طی روزهای اخیر یک پیج تحت عنوان «زوج دهه نودی» در سه روز اول فعالیتش بیش از 300 هزار فالوئر جذب کرده است پیجی که مروج کودک همسری است و از قرار معلوم با هدف جلب کنجکاوی جامعه بهدنبال جذب فالوئر و درآمد است
یک جوان بیست و چند ساله و یک دختر نوجوان که مدعی است ۱۱ ساله است بدون اینکه شهر سکونتشان مشخص باشد یا جزئیاتی از نام و نشانشان بدانیم یک پیج راه انداختهاند که ظرف ۳ روز تا لحظه نگارش این مطلب حدود ۳۰۶ هزار فالوئر جذب کرده است. بله ۳۰۶ هزار نفر! محتوای پیجشان هم در ظاهر چند کلیپ ساده از پیادهروی، خرید و ابراز علاقهشان به یکدیگر است.
محتوایی که شاید در فرم حرفهای نباشد اما نباید از کنار پیامدهایش بهراحتی گذشت. در بیوی پیج هم عنوان «زوج دهه نودی» نوشته شده؛ عنوانی که مشخصاً پسر اصلاً نزدیک آن هم نیست و حتی در یکی از کلیپها هم سنش ۲۶ سال عنوان میشود. دختر خانم هم تا حد کمی با آن فاصله دارد؛ یعنی برحسب ظاهر ۱۳ یا ۱۴ ساله است و بهنظر برای جلب توجه بیشتر سنش کمتر عنوان شده است.
در هرحال فرقی نمیکند که آیا واقعاً این دختر خانم ۱۱ ساله است یا نه؟ نفس قبحشکنی از پدیده تلخ «کودک همسری» و ترویج آن بهواسطه پیامدهایی که برای جامعه دارد چنان زشت است که فرقی نمیکند سن واقعی دو نفری که در کلیپها میبینیم چقدر است. اصلاً بیایید فرض کنیم این پیج با هدف جذب فالوئر، بلاگر شدن و کسب درآمد راه افتاده باشد که بنا به تبلیغات موجود در استوری ها هم این تصور قوت می گیرد اماحتی اگر همه چیز نمایشی برای پول باشد هم آیا فرقی در پیامدش ایجاد میشود؟
بهفرض خود این دختر قربانی کودک همسری در ۱۱ سالگی نباشد؛ عادی تلقی کردن این موضوع میتواند عواقب بدی برای جامعه داشته باشد که در این مطلب از جنبههای مختلف به آن پرداختیم. اما در این بین با یک موضوع مهم دیگر مواجه هستیم؛ اینکه ما بهعنوان کسانیکه بهنوعی شهروند سرزمینی بزرگ بهنام فضای مجازی هستیم که میتواند بر زندگی واقعیمان سایه بیندازد؛ چه وظیفهای در قبال چنین محتواهایی داریم؟ آیا زمانش نرسیده دقت بیشتری در فالو و لایکمان داشته باشیم؛ آنهم وقتی میدانیم دیده شدن چنین پدیدههایی ممکن است زمینه فراگیریشان را فراهم کند. در این پرونده از جنبههای مختلف همکلام با دو کارشناس این موضوع را بررسی میکنیم.
ترویج این ازدواجها یک آسیباجتماعی خطرناک است
دکتر «حامد بخشی» جامعهشناس درباره پربازدید شدن تصاویر عروس شدن دختر ۱۱ ساله میگوید: «بسیاری از افراد به خصوص در شبکههای اجتماعی بعد از دیدن تصاویر و ویدئوهای این دختر، به موضوع کودکهمسری اشاره کردهاند. باید توجه داشته باشیم کودک همسری ناظر به فردی است که هنوز تمایلات یا در واقع ویژگیهای جنسیاش رشد نکرده و بروز نیافته است.
