درباره عکسی از وزیر امور خارجه و همکارانش؛ پیکی بلایندرز‌های وطنی

فرارو . ۱۴۰۳/۸/۹،‏ ۹:۱۹


«عکس را که دیدم ناخودآگاه یاد پوستر مشهور سریال «پیکی بلایندرز» افتادم. وقتی به چهره مصمم عراقچی و خنده تلخی که گوشه لبش افتاده نگاه می‌کنم. وقتی نگاه خسته تخت‌روانچی و شانه‌های افتاده‌اش را می‌بینم. وقتی به چهره آرام بقایی دقیق می‌شوم، یاد روز‌های رفته می‌افتم.»

روزنامه هم میهن نوشت: خبرگزاری ایسنا عکسی از حاشیه نشست وزیر امور خارجه با رؤسای نمایندگی‌های خارجی مقیم تهران منتشر کرده است. اینجا ستون عکس‌نوشت است و من هم چیزی از دیپلماسی نمی‌دانم. با این حال در چند روز گذشته سیدعباس عراقچی آنقدر از این کشور به آن کشور رفت و آنقدر در صدر اخبار بود که اگر کسی سعی بر ندیدن‌اش هم می‌کرد بالاخره یک جای کار گیر عراقچی می‌افتاد. 

این‌ها را گفتم که بگویم شاید از دیپلماسی چیزی ندانم اما می‌دانم، دوازده سفر خارجی در دو هفته و پیغام آوردن و پسغام بردن برای دوست و دشمن کاری است کارستان. 

عکس را که دیدم ناخودآگاه یاد پوستر مشهور سریال «پیکی بلایندرز» افتادم. وقتی به چهره مصمم عراقچی و خنده تلخی که گوشه لبش افتاده نگاه می‌کنم. وقتی نگاه خسته تخت‌روانچی و شانه‌های افتاده‌اش را می‌بینم. وقتی به چهره آرام بقایی دقیق می‌شوم، یاد روزهای رفته می‌افتم. 

یاد شب‌هایی که تا پاسی از شب در تحریریه می‌ماندیم که یکی از پله‌ها یا بالکن‌های هتل کوبورگ یا… خبر بیاورد. یاد روزهایی که سرمست امضای برجام بودیم. 

یاد روزهایی که قرار بود ناوگان هوایی‌مان‌تر و تازه شود. یاد شبی که مردک پریشان برجام را پاره کرد و… به عکس نگاه می‌کنم و پشت این چهره‌های خسته و چشم‌های مصمم مردانی را می‌بینم که هر چه در چنته داشتند را روی دایره ریخته‌اند. 

به عکس نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم قصه‌نویس این روزهای ما حواسش بوده که آخر این داستان قرار است دست بالا با پیکی‌بلایندرزهای وطنی باشد. 

پی‌نوشت: اگر سریال پیکی بلایندرز را دیده‌اید که می‌دانید درباره چه حرف می‌زنم اما اگر ندیده‌اید خوش به سعادت‌تان، چراکه می‌توانید در این شب‌های بلند پائیز بنشینید و غرق در یک قصه جذاب و تصویری درجه یک شوید.

نویستنده: امیر جدیدی

مطالعه خبر در منبع

نظرات کاربران
    برای ارسال نظر، لطفا وارد شوید.

    اخبار مشابه