با روحیه‌ای که در رزمندگان حزب‌الله دیدم مطمئناً پیروز می‌شوند

کیهان . ۱۴۰۳/۹/۶،‏ ۲۱:۴۶


روایت لاریجانی مشاور رهبر انقلاب 
از سفر اخیر به سوریه و لبنان
اشاره: علی لاریجانی مشاور رهبر معظم انقلاب اسلامی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هفته گذشته با سفر به سوریه و لبنان، پیامی را از سوی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، به آقایان بشار اسد رئیس‌جمهوری سوریه و نبیه‌بری رئیس‌مجلس لبنان ابلاغ کرد. این سفر بازخوردهای زیادی به نفع جبهه مقاومت در رسانه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی داشت و مورد تحلیل و ارزیابی‌های مختلفی قرار گرفت.
به همین مناسبت، لاریجانی گفت‌وگویی اختصاصی با رسانه دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب «KHAMENEI.IR» در به تحلیل و بررسی زمینه‌ها و رخدادها و دریافت‌های میدانی وی از این سفر و آثار سیاسی، بین‌المللی و میدانی آن در شرایط ویژه منطقه‌، پرداخته است.
سکانداری شیخ نعیم قاسم و مسئله‌ سازوکار و ساختار حزب‌الله بعد از فقدان شهید نصرالله را چه طور دیدید؟
در این زمینه ما باید این مقطع را یعنی از حدود بیست و پنجم شهریور که ماجرای پیجرها رخ داد و بعد شهادت شهید سیدحسن نصرالله و بعد شهادت سید‌هاشم صفی‌الدین و دیگران از اعضای مهم حزب‌الله تا امروز به دو قسمت تقسیم کرد. دوره‌ی اول مثلاً حدود بیست سی روز اول بود و یک دوره‌ی بعد. در دوره‌ی اول خب این ضربه جدی بود. اینکه سه چهار هزار تا کادر حزب‌الله در پیجرها دچار مشکل شدند و شهادت رهبری این حزب خیلی مهم بود و این دوره‌ای بود که تقریباً تلقی را برای رژیم صهیونیستی به وجود آورد که کار اینها تمام است و این را منعکس هم کرد به کشورهای عربی و غربی که اینها کارشان تمام شده. بعضی از پیامهایی که اسرائیلیها میدادند، همین در آن مندرج بود. منتها بعد از این فاصله‌ی دور اول، شرایط کلاً عوض شد. شرایط یک شیب سرپایینی بود اما یک مرتبه صعود کرد. چرا این شد؟ حادثه این جور بود، انتظار هم می‌رفت که نیروهای مقاومت، که نیروهای قوی از نظر اعتقادی هستند و من شنیدم که آن روزی که خبر شهادت مرحوم سید حسن نصرالله را دادند، خب خیلی تکان‌دهنده بود و خیلی از نیروهای خط اینها‌گریه کردند، عزاداری کردند، ولی بعدش با هم هم‌قسم شدند که تا پای جانشان از لبنان دفاع کنند. این حادثه‌ی شهادت سیدحسن نصرالله تأثیرش این بود. به عکسِ آن چیزی که آقای نتانیاهو و اسرائیل فکر می‌کردند زدند و رفتند و اینها نابود شدند، اما نیروهای مقاومت یک انرژی جدید پیدا کردند. یعنی شروع کردند به عاشورایی جنگیدن؛ و این باعث شد که شرایط عوض شود و همه‌ی کادرها جایگزین شدند.