چنین فردی از ماجرای روابط زناشویی چیزی نمیداند و احساس یا ادراکی درباره آن ندارد و به واسطه صلاحدید بزرگترها در حالی که آمادگی ورود به یک رابطه زناشویی ندارد، به داخل آن پرت میشود، بنابراین وقتی ما درباره کودک همسری صحبت میکنیم، منظورمان چنین شرایطی است که باید درباره آسیبهای آن صحبت کنیم. اما ما امروزه در جامعه مواجه هستیم با بلوغ نسبتا زودرس در بین نوجوانان که این مسئله با کودک همسری متفاوت است».
تمایل به ازدواج بهخاطر بلوغ زودرس
دکتر «بخشی» در ادامه صحبتهایش میافزاید: «یکی از عوامل جدی که در بلوغ زودرس نوجوانان امروزی نقش پررنگی دارد، در دسترس بودن محتوا و مطالب و مضامین مرتبط با موضوعات جنسی برای این نسل است. اینترنت و شبکههای اجتماعی و رایجشدن استفاده از فیلترشکنها یک آزادی بیقید و شرط برای دسترسی به هر محتوایی را برای نوجوانان و حتی کودکان امروزی فراهم کرده است، بنابراین کلا نسل جدید، اطلاعاتشان در این باره زیاد است. این بلوغ زودرس در آنها تمایل به روابط با جنسمخالف یا ازدواج را برمی انگیزد. البته این تمایل هم آسیبزاست اما از جنس کودکهمسری نیست و با آن متفاوت است».
افزایش قطعی طلاق بعد از چنین ازدواجهایی
این جامعه شناس درباره عواقب ازدواج چنین افرادی میگوید: «همان طور که اشاره کردم، این فرد در عین این که ممکن است به حدی از بلوغ جنسی رسیده باشد اما به هیچ وجه واجد بلوغ اجتماعی لازم برای تشکیل زندگی مشترک نیست و ترویج چنین روابطی و چنین ازدواجهایی، منجر به افزایش طلاقها خواهد شد که آسیبهای اجتماعی بسیاری دارد چراکه آنها به بلوغ فکری و عاطفی لازم برای پیش بردن یک زندگیمشترک نرسیدهاند. این روابط و ازدواجها هم برای دختر و هم برای پسر آسیبهای جدی به همراه دارد».
آثار مخرب چنین ازدواجهایی روی فرزندانشان
او همچنین درباره عواقب کودک همسری میگوید: «معمولا در زمینه کودک همسری مشاهده میشود که اختلاف سنی زیادی میان زوج و زوجه وجود دارد. دلیل این امر، تمایل مردان به ازدواج با زنانی است که حرفشنوی بیشتری داشته باشند و بهخاطر سن پایین رفتارهای نادرست و خشونتهای خانگی را راحتتر پذیرفته و به آن عادت میکنند. این امر نه تنها به خود قربانی آسیب میرساند، بلکه روی فرزندان هم آثار مخربی دارد. از این گذشته، کودک همسری میتواند به افزایش جمعیت در مناطق فقیرنشین منجر شود. همچنین قربانیان معمولا بهدلیل عدم برخورداری از مهارت فرزندپروری و ابتلا به اختلالات روحی، فرزندانی را تحویل جامعه میدهند که از مشکلات روحی و روانی متعددی رنج میبرند یا تمایل به بزهکاری دارند. تبعات اجتماعی ازدواج کودکان به همینجا ختم نمیشود و زنانی که زندگی آنها قربانی این فرهنگ و سنت نادرست شده، ممکن است به فرار از منزل، اعتیاد، خودکشی، خودسوزی و حتی قتل همسر روی بیاورند که هر ازچندگاهی اخبار آن در صدر رسانهها قرار میگیرد».
