سخنرانی پر‌حرارت ناباکف در کنفرانس برلین

کیهان . ۱۴۰۳/۸/۶،‏ ۲۲:۳۰


فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
سایر رؤسای افتخاری نیز مانند راسل، فیلسوف و همگی «نمایندگان اندیشه نوظهور اروپایی-آمریکایی» بودند. بِنِدیتو کروچه (فیلسوف و سیاستمدار مشهور ایتالیایی) یک محافظه‌کار سیاسی و یک سلطنت‌طلب بود که هرگز سوسیالیسم، یا مذهب سازمان‌‌یافته را تحمل نمی‌کرد (واتیکان آثار او را جزو کتب ممنوعه اعلام کرد). 
اکنون در هشتاد سالگی در ایتالیا به عنوان پدر سخنور ضد فاشیسم مورد تکریم و احترام قرار داشت، مردی که صراحتا با استبداد موسولینی ضدیت کرده و به عنوان رهبر اخلاقی مقاومت پذیرفته شده بود. 
او همچنین در آستانه فرود متفقین در ایتالیا، رابط ارزشمندی برای ویلیام دونُوان (از بنیانگذاران دفتر خدمات استراتژیک و سازمان سیا که به او «بیل وحشی» هم می‌گفتند!) بود. کروچه در سال 1952 درگذشت و دون سالوادور دِ ماداریاگا جایگزین او شد. 
ماداریاگا از طریق جنبش اروپا1 از نزدیک با دونُوان در ارتباط بود. 
از دیگر همکاران او، جان دیوئی بود که ریاست کمیته دفاع از لئون تروتسکی را برعهده داشت، نماینده لیبرالیسم عملگرایانه/میانه‌رو آمریکا‌، همچنین کارل یاسپِرس، اگزیستانسیالیست آلمانی، منتقد سرسخت رایش سوم که یک مسیحی بود و یک‌بار علنا از ژان پل سارتر خواست که بگوید آیا ده فرمان را قبول دارد یا نه، به علاوه ژاک ماریتین، اومانیست مسیحی و لیبرال و قهرمان مقاومت فرانسه. او دوست نزدیک نیکلاس ناباکف بود. 
از آیزایا برلین درخواست شد که به محفل این فیلسوفان حامی[کنگره] بپیوندد اما او به این دلیل که چنین حمایت عمومی از یک جنبش ضدکمونیستی بستگان او را در شرق به خطر می‌اندازد، امتناع ورزید، ولی قول داد به هر شکل معقولی که از دستش بر‌ می‌آید از کنگره حمایت کند. لورنس 
دو نوفْویل به خاطر می‌آورد که برلین با اطلاع از این که کنگره مخفیانه توسط سیا تامین مالی می‌شود این کار را کرد. دو نوفْویل می‌گوید: «او از نقش ما باخبر بود». 
«من نمی‌دانم چه کسی به او گفته بود، اما تصور می‌کنم او از طریق یکی از دوستانش در واشنگتن اطلاع یافت».
طبق روال همه تشکیلات حرفه‌ای، روزهای اولیه همه در تکاپوی مداوم برای پذیرش نقش‌ها و مسئولیت‌ها بودند و اعضا برای گرفتن مسئولیت‌های مختلف همدیگر را هل می‌دادند [و از سر و کول هم بالا می‌رفتند]. دُنی/دنیس دو روژمون، شخصی که هرگز کمونیست نبود و اهل سوئیس [همیشه] بی‌طرف بود، به عنوان رئیس کمیته اجرائی انتخاب شد. دو روژمون نویسنده کتاب عشق و غرب از طرف چپ‌های ضد فاشیست و غیر مارکسیست مورد تمجید قرار گرفت. بعد از جنگ او گوینده صدای آمریکا شد و از نزدیک با فرانسوا بوندی در اتحادیه فدرالیست‌های اروپا کار می‌کرد که با کمک مخفیانه سیا (او بعدا گفت از آن بی‌اطلاع بوده) از مرکز فرهنگ اروپا مستقر در ژنو (که هنوز هم وجود دارد) به طور مستمر پیگیر تحقق اهداف این اتحادیه گردید.
برای مسئولیت دبیرکلی، جوسلسون برای گزینه/نامزد مورد نظر خود یعنی نیکلاس ناباکف سخت تلاش و رایزنی می‌کرد، ناباکف حتی اگر از آن بی‌اطلاع بوده باشد، با این سخنان پر‌حرارت در کنفرانس برلین آزمون خود را برای نقش رهبری [به خوبی پس] داده بود: «خارج از این کنگره ما باید تشکیلاتی برای جنگ درست کنیم. ما باید یک کمیته دائمی داشته باشیم. 
ما باید مراقب باشیم که این کمیته در استفاده از چهره‌ها و تشکل‌های مبارز و همه روش‌های مبارزاتی نگاه عملیاتی داشته باشد [یعنی این دیدارها و برگزاری جلسات صرف دیدار و برگزاری جلسه نباشد و به عمل منجر شود]. اگر این کار را نکنیم دیر یا زود به دار آویخته خواهیم شد. خیلی وقت است که ساعت به 12 رسیده [و فرصتی باقی نمانده]». ناباکف به درستی به این سِمَت انتخاب شد.
پانوشت‌:
1- European Movement اصلی‌ترین گروه فشار برای تحقق ایده اروپای واحد و شراکت با آمریکا
مطالعه خبر در منبع

نظرات کاربران
    برای ارسال نظر، لطفا وارد شوید.