 من در این سفر روحیه‌هایی را مشاهده کردم که اینها استواری‌شان مثل استواری روز عاشورا بود؛ یعنی اینها این جور بودند که ما در احادیث و روایات می‌خوانیم که [در عاشورا] چه جوری می‌جنگیدند و چه جور آدمهایی بودند که پای آرمان‌هایشان ایستادند. مثلاً همین آقای شهید محمد عفیف که اخیراً به شهادت رسید، من آنجا حدود یک ساعتی او را دیدم و با هم صحبت کردیم. او حرفش به من این بود: «ما محکم ایستاده‌ایم، شما بدانید ما آمادگی برای ایستادگی داریم. کسی از این دوستان ما در لبنان فکر نکند شکستگی داریم. آماده‌ایم.» این یک نمونه بود. خیلی از دوستان دیگر حزب‌الله را که من می‌دیدم، افرادی بودند با روحیه‌ی بسیار قوی و شاداب. روحیه داشتن در جنگ خیلی مهم است، خیلی. این‌ها روحیه‌ی قوی دارند و امیدوار به آینده. یعنی هم شادابی دارند، هم روحیه‌ی قوی دارند، هم امیدوار به آینده هستند. برای من اطمینان بخش بود که اینها پیروزند. یعنی این روحیه و این صلابت در کار و این شجاعت در عمل، این‌ها را پیروز می‌کند.
به نظرم رژیم صهیونیستی یک خطایی این‌جا انجام داد و تصور می‌کرد که بعد از بمبارانها و این بحث پیجر و اینها ظرف مثلاً یکی دو هفته می‌رسد به رودخانه‌ی لیتانی. خب الان سی و خرده‌ای روز گذشته. نتوانستند تحرک زمینی جدی داشته باشند و مرتب کشته می‌دهند. هنوز ظرفیتهای اصلی حزب‌الله نقد نشده. اینها هنوز امکانات وسیعی دارند و اینها خودشان تولیدکننده شدند و اینها امکانات را می‌سازند. قبلش اینها گفتند ما چند تا مخزن اینها را زدیم. خب اگر زدید، پس اینهائی که دارند شلیک می‌کنند از کجا دارد می‌آید؟ از کره‌ی مریخ که برایشان نمی‌آید. دارند، می‌سازند. من فکر می‌کنم در آینده رژیم صهیونیستی به شدت پشیمان خواهد شد از این موضوع. البته ما همیشه گفتیم، ما از کلیت لبنان و از کلیت دولت و حکومت لبنان دفاع می‌کنیم و اگر از حزب‌الله هم یاد می‌کنیم و حمایت می‌کنیم، از باب این است که یک سنگر محکمی برای دفاع از سرزمین لبنان و جلوگیری از این تجاوز اسرائیل به کل منطقه هست. وگرنه ما به عنوان کشور دوست لبنان، دوست ملت لبنان، از کلیت لبنان حمایت می‌کنیم و ضمناً همیشه گفتیم ما آتش‌بس را کار مفیدی میدانیم. اینها بودند که جنگ‌طلبی کردند و خلاصه در شرایط فعلی یک قدری در این قضیه گیر کردند و این مذاکراتی هم که آقای نبیه بری دارند انجام می‌دهند برای حل و فصل موضوع، امیدواریم که به نتیجه برسد.
یک مسئله‌ای در سفر شما، توسط رسانه‌های صهیونی و وابسته‌ی به آنها و دیگران مطرح شد، این بود که وقتی وارد خاک لبنان شدید، آنجا شما و تیم همراهتان مورد تفتیش و بازرسی جدی قرار گرفتید. در مورد این موضوع هم می‌خواستم توضیح بدهید که آیا این صحت داشت یا خیر؟
 به نظرم از این شوخیهای مبتذل در این سفر بعضاً کردند که مثلاً ما در سوریه که بودیم، برای اینکه موضوع را عوض کنند و فضا را تغییر بدهند، یک منطقه‌ی نزدیک محل گفت‌وگوی ما را بمباران کردند. یا مثلاً در لبنان قبل از آمدنِ ما، نزدیک فرودگاه را زدند. ولی خب حالا چه پیامی میخواستند اینها بدهند در این قضیه؟ گفتند ما پیاممان را دادیم. خب چه پیامی؟ شما میخواستید بگویید ما در آسمان لبنان قدرت داریم که یک جایی را بزنیم، خب این را از قبل هم میدانستیم می‌توانید بزنید، ولی شما کارتان را می‌کردید، ما هم کار خودمان را داشتیم می‌کردیم. تأثیری روی ما هم نداشت. چه پیامی داشت!؟ این [موضوعی که اشاره کردید] هم از آن دروغهای عجیب و غریب است، یعنی اصلاً از بیخ خلاف است؛ ما از هواپیما که پیاده شدیم، سفیر ما پای هواپیما 
بود و بعضی از نمایندگان مجلس آنجا، از حزب‌الله و دیگران آنجا بودند. ماشین آنجا بود، سوار ماشین شدیم و آمدیم. یعنی اصلاً ما وارد سالن نشدیم که کسی ما را ببیند. چون دیر هم شده بود برای ملاقات، یک قدری ترافیک هم بود، از همانجا، از پای هواپیما آمدیم.
