فرزند شجریان بودن در بستر فرهنگی ایران یک نعمتاست. ماترک محمدرضا شجریان نهفقط نام و ثروت او که شبکهای حیرتانگیز از بزرگترین متفکران، هنرمندان، نویسندگان، شاعران و بزرگان هر طیف بود که حول او جمع شده بودند و همه آن بزرگان محمدرضا شجریان را احترام میکردند و ارج مینهادند.
همایون شجریان با این ماترک پا به عرصه موسیقی گذاشت.نگاهی به این ماترک، آن پدر، این همایون امروز را برای اهالی موسیقی ایرانی کمی نامأنوس می کند؛ همایونی که دیگر سالهاست هیچ آواز نابی از او نشنیدهایم.
ویدئوهایی که اخیراً از او به همراهی پیانو انوشیروان روحانی منتشر شده انگار آبی سرد است بر آتش امید آنان که هنوز امید داشتند میراثدار نام شجریان بتواند کار پدر را توسعه دهد یا نه، کاری بیافریند که از پس همه بر نیاید. اما گویی همایون مسیر دیگری ترجیح داده است؛ مسیری سهلالوصول برای توسعه دادن ماترک مادی شجریان و نه آواز او.
کنسرت همایون شجریان و انوشیروان روحانی حتماً که برای شرکتکنندگان در آن محفل اوقات خوبی خواهد ساخت و آنان را به وجد خواهد آورد. اما از منظری دیگر، منظری کلانتر، شأن آثاری اینچنین در تاریخ موسیقی چیست؟ کارهای انوشیروان روحانی را پیشتر خوانندگانی خواندهاند، باصلابتتر و زیباتر از اجراهایی که از همایون دست به دست میشود. آثاری که با نام آن خوانندگان و آن لحنها در خاطرههای جمعی حک شده است.
حال پرسش این است که آیا همایون شجریان، میراثدار آن نام و سرمایه، رسالتش در این موسیقی خواندن قطعاتی برای ساخت محفلی دلنشین در آمریکای شمالی و اروپای غربی است؟ آیا در این برهوت موسیقی ایرانی نباید از همایون، همو که پدر از نوجوانی در کنار خودش نشاند و عزتش داد، انتظار داشت کاری کند که از دیگرانی شاید خیلی انتظار نرود؟
البته که همایون شجریان بهعنوان یک شخص میتواند به همه اینها جواب بدهد و بگوید، دوست داشتم که این مسیر را انتخاب کنم، دوست داشتم رفتهرفته از اهل هنر فاصله بگیرم و سمت مارکت بروم و اصلاً مگر باید برای اینکه پسر محمدرضا شجریان بودم و چنین مسیری انتخاب کردم، جواب پس بدهم؟ این هم هست. ما فقط از یک حسرت میگوییم، شاید هم خیالاندیشی کردیم و اشتباه میکردیم. پسر نوح هم با دیگرانی نشست و راه و رسم دیگری جز پدر در گرفت. البته که مراد این نیست که همایون همچون پسر نوح است، ولی حتماً که با همنشینانی جز همنشنیان پدر نشست که راه و رسم هنرش دیگرگونه شد.
هم میهن