تا پایان دولت قبل است اما یک معنی روشن دیگر هم دارد که در ادامه خواهم گفت. با این که داستان ابهام و ایهام ندارد ولی ببینیم برخی از صاحبان فکر و ایده و موضع سیاسی چه گفتهاند:
1. آقای دکتر زیباکلام گفته است: «چیزی به اسم وفاق ملی وجود ندارد. وقتی طرف مقابل یک پول سیاه هم برای وفاق ملی ارزش قایل نیست چه وفاقی؟ با آقایان جلیلی و رسایی چه وفاقی می توان داشت؟»
2. آقای حدادی رییس بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اما مراد رییس جمهور را وفاق با جلیلی و رسایی ندانسته بلکه گفته: «تقسیم مسؤولیت بین حامیان فتنه و غرب گرایان و نادیده گرفتن مسایل مردم، وفاق نیست.»
3. آقای دکتر سعید معیدفر جامعه شناس هم معتقد است: «وفاق، خیالی است و چون امکان تحقق ندارد باید از ائتلاف سخن به میان آورده شود و نیاز امروز ائتلاف است که واقعی است نه وفاق که تخیلی است.»
4. آقای مهندس خرم از اعضای ارشد پیشین نهضت آزادی ایران هم از وفاق «امتیاز دادن به جریان های سیاسی افراطی» را برداشت کرده و از این رو آن را محکوم به شکست دانسته است.
تا همین جا روشن شد که یکی گفته اصلا وجود ندارد و دیگری گفته: هست اما نه در عالم واقعیت که در خیال و سومی آن را امتیاز به اصول گرایان رادیکال دانسته و چهارمی به اصلاح طلبان صریحتر. نظر دیگر هم برخورد آکادمیکتر دارد.
آقای علی اشرف فتحی پژوهشگر این پرسش را به میان آورده که وفاق - Nationai Accord - تخدیر است یا فرآیند درمان و از آن به عنوان تجربۀ جدید حداقلی یاد کرده است.این ماجرا مانند تعبیر «اصلاحات» شده که اگرچه اول بار خود آقای خاتمی به کار نبرد و ابداعی سردبیر روزنامۀ جامعه (محمود شمس) برای تقسیم به اصلاح طلب - محافظهکار به جای چپ و راست بود که دیگر موضوعیت نداشت اما به رییس جمهوری نسبت داده شد که امروز به عنوان رییس جمهور اصلاحات شهره است و خود با دو سال فاصله پای دیوار چین و در مصاحبه با خبرنگاری بر زبان آورد.
آن زمان هم می پرسیدند منظور از اصلاحات کدام است؟ دموکراتیزاسیون، سکولاریزاسیون، لیبرالیزاسیون یا مدرنیزاسیون؟
چون مراد مردان اصلی حامی خاتمی و جبهه مشارکت اولی بود (دموکراتیزاسیون). منظور روشنفکران عرفی دومی (سکولاریزاسیون). ملیمذهبیها از آن لیبرالیزاسیون را برداشت میکردند و کارگزاران سازندگی طبعا مدرنیزاسیون را.
خود خاتمی هم رویش نمیشد بگوید: من روحانییی هستم که امام خمینی مرا فرزند فاضل و باتقوا و متعهد خود نامیده و دنبال احیای ارزشهای اصیل و اولیه انقلاب و همان حال و هوای طالقانیام نه این اصطلاحات و به جای این توضیحات هم و غم خود را صرف بهبود اقتصاد و معیشت کرد و دلار را تک نرخی و زیر هزار تومان و با ذخیرۀ پر تحویل داد و رفت و بعد از 20 سال روشنتر شده بهترین عملکرد اقتصادی را در عصر جمهوری اسلامی خاصه از 80 تا 84 داشته به گونهای که در سریالهای طنز تلویزیونی آن موقع سوژه گرانی و تحریم نیست و امور انتزاعی و صرفا برای خنده است و به قول علیرضا خمسه خنده حاصل عبور از بحران است و در میانۀ بحران نمیتوان تولید خنده کرد.
با این اوصاف می رسیم به پرسش اصلی که در عنوان یادداشت هم آمده است. پزشکیان از وفاق یک منظور روشن دارد و آن هم این که برای عبور از بحرانها و ناترازی ها نیاز به همت دولتی با پشتوانۀ انتخاباتی رقابتی و پایگاه اجتماعی است نه مثل دولت قبل که از دل انتخاباتی غیر رقابتی برآمد.