نکته‌ی مهمی که تحلیلش بسیار حائز اهمیت است نگاه بقیه‌ی گروه‌های لبنانی به حزب‌الله است. در اثر اتفاقات جاری و حمله‌ی این سی و چند روزه رژیم به ضاحیه و پیرامون، نگاه بقیه‌ی گروه‌های لبنانی به حزب‌الله آیا تغییری کرده یا خیر؟
شاید اگر بخواهیم واقعی صحبت کنیم، در آن دوره‌ اول که یک مقدار شرایط حزب‌الله سخت شد، یک کمی تغییر کرده بود، و بعضی از صداها هم شنیده می‌شد ولی الان این‌طور نیست. یعنی خیلی‌ها تعدیل شدند. متوجه شدند که این سنگر حزب‌الله برای دفاع از امنیت ملی لبنان یک سرمایه است برای لبنان و مقاوم‌تر از این حرفهایی است که اینها مثلاً با چهار تا عملیات پیجر و اینها از بین بروند. ببینید، مسئله‌ی کار تروریستی، پیجر، کار بزرگی بود، یعنی به هر حال سه هزار نفر از کادرهای اینها را چشمشان را آسیب زد، دستشان را آسیب زد، یک سازمان باید خیلی قوی باشد که این را هضم کند. یا وقتی رهبری این سازمان را زدند، چیز کوچکی نبود. این دو تا حادثه بغل هم بود ولی این سازمان این‌قدر رشد داشت از نظر فرزانگی و عقلانیت و ورزیدگی میدانی و توجهاتی که در ابعاد سیاسی به سازمانشان شده بود و عقیدتی، این رشدیافتگی را داشت؛ خیلی زود جایگزین کردند و سازمانشان هم از نظر ساختاری طوری بود که توانست عملیات را شروع کند. الان شما ببینید هر روز چند تا عملیات دارند. پس معلوم است این خودش را یافته و سرپاست. به همین دلیل کیفیت رفتار گروه‌های دیگر هم تغییر کرد.
واکنش آقای بشار اسد و آقای نبیه بری به پیام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چه بود، چه بازخوردی از این دو بزرگوار داشتید وقتی که با آنها جلسه داشتید و موضوع را مطرح کردید؟
برخورد هر دو بزرگوار نسبت به پیام رهبری خیلی محترمانه بود، خیلی تجلیل کردند و من از گذشته هم می‌دانستم نظر آنها را نسبت به مقام معظم رهبری؛ که ایشان را یک فرد راهگشا در مسائل و بن‌بستهای منطقه می‌دانند و به این جهت هر دو، نظرشان این بود که نکاتی که در این پیامها آمده، همان مسائلی است که ما امروز به آن نیاز داریم و باید به آن توجه کنیم و قبول هم داریم همه را و پیگیر هم هستیم. تلقی‌شان این بود که پیام از جانب یک شخصیتی آمده که دلسوز منطقه است و آینده‌نگر نسبت به منطقه و توجه کافی
به همه‌ی ابعاد و مسائل منطقه دارد و خواستار حل مسائل هست. از این جهت خیلی استقبال کردند.
آنها علاقه‌مند بودند که این ارتباطات، ارتباطات نزدیک‌تری باشد و تحلیل‌ها مطرح بشود، مخصوصاً من در لبنان که با گروه‌های سیاسی مختلف هم یک جلسه‌ای داشتم، از مشربهای مختلف، آنها هم نظرشان این بود که ایران ارتباطاتش را بیشتر کند با لبنان و مسائل را با آنها در میان بگذارد. من تا آنجایی که مقدور بود در آن ساعاتی که در لبنان بودم، مطالبشان را شرح دادم و این علاقه‌مندی هست. چون یک حالت هم‌سرنوشتی در این کشورها با ایران حس می‌کنند و علاقه‌مندند که به همین دلایل و موضع مشترک داشتن، گفت‌وگوهای نزدیک‌تری همیشه داشته باشیم.
