اقتصاد۲۴-ریسپانسیبل استیتکرفت با انتشار یادداشتی مدعی شد، دونالد رئیسجمهوری منتخب آمریکا در خاورمیانه با بینظمی بیسابقهای روبهرو است. با گذشت بیش از ۱۳ ماه از حمله حماس علیه اسرائیل و جنگهای اسرائیل در غزه و لبنان، هیچ نقطه پایانی برای خشونت به چشم نمیخورد. خاورمیانه همچنان در آستانه رویارویی تمامعیار قرار دارد و تحولات منطقه پتانسیل دخالت مستقیم ایالات متحده را فراهم کرده است. تصمیم واشنگتن برای قراردادن خود در مرکز این درگیریها، نشانهای از سیاست خودزنی پرهزینه واشنگتن در خاورمیانه خواهد بود. به ادعای این نشریه، ترامپ برای رفع این مشکل باید سیاست آمریکا در خاورمیانه را بر ۲ هدف اصلی متمرکز کند: گرهگشایی و اولویتزدایی.
واشنگتن در مرکز تصاعد بحرانها در خاورمیانه
ریسپانسیبل استیتکرفت در ادامه یادداشت ادعاییاش آورده: فوریترین مسئله در خاورمیانه، دخالت عمیق آمریکا در جنگهای اسرائیل در غزه و لبنان و ادامه تشدید تنش بین اسرائیل و ایران است. از همان روزهای نخست جنگ در غزه -و اکنون لبنان- مشخص بود که اسرائیل در صندلی راننده و در کنار ایالات متحده قرار دارد. استراتژی منطقهای واشنگتن ماهیت واکنشی داشته و اغلب با هشدارهای ملایم و تهدیدهای توخالی به تحولات تعریفشده و در عین حال با ارسال تسلیحات، کمکهای نظامی و پوشش دیپلماتیک به اسرائیل همراه شده است. همزمان باید گفت، جنگهای اسرائیل هم در غزه و هم در لبنان، عاری از اهداف سیاسی مجزا و قابل دستیابی نیست. در غزه، اهداف ادعایی اعلامشده اسرائیل ازبینبردن کامل حماس و بازگرداندن گروگانها است. تشکیلات دفاعی اسرائیل این ۲ هدف را با یکدیگر ناسازگار میدانند و مقامات آمریکایی مدعیاند اسرائیل تمام آنچه که میتوانست از نظر نظامی در غزه بهدست بیاورد را محقق کرده است. با اینهمه واقعیت آن است که حماس هنوز شکستنخورده و به تاکتیکهای چریکی علیه ارتش اسرائیل متوسل شده است. این بازیگر غالبا در مکانهایی که اسرائیل قبلاً مدعی پاکسازیشان شده، ظاهر میشود و تواناییاش را برای جذب داوطلبان افزایش داده است. از همین رو، اسرائیل خواستار حضور نظامی پایدار در منطقه است؛ گزارهای که حماس آن را بهعنوان پیششرط آتشبس و معامله گروگان را رد کرده است.
به ادعای این نشریه، اسرائیل میتواند تواناییهای حماس را کاهش داده و رهبرانش را ترور کند؛ اما بدون تعریف مسیری به سمت تعادل سیاسی جدید، خشونتها ادامه خواهد داشت. در لبنان، کارزار نظامی اسرائیل شدت گرفته، بهطوریکه عاموس هوخشتاین، مشاور ویژه جو بایدن، رئیسجمهوری کنونی آمریکا در مورد مناقشه اسرائیل و حزبالله، اخیراً مدعی شده که اوضاع از کنترل خارج شده است. اهداف اعلامشده اسرائیل در لبنان، تخریب زیرساختهای نظامی حزبالله در جنوب و بازگرداندن حدود ۶ هزار شهروند اسرائیلی آواره به شمال سرزمینهای اشغالی است. با این حال، مانند غزه بهنظر میرسد اسرائیل در حال برنامهریزی برای حضور نظامی طولانیمدت در لبنان است. حزبالله تا زمانیکه نبرد با اسرائیل ادامه دارد، مذاکره را رد و مقاومت میکند. در میانه تمامی این تنشها، رویارویی ایران و اسرائیل برجستهتر است، چراکه واشنگتن خود را در مرکز این چرخه تنش قرار داده است. به بیانی دیگر واشنگتن کنار نتانیاهو ایستاده است؛ و اسرائیل در آستانه خطر رویارویی مستقیم با ایران قرار دارد و ارتش ایالات متحده بهعنوان بخشی از این رویاوریی تکبهتک برای دفاع از اسرائیل مستقر شده است. نیروهای آمریکایی از اکتبر ۲۰۲۳ مناطقی در عراق و سوریه که به ادعای آنان، گروههای حامی ایران در آنجا مستقر هستند را بیش از ۱۷۰ بار هدف قرار دادهاند.
