پیروزی ترامپ و خیز صهیونیستها برای الحاق کرانه باختری
خبرگزاری رسا . ۱۴۰۳/۹/۱، ۲۱:۰۸
برنامه زنده «گفتوگوی سیاسی» رادیو گفتوگو با حضور علی خسروشیرین و مهدی مقسومی، کارشناسان مسائل بینالملل، به بررسی ابعاد سیاست الحاق کرانه باختری و کوچ اجباری فلسطینیها و پیامدهای آن بر موج نسلکشی و جنایات صهیونیستها پرداخت.
علی خسروشیرین، کارشناس مسائل بینالملل با اشاره به غافلگیری جهانی از پیروزی ترامپ گفت: «ترامپ که در سال ۲۰۲۰ به بایدن دموکرات باخته بود و با پروندههای قضایی متعدد مواجه بود، با رأی قاطع به کاخ سفید بازگشت.»
تغییر آرای مسلمانان آمریکایی؛ تعیینکننده نتیجه انتخابات
خسروشیرین با تأکید بر نقش فلسطین در انتخابات اخیر آمریکا افزود: «برای نخستین بار، مسئله فلسطین در تعیین نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده تأثیرگذار شد. حمایت همهجانبه دولت بایدن از رژیم صهیونیستی و جنایات این رژیم در فلسطین موجب شد که بخشی از آرای مسلمانان و اعراب آمریکایی، که پیشتر به دموکراتها رای میدادند، به سمت ترامپ و حتی برخی به نماینده حزب سبز سوق پیدا کند.»
طرح خطرناک رژیم صهیونیستی برای کرانه باختری
او با اشاره به اظهارات اخیر بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی رژیم صهیونیستی، بیان کرد: «اسموتریچ اعلام کرده که زمان الحاق کامل کرانه باختری به رژیم صهیونیستی فرا رسیده است. این طرح که شامل کوچاندن مردم غزه به صحرای سینا و مردم کرانه باختری به اردن و عراق میشود، تصویر نگرانکننده و خطرناکی از آینده ترسیم میکند.»
خسروشیرین در ادامه به پیشینه تاریخی موضوع پرداخت و توضیح داد: «بر اساس معاهده ۱۹۹۳ میان یاسر عرفات و رژیم صهیونیستی، کرانه باختری به سه منطقه A، B و C تقسیم شد. منطقه A، که ۱۱ درصد کرانه باختری را شامل میشود، تحت کنترل کامل دولت خودگردان فلسطین قرار گرفت. منطقه B، با ۲۸ درصد مساحت کرانه باختری، به صورت مشترک اداره میشد؛ بهطوریکه اداره دولتی آن بر عهده دولت خودگردان و تأمین امنیت آن بر عهده رژیم صهیونیستی بود. اما منطقه C، که ۶۱ درصد کرانه باختری را شامل میشود، به طور کامل تحت کنترل رژیم صهیونیستی قرار داشت. این رژیم در این مناطق اقدام به شهرکسازیهای گستردهای کرده که نقض آشکار قوانین بینالمللی است.»
وی در ادامه با هشدار نسبت به تحولات پیشرو اظهار داشت: «رژیم صهیونیستی اکنون به دنبال الحاق کامل کرانه باختری است. این طرح در کنار کوچاندن اجباری فلسطینیان به مناطق دیگر، نشان از احتمال وقوع جنایات گسترده در آینده دارد.»
مهدی مقسومی، کارشناس مسائل بینالملل در ادامه به بررسی دلایل و پیامدهای حمایت رژیم صهیونیستی از الحاق کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی پرداخت و اظهار داشت: «اعلام حاکمیت رژیم صهیونیستی بر کرانه باختری با حمایت جناح تندرو صهیونیسم و پشتیبانی دونالد ترامپ، مسئلهای پیچیده و چندبعدی است که تأثیر گستردهای بر منطقه و نظام بینالملل خواهد داشت.»