 آقای دکتر دشمن سعی دارد روی یک انگاره‌ای خیلی تأکید کند، آن هم تحلیلی ارائه می‌دهد مبنی بر تضعیف اهرمها و بازوهای قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه و دائماً می‌خواهد به روش‌های مختلف این را تأکید کند که این اهرم‌ها روز به روز دارند ضعیف‌تر می‌شوند. تحلیل شما از این موضوع چیست؟ چه قدر این موضوع واقعیت دارد، شمایی که در میدان بودید و آنجا را ملاحظه کردید؟
قبول دارم که این القا را می‌کنند. یعنی به میزان زیادی این القا را هم در کشورهای غربی کردند، هم در کشورهای عربی. شاید همین مسائل باعث شده که کشورهای غربی فکر کردند مثلاً الان شرایط ایران تضعیف شده، پس یک فشاری هم ما از نظر قطعنامه علیه ایران بیاوریم. من این قطعنامه‌ای که الان در آژانس کشورهای غربی دارند دنبال می‌کنند، یادم می‌آید که شبیه به همان کاری بود که بعد از جنگ ۳۳ روزه، اینها انجام دادند. آن موقع آقای کیسینجر گفته بود الان که این بحران منطقه به وجود آمده، خب یک قطعنامه علیه ایران بدهیم. حالا بحران در لبنان است، اینها سر مسئله‌ی هسته‌ای ما، گفتند ما قطعنامه می‌خواهیم بدهیم که به محض اینکه وضع در جنگ ۳۳ روزه عوض شد و در واقع رژیم صهیونیستی فهمید دیگر نمی‌تواند جلو برود در این قضیه، خب رفتند دنبال آتش‌بس و همان موقع یک مرتبه گفتند یک قطعنامه داریم می‌دهیم علیه ایران. آن موقع من یادم است آقای سولانا زنگ زد به من و گفت که من خیلی متأسفم، چون خرابکارها کار خودشان را کردند. یعنی یک تلقی اشتباهی برایشان پیش آمد. 
ببینید مثلاً از آن موقع که اینها قطعنامه دادند برای جلوگیری از تکنولوژی هسته‌ای، جلوگیری شد؟ یعنی ایران ضعیف شد از آن موقع تا به حال؟ خودشان دارند می‌بینند. الان هم 
یک اشتباه مشابهی دارند می‌کنند.
بنابراین من قبول دارم یک همچنین تلقی‌ای ایجاد شده. ولی این تلقی چرا اشتباه است؟ ببینید من حالا در مورد حزب‌الله برایتان شرح دادم. اینها رهبری این سازمان را زدند، معاونش را زدند، بعضی از عناصر مهم صدر اینها را زدند، سه هزار نفر از کادرشان را به هر حال مجروح کردند. 
یعنی الان وارد کار نمی‌توانند بشوند. پس کادر جدید باید می‌آمد. الان که صحنه را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم یک نسل جوان‌تری آمده سر کار و این خصوصیت این جوانها این است که بسیار معتقدند و شجاعند، جسورند. حالا شاید کلمه‌ی جسور یک قدری خوب نباشد ولی این خصوصیت درواقع ابتکارآمیز در شجاعت را دارند و هم‌قسم هم شدند پای لبنان 
بایستند. 