قمار بایدن را ترامپ تکرار میکند؟
پیش از حمله اخیر اسرائیل به ایران در ماه اکتبر، واشنگتن سامانه «تاد» (پدافند هوایی مرحله پایانی ارتفاع بالا) را به همراه یکصد نیروی آمریکایی برای عملیاتیکردن این سکو در داخل اسرائیل مستقر کرده است. در انتظار پاسخ دیگری از سوی ایران، ایالات متحده دوباره سختافزار و نیرو نظامی بیشتری به خاورمیانه فرستاد و به ایران هشدار داد که در صورت حمله نمیتواند اسرائیل را مهار کند. به نوبه خود، نتانیاهو مدعی است که سیاستهای ادعاییاش «واقعیت استراتژیک خاورمیانه را تغییر میدهد» و ادعا کرده تا «پیروزی کامل» جنگ را متوقف نخواهد کرد. استقبال قاطعانه آمریکا از جنگهای اسرائیل برای ثبات خاورمیانه و منافع واشنگتن پرهزینه خواهد بود.
به ادعای ناظران، ترامپ باید به حمایت بیپرده واشنگتن از دستور کار بنیامین نتانیاهو پایان دهد و زمینه را برای کاهش تنشها هموار کند. با این حال، مؤلفه اصلی دیگر سیاست ایالات متحده در منطقه، شیفتگی پایدار واشنگتن به مستبدان عرب است. روابط عمیق آمریکا با کشورهایی مانند عربستان سعودی، مصر، امارات متحده عربی و دیگر بازیگران عرب حاشیه خلیجفارس ریشه در "افسانه ثبات اقتدارگرا" دارد که دههها سیاست خاورمیانهای ایالات متحده را بازتعریف کرده است. این دیدگاه حول این محور ادعایی استوار است که که دیکتاتورهای منطقه بهترین ضامن منافع استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه هستند و تنها پایدار ثبات در منطقه قلمداد میشوند؛ این گزاره موجبشده تا پیشرفتی در خاورمیانه حاصل نشود.
این گروه از بازیگران بهجای اینکه راهحلی برای مسائل منطقه باشند، شکافهای حاکم بر منطقه را تعمیق میکنند. گسست بین حاکمان و حاکمان در قلب نظم منطقهای ذاتاً بیثباتی است که تنها از طریق طرد، سرکوب شدید و تضمینهای امنیتی از سوی ایالات متحده حمایت میشود. ایالات متحده با اعطای یارانه به چنین سیاستی، به شرکای خاورمیانهای خود اجازه داده که در داخل و خارج از کشور بدون مجازات عمل دست به خشونت بزنند. قبل از حملات ۷ اکتبر، دولت بایدن بر سر عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان قمار کرد. قرار بر آن شد تا محمد بنسلمان، شاهزاده سعودی در ازای عادیسازی روابط با اسرائیل، از ایالات متحده تضمین امنیتی رسمی دریافت میکند و برنامه هستهای غیرنظامی خود را توسعه دهد. علیرغم اینکه طرفین این توافق را بهعنوان نوشدارویی برای مشکلات مختلف منطقه ترسیم میکنند، این ایدهای وحشتناک است. اعطای ضمانت امنیتی رسمی به عربستان سعودی، از نظر قانونی ایالات متحده را متعهد به دفاع از یکی از خودکامهترین کشورهای جهان و اصلی بیثباتی در سراسر خاورمیانه میکند. چنین توافقی همچنین چارچوبی را برای دیگر بازیگران منطقهای فراهم میکند تا واشنگتن را برای دریافت امتیازات مشابه تحتفشار قرار دهند. این یک دستور العمل برای به دام افتادنهای پی در پی است. به همین دلیل است که تلاشهای آمریکا برای مهندسی سیاسی خاورمیانه بینتیجه بوده است.
نسخههای واشنگتن بارها و بارها نتیجه معکوس دادهاند و هزینههای سیاسی، انسانی و اقتصادی هنگفتی را تحمیل کرده است. خاورمیانه غالبا نقش بزرگی در سیاستخارجی ایالات متحده داشته و حتی بخشی از سیاستهای داخلی این بازیگر را تحت تاثیر قرار میدهد. با این همه بهنظر میرسد تحولات منطقه دیگر، نمایانگر صحنه اصلی منافع استراتژیک ایالات متحده نیست.
هرچند منافعی که ایالات متحده در خاورمیانه دارد؛ منافعی، چون جریان آزاد نفت، مقابله با تهدیدات تروریستی و جلوگیری از ظهور یک هژمون منطقهای، بهراحتی و بدون مداخله قابل دستیابی نیست. در انتها باید گفت، دولت دوم ترامپ در شرایطی باید برای پایان تنشهای به ظاهر بیپایان خاورمیانه راهی بیابد که همزمان در جنگ اوکراین و اقیانوس هند و آرام درگیر است. بدتر از آن، بدهی ملی این بازیگر ۳۶ تریلیون دلار شده و کسری بودجه این بازیگر ۱-۵ تریلیون دلار است، این متغیرها نشان از بحران اقتصادی دارد؛ بحرانی که در کنار حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه میتواند پرهزینه باشد.