تندروهای صهیونیست و سیاستهای توسعهطلبانه
مقسومی با اشاره به شدت گرفتن شهرکسازیها در کرانه باختری، این اقدام را بخشی از پروژه احزاب راستگرای اسرائیلی دانست و گفت: «احزاب راستگرا مانند حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو و گروههای مذهبی افراطی به دنبال تحقق ایده سرزمین موعود خود هستند و با استفاده از حمایتهای ترامپ، الحاق کرانه باختری را به عنوان فرصتی طلایی برای پیشبرد برنامههای خود میبینند.»
وی همچنین به سخنان یکی از وزرای رژیم صهیونیستی اشاره کرد که گفته بود: «زمان آن رسیده که سومین سکه خود را ضرب کنیم.» مقسومی این جمله را نمادی از برنامهریزی گسترده برای اشغال کامل کرانه باختری دانست و تأکید کرد که حمایتهای ترامپ، به ویژه پس از انتقال سفارت آمریکا به قدس و اجرای طرح معامله قرن، موجب تقویت جسارت تندروهای صهیونیست شده است.
ضعف نهادهای بینالمللی و جسارت اسرائیل
وی با انتقاد از عملکرد نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد و دیوان بینالمللی دادگستری، گفت: «ضعف و ناکارآمدی نهادهای بینالمللی در جلوگیری از تجاوزات رژیم صهیونیستی یکی از دلایل اصلی جسارت این رژیم در پیشبرد سیاستهای توسعهطلبانهاش است. شورای امنیت و مجامع بینالمللی با صدور قطعنامههای بیاثر مانند قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۴ تنها به جمعآوری اسناد دیپلماتیک پرداختهاند و در عمل، هیچ مکانیزم مؤثری برای اجرا ندارند.»
مقسومی در ادامه به کاهش بودجه سازمان ملل به دلیل فشارهای آمریکا اشاره کرد و افزود: «حتی در دوره ریاستجمهوری ترامپ، سازمان ملل تحت فشار سیاسی و تهدید قطع بودجه قرار گرفت. این اقدامات، علاوه بر ایجاد بحران اقتصادی در این نهاد، آن را از ایفای نقش مؤثر بازداشته است.»
معامله قرن؛ محرومیت فلسطینیان از حقوق تاریخی خود
وی همچنین به طرح معامله قرن اشاره کرد و گفت: «این طرح، فلسطینیان را از حق حاکمیت واقعی بر سرزمینهای خود محروم کرد و بخشهایی از کرانه باختری را به اسرائیل اختصاص داد. معامله قرن نه تنها حق بازگشت آوارگان فلسطینی را نادیده گرفت، بلکه قدس را به عنوان پایتخت تقسیمناپذیر اسرائیل به رسمیت شناخت.»
در ادامه، مقسومی با اشاره به سکوت کشورهای عربی نسبت به اقدامات رژیم صهیونیستی تأکید کرد که این سکوت زمینهساز تشدید تجاوزات اسرائیل شده است و وعده داد در بخشهای بعدی برنامه به این موضوع بپردازد.
سازمانهای بینالمللی تحت نفوذ قدرتهای بزرگ قرار دارند
خسروشیرین در توضیح تأثیر نهادهای بینالمللی بر وضعیت فلسطین اظهار داشت: «شورای امنیت سازمان ملل و دیگر نهادهای بینالمللی تحت نفوذ قدرتهای بزرگ هستند و نمیتوان انتظار داشت علیه رژیم صهیونیستی و به نفع مردم مظلوم فلسطین اقدام کنند. شورای امنیت با حق وتوی پنج کشور عضو دائمی، امکان صدور قطعنامههای الزامآور علیه اسرائیل را از بین برده است.»
صدور قطعنامههای غیرالزامآور، بیتأثیر بر وضعیت فلسطین
وی افزود: «بیشتر قطعنامههایی که درباره فلسطین صادر شدهاند، در مجمع عمومی سازمان ملل بوده و هیچ الزام اجرایی ندارند. این وضعیت نشان میدهد که قدرتهای بزرگ، سیاستهای بینالمللی را در جهت منافع رژیم صهیونیستی هدایت میکنند.»