خب به همین دلیل اینها مجبور شدند بمانند در کارشان و خیلی خسارت دارند می‌دهند؛ تا آن جایی که من اطلاع دارم حدود به اندازه‌ی یک لشکر تلفات دادند اسرائیلی‌ها در این قضیه. خب این یک نتیجه‌ی کار شد که بازوی چه را زدند؟ کجا زدند؟ ما احتیاج به بازو نداریم. اینها می‌گویند نیروهای مقاومت؛ نیروی مقاومت یعنی چه؟ یعنی نیروهایی که در منطقه هستند از رفتار خشن و ارباب‌گونه‌ی اینها به عصیان رسیدند. این است. شما در عراق، ‌نیروی مقاومتی وجود نداشته، اینها آمدند آنجا گفتند عراق را می‌خواهیم ایالت خودمان کنیم، رفتار خشونت‌آمیز با مردم داشتند. مردم عصیان کردند، نیروی مقاومت تهیه کردند. البته ما از هرگونه رفتار خشن نسبت به مسلمانها معترضیم به آنها. یا در یمن، حوثی‌ها بودند ولی نیروی مقاومت به این صورت نبود؛ چرا به‌وجود آمد؟ ما به‌وجود آوردیم؟ نه؛ به‌وجود آوردند خودشان. با دست خودشان به‌وجود آوردند .عربستان آمد مدام کوبید آنجا را. اینها دیدند راهی جز مقاومت ندارند. بنابراین شدند نیروی مقاومت یمن. 
همین‌طور در فلسطین. اینها از بین نمی‌روند. ببینید؛ مثلاً در غزّه؛ وقتی ۵۰ هزار نفر آدم را آنجا کشتید هر جوانی احساس می‌کند یا برادرش یا خواهرش یا پدرش یا مادرش را کشتید. این آرام نمی‌نشیند. خودتان را جای او بگذارید. یا مسلمان فلسطینی که احساس می‌کند زمینش را غصب کردند و ریختند سرش مرتب، نمی‌توانند زندگی کنند، خواهر و برادرش را هم کشتند این چه حالی دارد از نظر روانی؟ این تا آخر عمرش تا این کینه‌ی خودش را خالی نکند، ول نمی‌کند. می‌گویند آقای سنوار خیلی آدم تندی است. چه کسی تندش کرده؟ من نمی‌گویم تند است. می‌گویم اینکه اینها نقل می‌کنند می‌گویند تند است. خب چه کسی تندش کرده؟ شما ۲۵ سال زندانش کرده‌اید، شده سنوار. حالا شما هزاران سنوار درست کردید خودتان، با دست خودتان. این بازوها تقویت شد. اگر اسم بازو می‌گذاریم. ایران که کاری نکرد. ایران فقط گفت شما این کارهایتان غلط است، نباید انجام بدهید. حتماً ما موضعمان موضع گرایش حق‌طلبانه است. ما که یک کشوری نیستیم که نگاه کنیم افراد بروند و موضع خنثی داشته باشیم. ولی این خود شما هستید که دارد اینها را تقویت می‌کند با دست خود. لذا من درست عکس این فکر می‌کنم؛ ببینید در کوتاه مدت ضربه زدند، درست است، ما نمی‌توانیم نفی کنیم. به هرحال آواره کردند مردم غزّه را ولی ماجرا تمام شده نیست. شما می‌بینید این در آینده چه می‌شود. یعنی وقتی شما این ضربه را به اینها زدید هزارها آدم و جوان را مصمم کردید که علیه شما بشورند و تمام نمی‌شود.
با توجه به اینکه شما در ماجرای جنگ ۳۳ روزه دبیر شورای امنیت ملی بودید و درگیر پرونده‌ی لبنان؛ در موقع آن اتفاقات مراوداتی داشتید قطعاً، بعداً هم همین‌جور. بنظر شما در جریان مقاومت از ۲۰۰۶ تا الان چه تغییر و تحوّل واضح و شاخصی رخ داده است؟
دو موضوع هست؛ یکی اینکه این حادثه‌ی جنگ ۳۳ روزه با حادثه‌ی فعلی چقدر مشابهت دارد و چگونه اداره شده. یکی اینکه در این فاصله شرایط منطقه چه تغییراتی کرده.
