یکی از اعضای حاضر در کاروان تیم ملی هنگام جدال ایران - استرالیا در ملبورن پس از سالها اطلاعات جالبی پیرامون آن مسابقه و حاشیههایش در اختیارمان گذاشت.
پیرامون جدال ایران - استرالیا با افراد بسیار زیادی در سالیان اخیر مصاحبه شده ولی یک نفر وجود دارد که به رغم حضور در آن دیدار، تاکنون کمتر در مورد حماسه ملبورن صحبت کرده است.
"مدد جباری" مدیر تدارکات اسبق استقلال در آن دیدار مدیر تدارکات تیم ملی بود و به واسطه شغلی که داشت، اطلاعات و نکات خواندنی جالبی از آن بازی در ذهنش مانده است. آقا مدد پیرامون جدال تیم ملی در ملبورن با خبرورزشی صحبت کرد و به نکات جالبی اشاره داشت که خلاصه آن از نظرتان میگذرد:
- بعد از پایان بازی رفت هنگامی که سوار هواپیما شدیم تا به استرالیا برویم، آقای والدیر ویرا که سرمربی تیم ما بود به نفرات روحیه میداد و میگفت: چیزی تمام نشده و ما میتوانیم با یک مساوی هم به جام جهانی صعود کنیم.
- سفرمان به استرالیا خیلی طولانی بود. ما ابتدا به دبی رفتیم، از آنجا به مالزی پرواز کردیم و سرانجام به ملبورن رسیدیم.
- طی روزهایی که در استرالیا بودیم؛ آنها هیچ کارشکنی انجام ندادند اما دقیقاً روز بازی هنگامی که بازیکنان برای گرم کردن پیش از شروع مسابقه وارد زمین چمن شده بودند، استرالیاییها چند ماشین مینی ماینر روی پیست تارتان آوردند که بازیکنان حاضر در جام جهانی ۱۹۷۴ خود را سوار آن کرده بودند و دور افتخار میزدند. چند کودک را هم به کنار زمین آورده بودند تا شادمانی و پایکوبی کنند. این کار آنها باعث شد بچههای ما نتوانند خوب گرم کنند و در واقع استرالیاییها تمرین ایران را بر هم زدند. یادم میآید آقای کماسی و آقای ذوالفقار نسب خیلی به این مساله اعتراض کردند. البته در نهایت با هر مشکلی که بود، تمرین کردیم.
- بین دو نیمه مسابقه بازیکنانی همچون: علی دایی، محمد خاکپور، حمید استیلی و احمدرضا عابدزاده با سایر نفرات صحبت کردند و همه تاکید داشتند این بازی یک فینال است که فقط یک نیمه از آن باقی مانده است بنابراین تحت هیچ شرایطی نباید آن را از دست بدهیم.
- وقتی علی دایی به خداداد پاس داد و او با مارک بوسنیچ تک به تک شد، از ترس چشمانم را بستم چون میترسیدم مبادا این توپ خراب شود. در واقع میتوانم بگویم من تنها ایرانی حاضر در ورزشگاه ملبورن بودم که گل خداداد را ندیدم چون چشمانم را بسته بودم! ناگهان شنیدم که از یک قسمت استادیوم صدای شادی بلند شد. آقای کماسی هم دست من را گرفت و بلند میگفت: آقا مدد بدو! آقا مدد بدو! وقتی چشمانم را باز کردم، بچهها در حال خوشحالی بودند و خداداد عزیزی خود را سمت تماشاگران ایران رسانده بود.
- خدا تری ونبلز را رحمت کند. مربی سرشناس انگلیسی که در آن مسابقه سرمربی استرالیا بود. وقتی دو بر صفر از ما جلو بودند، باید میرفتم تا به بازیکنان خودمان آب معدنی برسانم به همین خاطر از پشت نیمکت استرالیا رد شدم. همان زمان مرحوم ونبلز با شور و حرارت خاصی مشغول راهنمایی بازیکنانش بود. منم به ایرانی گفتم: بابا تیمت دو تا گل زده، ول کن دیگه. ول کن و برو!
انصافاً باید بگویم ونبلز بسیار مبادی آداب بود و پس از پایان مسابقه هم با وجود ناراحتی فراوان، به سمت مربیان ما آمد و تبریک گفت.
- بعد از بازی نگذاشتند جواد خیابانی به رختکن تیم ملی بیاید اما در ضیافت شام که سفیر ترتیب داده بود، آقا جواد هم حضور داشت.
- تقریبا ۹۰ درصد از وعدههای پاداشی که پس از صعود به جام جهانی دادند، محقق نشد ولی شنیدم بعضی از بازیکنان آن تیم در خیابان میرداماد با تخفیف بسیار خوب داخل یکی از پاساژهای آن خیابان مغازه خریدند.
- رابطه احمدرضا عابدزاده و مهدی پاشازاده در مسابقه هشتم آذر بسیار خوب بود و این دو نفر به اتفاق هم بارها مانع از گلزنی استرالیاییها شدند. آنها در ملبورن هیچ مشکلی با هم نداشتند ولی نمیدانم چرا آقای عابدزاده پس از اینکه به تهران رسیدیم علیه پاشازاده مصاحبه کرد؟
- با اغلب بازیکنان نسل ۹۸ و مسابقه معروف ایران - استرالیا در ارتباط هستم. قبل از گفتگو با شما به چند نفر از آنها پیامک دادم و سالگرد هشتم آذر را تبریک گفتم. میان دوستان خودم هم شیرینی پخش کردم.