دو: همراهی دستگاههای بیرون از دولت که اتفاقا قدرتمندتر و گاه حتی ثروتمندترند! جامعۀ بحران زده از نگاه استاد مصصفای ملکیان سه ویژگی دارد:
اول این که مردمان آن آرزومندانِ ناامیدند. آرزو دارند ولی نمیتوانند محقق کنند. مثل دختران و پسران ازدواج نکرده یا بیکار یا مردمان در حسرت خانه و سفر خارجی و خودرو در حالی که این سه فقره اخیر تا قبل از دهه 90 کاملا در دسترس بود و هر چه به جلو آمدیم وخیمتر شد.
ویژگی دوم: این که برای رسیدن باید نزاع کرد و نمیتوان در وضعیت برد-برد یا سود- سود به آرزو رسید و برد یکی به قیمت باخت دیگری و مستلزم تنازع و کشاکش و کش مکش است و مسالمت آمیز شدنی نیست.
ویژگی سوم جامعۀ بحران زده هم این است که اگر بخواهی به چیزی برسی بهای آن زیر پا گذاشتن برخی آرمان ها و صفات اخلاقی مانند انصاف و صداقت و تواضع است. ماشاءالله هزار ماشاءالله هر سه ویژگی را داریم و این یعنی کار این جامعه از مشکل و مسأله گذشته و به بحران رسیده است.
قضیه اما محدود به بحران نیست. رییس جمهور پزشکیان واژۀ «ناترازی» را هم سر زبانها انداخته و گفته برخی ناترازیها لبۀ پرتگاه است. ناترازی در واقع عنوان محترمانۀ کلمۀ «ورشکستگی» است.
با این توضیحات منظور رییس جمهور پزشکیان روشن است: داریم ورشکسته میشویم (مثال یونان را نیاورده ولی میتوان به یاد آورد).
برای ورشکسته نشدن نیاز به خروج از بحران است و شدنی است به شرطی که بیرون از دولت در کار دولت نگذارند (کاری که با اصلاحات خاتمی و اعتدال روحانی شد). پس وقتی میگوید وفاق ملی دیگر دستگاهها را به یاری طلبیده یا ضرورت آن را یادآور شده است.
کافی است به یاد آوریم جواد لاریجانی بعد از حوادث 1401 درباره مولوی عبدالحمید و مسجد مکی چه گفته بود و در سفر اول آذر رییس جمهور پزشکیان به سیستان و بلوچستان چه اتفاقی افتاد؟
پزشکیان در سیستان و بلوچستان با استناد به کتاب «راه باریک آزادی» یادآور شد برای امنیت به عدالت نیاز است و برای عدالت به امنیت و بدون حکومت قدرتمند هرج و مرج در انتظار است. یک طرف او مولوی عبدالحمید نشست و سوی دیگر متولیان امنیت و نهادهای دست بالای قدرت.
اینها نه خیال بود نه شعار و اتفاق افتاد. پس منظور روشن است: ناترازیها در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و انرژی کشور را به لبه پرتگاه ورشکستگی رسانده ( یونان شدن ایران) و نجات جز با همراهی همه ممکن نیست و واقعیتی چنین عریان و عیان چه نیاز به تسلسف (فلسفهبافی) دارد؟! چه نیاز به قرائت ها و خوانشهای گوناگون؟!
مشخص است که خوانندۀ این سطور خواهد پرسید اوضاع معیشتی چه؟ راه اصلاح آن هم از نگاه پزشکیان نه از بستن تنگۀ هرمز میگذرد و نه با پیشگامی در جنگ. نیاز به جلب و جذب 200 میلیارد دلار سرمایۀ خارجی دارد و دوران شعار « اقتصادمان را به فلان گره نمی زنیم» گذشته چون گره خورده!
این هم نیاز به وفاق ملی دارد و بیهوده نیست که پالس مثبت مذاکره را نه وزیر خارجه او که علی لاریجانی میفرستد هر چند که الحاقیه و اصلاحیه به آن ضمیمه کرده و لحن فلسفی و مبهم مانع انتقال پیام صریح است ولی در این فقره هم روشن است هر کاری که بخواهد انجام شود نیاز به همراهی بیرون از دولت است.
با این حساب منظور پزشکیان روشن است: این وضع قابل ادامه نیست وبرای آن به همراهی مردم و بیرون از دولت نیاز است. اسم این را گذاشته وفاق ملی. ملاحظه میکنید که ساده است و پیچیده نیست! اگر این سادگی را همراهی نکنند البته پیچیده خواهد شد؛ بسیار پیچیده...