در جنگ ۳۳ روزه، تقریباً شبیه به همین وضع پیش آمد منتها با یک تغییراتی؛ ‌اولین موضوع این بود که اینها در هجوم اولیه شبیه امروز بود. یعنی تقریباً دو هفته‌ای یا یک دوازده روز، ۱۲-۱۳ روز اول شتاب اسرائیل بسیار زیاد بود و کشت‌وکشتار زیاد و از نظر زمین هم جلو آمده بودند بیشتر از حالا. و در این فاصله هر بحثی راجع به توقف جنگ بود آمریکایی‌ها مخالفت می‌کردند و من یادم هست آن موقع یک کنفرانسی در رم تشکیل شد آنجا نخست‌وزیر ایتالیا و دیگران پیشنهاد آتش‌بس دادند. آن موقع وزیر خارجه‌ی آلمان یک خانمی بود او سفت مخالفت کرد گفت: الان وقت این حرفها نیست. این گذشت و اینها فکر می‌کردند پیروزند و کار حزب‌الله تمام شد. بعد دوازده سیزده روز که گذشت، تغییر کرد شرایط. بعد از این شرایط خودشان به دست و پا افتادند برای آتش‌بس، قطعنامه آماده شد. قبل آن هرچه قطعنامه بود رد می‌کردند. تعدادی از این وزرای خارجه‌ی منطقه که نقش دلال را دارند برای آنها، مرتب تماس می‌گرفتند که این مسئله را سریع‌تر شما حمایت کنید، حل کنید. خودشان افتادند به دست و پا. این نزول و صعود آن موقع هم بود، الان هم هست. یکی این نکته است.
نکته‌ی دیگری که دارای تفاوت هست. البته آن موقع آقای حسن نصرالله بود، شهید سلیمانی بود، اینها خیلی روحیه‌بخش بودند. خب الان اینها نیستند. اما اینها جایگزین کردند. مثل اینکه این جبهه نیاز به یک شهادتهای بزرگ داشت تا این نیروهای جوان هم‌قسم شوند و پای صیانت از لبنان بایستند. یعنی به جای اینکه این موضوع، سایش برای اینها ایجاد کند و فرسایش روحی پیدا کنند، این تبدیل شد به یک انرژی جدید در روحیه‌ی اینها. و اینها پای کارشان ایستادند. درست است یک فقدانهائی دارند ولی این انرژی را خدا به اینها داده، یعنی واقعاً از این نیرو خیلی کار برمی‌آید.
نکته‌ی بعدی این است که توانمندی حزب‌الله قابل مقایسه با قبل نیست؛ در جنگ ۳۳ روزه اینها این مقدار تجربه‌ی عملیاتی نداشتند و خیلی الان تجربه‌ پیدا کردند و همچنین امکانات زیاد. اینها هنوز از تجهیزات مهمشان استفاده نکرده‌اند و اگر استفاده بکنند به نظر من صحنه خیلی تغییر می‌کند. و شاید اینها فهمیدند که یک مقدار علاقه‌مندند زودتر آتش‌بس بشود. من فکر می‌کنم صحنه تغییرات و مشابهاتش این‌طوری است فعلاً.
منتها از نظر مسئله‌ی نسبتش با ما؛ من مثالی زدم که غربی‌ها یک تلقّی داشتند که چون این ظرفیت ماند و اینها به قول شما بازوی ایرانند، پس یک جای دیگر باید به اینها لطمه بزنیم و آن قطعنامه دادن است.