این ازدواجها برای جامعه آسیبزاست
این دکتر جامعهشناس در پایان و درباره وایرال شدن ماجرای ازدواج یک دختر ۱۱ ساله در فضای مجازی میگوید: «ترویج این نوع ازدواجها یک آسیب اجتماعی به شمار میآید و از جنس ازدواجهایی است که نرخ طلاق را زیاد خواهد کرد و آسیبهای اجتماعی دیگری هم برای خود فرد و جامعه در پی خواهد داشت. دختران و پسرانی که در این سن ازدواج میکنند، خیلی زود درگیر مسئولیتهایی میشوند که آمادگی پذیرش و انجام آن را ندارند. دخترانی که در سن پایین طلاق میگیرند و تجربه زندگیمشترک داشتند، در معرض روابط نامشروع و نامطلوب خواهند بود که خودش یک آسیب اجتماعی محسوب میشود».
از ناتمامماندن کودکی تا ترکتحصیل، خشم و دیگران
زهرا فولادی ، روانشناس در این باره گفت: ازدواج زودهنگام برای دختران بیشتر است و در روند این ازدواجها معمولاً دختر کم سن و سال با پسر و مرد بزرگ سال ازدواج میکند. افزایش مشکلات اقتصادی و فقر، باقی ماندن باورهای غلط از نسلهای پیش، دوستیهایی که در سنین پایین رخ میدهد و ... از دلایل اصلی این اتفاق هستند. ازدواج در سنین پایین، مشکلات بسیاری را برای کودک و جامعه ایجاد خواهد کرد و با افزایش آسیبهای جسمی و روانی همراه خواهد بود. در ادامه به تعدادی از این پیامدها اشاره خواهیم کرد.
متناسبنبودن مسئولیتها با سن
آسیبهای وارد شده بر کودک در اتفاق تلخ کودک همسری میتواند آینده او را کاملا تحت شعاع قرار دهد و دنیای کودکانه او را به تلخیهای واقعیتهایی که متناسب با سن کودک نیستند، پیوند بزند. از مهمترین دلایل نامطمئن بودن و آسیب پذیری در این نوع ازدواجها، نرسیدن افراد به بلوغ شناختی، عاطفی و جنسی است و این باعث میشود فرد از روی هیجانات یا احساسات چشم بر روی عواقب آسیبزا ببندد.
در واقع فرد با توجه به هیجانی بودن در این دوره رشد از بخش استدلال و تفکر منطقی محروم است و با افکار بچگانه و کودکانه خود در دام این ازدواج میافتد. همچنین وقتی مغز در سنین نوجوانی به واسطه ناتوانی در انجام مسئولیت ها با فشار زیادی رو به رو می شود، نمی تواند تکانه ها را کنترل کند و واکنش های غریزی پیدا می کند و عمل بدون فکر انجام می دهد.
ناتمام ماندن دوران کودکی و نوجوانی
جدا شدن از دنیای کودکی و به طور ناگهانی ورود به دنیای بزرگ سالی و زناشویی یکی از آسیبهایی است که گریبانگیر کودک همسران میشود. طبق نظریههای روانی اجتماعی رشد انسان دارای مراحلی است و اگر این مراحل به خوبی پشت سر گذاشته شود، شخص احساس تسلط میکند و اگر برخلاف آن صورت گیرد، حس بیکفایتی و ضعف در فرد غالب میشود، بنابراین کودکی که در این سن ازدواج میکند هنوز هویت و شخصیت متناسب با خود را پیدا نکرده و به نوعی سرگردان است. همین علل سبب میشود فرد بدون کشف هویت و استقلال خویش وارد مرحله بعدی یعنی بزرگ سالی شود و عدم شناخت هویت منجر به عدم اطمینان نسبت به باورها و تمایلات فرد میشود و در زندگی جدید هم ادامه پیدا میکند.
نداشتن حق انتخاب و تصمیمگیری
نداشتن قدرت انتخاب و تصمیمگیری از همان ابتدا در زندگی کودک همسری وجود دارد و حتی با گذر زمان با افزایش سن هم تغییر مناسبات قدرت در خانواده ایجاد نمیشود. گویی از ترس، مطیع بودن و واگذاری حق تصمیمگیری به مرد در وجود کودک تثبیت میشود و این نداشتن قدرت در تمامی مسائل مالی خانوادگی و اجتماعی بروز مییابد.