سه ضلع بحران فلسطین
خسروشیرین به ساختار سهضلع مسئله فلسطین اشاره کرد و گفت: «ضلع اول، رژیم صهیونیستی و حمایت جهان غرب و ایالات متحده از آن است. ضلع دوم، محور مقاومت شامل فلسطین، حزبالله لبنان و سایر نیروهای مقاومت است. ضلع سوم، جهان اسلام با جمعیتی حدود دو میلیارد نفر و بیش از پنجاه کشور مسلمان است که متأسفانه تاکنون نتوانسته نقش مؤثری در این بحران ایفا کند.»
او تصریح کرد: «رژیم صهیونیستی مفهومی به نام "هیچانگاری نهادهای بینالمللی" را مطرح کرده و تنها در صورتی به این نهادها اهمیت میدهد که منافعش را تأمین کنند. در غیر این صورت، هیچ ارزشی برای قوانین و قطعنامههای بینالمللی قائل نیست.»
خسروشیرین ادامه داد: «تنها راه مقابله با رژیم صهیونیستی، تقویت مقاومت است. مقام معظم رهبری در سال ۱۳۹۳ بر مسلح شدن کرانه باختری تأکید کردند تا مردم فلسطین بتوانند از خود دفاع کنند. این اقدام، هزینههای نظامی و سیاسی رژیم صهیونیستی را افزایش خواهد داد.»
رویکرد دولت ترامپ در حمایت از رژیم صهیونیستی
وی درباره سیاستهای دولت اول ترامپ اظهار داشت: «انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس، به رسمیت شناختن بیتالمقدس بهعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی و قانونی دانستن شهرکسازیهای اسرائیل در کرانه باختری، از اقدامات اساسی دولت ترامپ بود. دولت دوم او نیز به دنبال تکمیل همین برنامهها است.»
خسروشیرین با تأکید بر نامتقارن بودن امکانات دو طرف گفت: «محور شرارت شامل رژیم صهیونیستی و ایالات متحده، از برتری نظامی و اقتصادی برخوردار است. با این حال، روحیه مقاومت در فلسطین و لبنان، برتری معنوی و اعتقادی دارد که میتواند معادلات را تغییر دهد.»
وظایف کشورهای اسلامی در برابر رژیم صهیونیستی
وی در پایان خاطرنشان کرد: «کشورهای اسلامی میتوانند با تحریمهای اقتصادی و افزایش هزینههای دیپلماتیک، رژیم صهیونیستی را تحت فشار قرار دهند. این اقدامات باید همراه با حمایت نظامی از مردم فلسطین و محور مقاومت باشد.»
مقسومی در این برنامه اظهار داشت: «بحث شهرکسازی یهودی در دوره بنیامین نتانیاهو به یکی از مهمترین ابزارهای رژیم صهیونیستی برای تغییر واقعیتهای میدانی در کرانه باختری تبدیل شده است. این روند نهتنها بهمنظور استقرار جمعیت یهودی در اراضی فلسطینی انجام میشود، بلکه هدف بلندپروازانهتری دارد؛ یعنی اعلام حاکمیت اسرائیل بر بخش بزرگی از کرانه باختری و اخراج تدریجی فلسطینیها از این مناطق. این اقدام در چارچوب سیاستهای نژادپرستانه و توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی قرار میگیرد که از زمان تصدی نتانیاهو رشد چشمگیری داشته است.»
وی افزود: «نتانیاهو بهعنوان یکی از معماران سیاستهای توسعهطلبانه اسرائیل همواره از گسترش شهرکسازی در کرانه باختری حمایت کرده است. در دوره نخستوزیری وی، بهویژه پس از سال ۲۰۰۹، این روند بهشدت افزایش یافت.»
مقسومی در ادامه به سیاستهای اسرائیل در قبال لبنان پرداخت و تصریح کرد: «رژیم صهیونیستی بر اساس اعتقاد به سرزمین موعود (ارض موعود) از نیل تا فرات، تلاش دارد مناطق بیشتری را تحت کنترل خود درآورد. بر اساس این نقشه، لبنان نیز بخشی از این سرزمین محسوب میشود. این هدف بلندمدت و آرزوی تاریخی اسرائیل است که با جدیت دنبال میشود.»