دیدگاه شما در مورد کشور لبنان -خصوصاً به‌خاطر اینکه لبنان الان مرکز حملات رژیم هست- قبل و بعد از سفر چه تفاوتی کرد؟ بعد از اینکه به صورت مستقیم شرایط را ملاحظه کردید، روحیه‌ی مردم و فضای داخلی لبنان را چطور دیدید؟
مسئولین لبنان چه آقای نخست‌وزیر چه آقای نبیه‌بری رئیس‌مجلس را من یک رجال ملی می‌بینم که واقعاً دوست دارند مسائل و منافع ملی کشورشان حفظ بشود و دوستی دارند با ما و میدانند ما هم علاقه‌مندیم در کلیت دولت لبنان و حکومت لبنان موفق بشود در این فشاری که رژیم صهیونیستی برایشان ایجاد کردند. مردم لبنان خیلی با شرافت برخورد کردند نسبت به آوارگان؛ یعنی اعم از شیعیان یا اهل سنت و یا مسیحیان، 
درب‌ خانه‌شان را به روی این آوارگان باز کردند. و این خیلی منزلت دارد و این بهترین نوع همبستگی ملی را در یک کشور نشان می‌دهد که حدود هشتصد- نهصدهزار نفر را در خانه‌های خودشان راه دادند و به یک تعدادی هم در مدارس کمک می‌شود. درباره [رسیدن] کمکهای نقدی و کارساز ایران هم، دولت لبنان گفت ما یک راهی هم پیدا می‌کنیم که تسهیل بشود. همین وضع را من اتفاقاً در سوریه هم دیدم که آقای بشار اسد از مردم خواست که شما هرکدامتان یکی دوتا خانواده را به خانه‌تان راه بدهید و اینها را مهمان خودتان بدانید و عجیب این است که این ۱۳۰ هزار نفر را اینها در خانه‌هایشان راه دادند و این خیلی ذی‌قیمت است که این همبستگی بین این کشورها و ملت‌ها وجود دارد.
آینده‌ی وضعیت لبنان را چه‌طور می‌بینید؟ در یک نمای کلی‌تر، فکر می‌کنید کل منطقه به چه سمت می‌رود؟
در لبنان من عرض کردم که شرایط، شرایط خیلی مقتدرانه‌ای است از نظر نیروهای مقاومت. و اینها خودشان را بازیافته‌اند و دارند جلو می‌برند. و مذاکرات برای آتش‌بس را هم جناب آقای نبیه‌بری دارد دنبال می‌کنند. برای من هم توضیح دادند در واقع گفت‌وگوهایشان را که به کجاها دارد میرسد. و ایشان هم امیدوار بود که این موضوع به یک نتیجه‌ای برسد. البته ما هم دنبال آتش‌بس هستیم. و هر چه زودتر این کار بشود، برای مردم بهتر است. به هر حال جنگها همه باید به صلح ختم بشود و هرچه زودتر ختم بشود بهتر است ولی اینکه کیفیتش، ریزه‌کاریهایش چه باشد، ما دخالتی در این امور نداریم و خود مسئولین لبنانی چه آقای نبیه‌بری و دوستانشان، چه حزب‌الله، خیلی دقیق بررسی می‌کنند اینها را و ظرفیتهای خیلی خوبی دارند برای بررسی امور. و  هرچه اینها به تصمیم برسند و دولت لبنان مورد حمایت ایران است و هم به آقای نخست‌وزیر ما این را گفتیم، هم به آقای نبیه‌بری، هم به دوستان حزب‌الله. بنابراین آنجا من فکر می‌کنم خیلی فضا روشن هست و توفیق نیروهای حزب‌الله دیده می‌شود. یعنی فجر پیروزی‌شان را آدم می‌بیند.
در غزه یک مقدار وضع متفاوت است و آنجا البته همچنان مقاومت دارد از خودش زنده بودن را نشان می‌دهد. اما شرایط مردم خیلی سخت است و خب آنجا تقریباً همه‌ی ساختمانها و اینها، همه که نه، ولی قریب به اتفاقشان را از بین بردند. یعنی یک فاجعه‌ی بزرگ اسرائیل آفریده است. ولی آنجا هم همین‌طور است. من فکر می‌کنم مسئله‌ی غزه و کرانه‌ی باختری و مسلمانهای فلسطین این داغشان را تازه کرد و این به نظر من اشتباه بزرگی بود که نتانیاهو انجام داد و فکر کرد قلع‌و‌قمع کرده تمام شده. 
من فکر می‌کنم در کل منطقه دارد میرود به سمت یک جایگاه متفاوتی نسبت به گذشته از نظر مقاومت. قطعاً لطماتی خورده است. ما شهید زیاد دادیم. ولی دستاوردش، دستاورد مهمی برای آینده‌ی منطقه بوده است. این خونها مثل یک خون‌های جوشانی شد که این جریان مقاومت را قوی‌تر کرد.
مطالعه خبر در منبع

نظرات کاربران
    برای ارسال نظر، لطفا وارد شوید.

    اخبار مشابه