ترک تحصیل
باز ماندن از تحصیلات پیامد دیگر ازدواج کودکان است. بیشتر دختران پس از ازدواج اقدام به ترک تحصیل میکنند. آموزش نقش محوری در بالندگی و ارتقای بینش و آگاهی کودکان دارد اما متاسفانه پدیده ازدواج زودرس عامل شایع و موثری در محرومیت از تحصیل و آموزش به شمار میرود. بیتردید آموزش مطلوب به رشد دانش و مهارتها، توانایی اعتماد به نفس و قدرت تصمیمگیری، لذت بردن از ارتباطات مثبت و سالم و در نهایت یک انتخاب آگاهانه درباره بهداشت و رفاه در زندگی کمک میکند.
مشکلات هویتی
هویت انسان در پایان نوجوانی و بعد از رسیدن به بلوغ های چهارگانه شکل می گیرد اما وقتی ازدواج در سنین پایین و نوجوانی انجام می شود، این هویت شکل نمی گیرد. امروز شاهد جوانانی هستیم که فارغ التحصیل دانشگاهی هستند، اما رشته تحصیلی خود را دوست ندارند، زیرا هنوز نوجوانی را تمام نکرده اند و یک بخشی از هویت آنان شکل نگرفته و قدرت تصمیم و انتخاب ندارند؛ چنین افرادی وقتی وارد زندگی مشترک می شوند نیز از این بی هویتی رنج می برند و قطعا نمی توانند برای فرزندان هویت ساز و هویت بخش باشند.
تربیت یک نسل ناایمن
فرزندپروری ناخواسته و بدون برنامهریزی از دیگر پیامدهای ازدواج کودکان است. آگاهی نداشتن از مسائل زناشویی منجر به بارداری ناخواسته کودک همسران میشود که در تجارب اولیه منجر به سقط میشود و پس از آن با بارداریهای مجدد همراه است. نبود آگاهی برای مادر شدن و فرزندپروری در طول تربیت فرزند تاثیر خود را باقی میگذارد و موجب نبود ارتباط مناسب بین مادر و فرزند میشود. به طور کلی اگر رابطه دوطرفه در ازدواج، سالم نباشد، پدر و مادر خوبی برای فرزندان هم نخواهیم بود و احتمال مشاجره و درگیری و سبک های ناسالم و ناایمن و سردرگمی و... در زندگی مشترک وجود دارد و برخورد با فرزندان هم ناایمن خواهد بود و لذا شاهد تاثیرپذیری نسل بعد از یک ازدواج نامناسب هستیم.
در معرض خشونت خانگی بودن
دخترانی که زودتر از سن قانونی ازدواج میکنند، بیشتر در معرض خشونت خانگی و سوء استفاده هستند که این خشونت تا بزرگ سالی ادامه مییابد. در ازدواج زودهنگام تنظیم رفتار زناشویی که یکی از مهمترین کارکردهای خانواده تلقی میشود، بر عهده مرد قرار میگیرد و نوعی نابرابری در این میان به وجود میآید. به این ترتیب رابطه زناشویی بدون رضایت، از جنبه روانی نیز زن را تحت شعاع قرار میدهد. از دیگر آسیبهای ازدواج زودهنگام بروز بیماریهای روانی و روحی است که تمایل به خودکشی را در فرد افزایش میدهد و معمولاً پاسخی در مقابل خشونت همسر است.
به گزارش آخرین خبر، فرار از منزل به عنوان پیامدی دیگر از ازدواج کودکان شناخته شده است. یکی دیگر از تاثیرات مخرب ازدواج کودک در عین حال کم توجهی و آثار منفی بر روح و روان کودک است که باعث میشود از دوران کودکی خود فاصله بگیرد و ارتباطش را با خانواده و دوستانش قطع کند. پیدایش اضطراب و افسردگی از عوامل دیگر آسیب است. به طور کلی اگر دختر یا پسر برای مسئولیت های زندگی آماده نباشند، دچار اضطراب، خشم یا افسردگی می شوند.