چالش حزبالله برای رژیم صهیونیستی
وی افزود: «از میان کشورهای عربی، تنها کشوری که در برابر اسرائیل مقاومت جدی نشان داده، لبنان است که گروه حزبالله در آنجا قد علم کرده است. این موضوع برای اسرائیل بسیار چالشبرانگیز است، زیرا حضور گروهی مانند حزبالله که جرئت مقابله با رژیم صهیونیستی را دارد، سم مهلکی برای این رژیم محسوب میشود. ازاینرو، اسرائیل تلاش میکند با شدیدترین حملات این گروه را سرکوب کرده و به دیگران درس عبرت بدهد.»
مقسومی در پایان خاطرنشان کرد: «یکی از خبرنگاران نقل میکرد که هر جا رژیم صهیونیستی در میدان نبرد با حزبالله کم میآورد، به حملات گستردهتر و خشونتبارتر روی میآورد. این نشاندهنده ناتوانی اسرائیل در مواجهه با مقاومت واقعی است.»
مقسومی در ادامه برنامه به اقدامات تلافیجویانه رژیم صهیونیستی اشاره کرد و گفت: «رژیم صهیونیستی هر جا که حزبالله لبنان در میدان نبرد پیشروی میکند یا تجهیزاتش را از بین میبرد، به تلافی، مناطق مسکونی لبنان را بمباران میکند. این اقدامات با هدف کاهش حمایت مردمی از حزبالله و افزایش نارضایتی عمومی در لبنان صورت میگیرد، تا در نهایت حزبالله از بین برود و برای دیگر کشورها نیز درس عبرتی شود که مقابل اسرائیل نایستند.»
شکست در میدان و مهاجرت معکوس در سرزمینهای اشغالی
وی افزود: «رژیم صهیونیستی بهخوبی میداند که در میدان نبرد نمیتواند به نتیجه برسد، زیرا نیروهای حزبالله لبنان اجازه پیشروی به آنها نمیدهند. حزبالله بخشهای شمالی سرزمینهای اشغالی را چنان ناامن کرده که مهاجرت معکوس یهودیان آغاز شده و این مناطق تقریباً خالی از سکنه شده است. این امر برخلاف تصاویری است که اسرائیل از سرزمین موعود و آرامش برای یهودیان ترسیم کرده بود. اکنون یهودیان ساکن این مناطق با آژیرهای خطر و زندگی مختل مواجه شدهاند.»
رشد منفی اقتصادی رژیم صهیونیستی
مقسومی به وضعیت اقتصادی اسرائیل نیز اشاره کرد و گفت: «سال گذشته، رشد اقتصادی اسرائیل حدود ۴۷ درصد بود، اما اکنون به ۱.۵ درصد رسیده و حتی منفی شده است. بسیاری از سرمایهگذارانی که به این مناطق آمده بودند، سرمایههای خود را رها کرده و رفتهاند.»
تئوری "سگ هار" و حملات شدید رژیم صهیونیستی
وی در خصوص سیاستهای خشونتبار رژیم صهیونیستی اظهار داشت: «رژیم اسرائیل از تئوری موسوم به "سگ هار" پیروی میکند؛ یعنی مانند سگی که همه از حملهاش میترسند، با شدیدترین روشها حمله میکند، بدون اینکه نتیجه برایش اهمیتی داشته باشد. این سیاست، هم در میدان نبرد و هم در حوزه روانی بهکار گرفته میشود.»
مقسومی ادامه داد: «در حال حاضر، مردم دنیا به آگاهی رسیدهاند و شاهد تظاهرات و تحصنهای گسترده در حمایت از فلسطین هستیم. من در سفرم به ژنو دیدم که هزاران نفر در حمایت از فلسطین راهپیمایی کرده بودند و در بسیاری از شهرهای اروپایی پرچم فلسطین بر دیوار خانهها و سردر ساختمانها نصب شده است. این موج آگاهی برای رژیم صهیونیستی بسیار ناگوار است.»
وی در پایان خاطرنشان کرد: «اسرائیل همچنان به دنبال توسعهطلبی در کرانه باختری است. این رژیم قصد دارد حاکمیت خود را در این مناطق تثبیت کند و با گسترش شهرکسازیها، از بازگشت مهاجرین فلسطینی جلوگیری کند. این سیاستها نشاندهنده برنامههای بلندمدت اسرائیل برای تغییر واقعیتهای میدانی و تثبیت اشغالگری است.»
مقاومت یا سازش؛ دو راهبرد فلسطینی
خسروشیرین در برنامه به دو رویکرد اصلی در میان فلسطینیها اشاره کرد و گفت: «در فلسطین دو گروه بزرگ وجود دارند: جنبش مقاومت اسلامی (حماس) و جنبش آزادیبخش فلسطین (فتح). حماس که در نوار غزه فعالیت دارد، به این نتیجه رسیده که تنها راه آزادی فلسطین، مقاومت و ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی است. اما در مقابل، جنبش فتح و دولت خودگردان فلسطین در کرانه باختری به رهبری محمود عباس، مذاکره و سازش را بهعنوان راهحل انتخاب کردهاند.»
وی افزود: «جنبش فتح که ادامهدهنده مسیر یاسر عرفات است، سالها مذاکره و معاهدات مختلفی با رژیم صهیونیستی داشته است. اما تجربه تاریخی ۷۵ ساله فلسطین نشان داده است که این رویکرد به نتیجه نرسیده و رژیم صهیونیستی همچنان به جنایات خود ادامه میدهد. در یک سال اخیر، کرانه باختری شاهد شهادت ۸۰۰ نفر بوده و رژیم صهیونیستی به دنبال طرح الحاق کرانه باختری به اراضی اشغالی است.»
نقد طرح دو دولتی و ناکارآمدی سازش
خسروشیرین با اشاره به ناکامی طرح دو دولتی گفت: «طرح دو دولتی که توسط آمریکا دنبال میشود، مشخص نیست که مرزها، سرزمینها و حاکمیت چگونه تقسیم خواهد شد. رژیم صهیونیستی نهتنها این طرح را نمیپذیرد، بلکه به دنبال الحاق کامل کرانه باختری و غزه به اراضی اشغالی است. در این شرایط، دولت خودگردان فلسطین همچنان به سازش ادامه میدهد، در حالی که این مسیر تاکنون نتیجهای جز افزایش جنایات رژیم صهیونیستی نداشته است.»
رژیم صهیونیستی؛ عامل بحران در غرب آسیا
وی تاکید کرد: «علت اصلی بحران در منطقه، وجود رژیم صهیونیستی است که از سال ۱۹۴۸ بهعنوان یک غده سرطانی در خاورمیانه آغاز به تجاوزگری کرده است. تاریخ ۷۵ ساله این رژیم مملو از جنگ، جنایت، کودککشی و نقض حقوق بینالملل است. این رژیم نهتنها به مرزهای قبل از سال ۱۹۶۷ بازنگشته، بلکه به دنبال گسترش اشغالگری است.»
خسروشیرین در پایان اظهار داشت: «تجربه تاریخی و عقلانی نشان میدهد که مذاکره و سازش با رژیمی که خانه و سرزمین شما را اشغال کرده، نتیجهای ندارد. تنها راه آزادی فلسطین، مقاومت و ایستادگی است. همانطور که حزبالله لبنان با مقاومت توانست جنوب لبنان را آزاد کند، فلسطین نیز با مقاومت به آزادی خواهد رسید. سازش و آتشبس، اگرچه میتواند بهطور موقت کشتار را کاهش دهد، اما راهکار نهایی مقابله با رژیم صهیونیستی، مبارزه و پایداری است.»
تشکیلات خودگردان؛ نمونهای از ضعف در برابر توسعهطلبی اسرائیل
مقسومی در ادامه برنامه به تحلیل وضعیت تشکیلات خودگردان فلسطین (PNA) پرداخت و اظهار داشت: «تشکیلات خودگردان فلسطین از سال ۱۹۹۴ به ریاست محمود عباس تشکیل شد و به نوعی میتوان آن را شبیه به یک نسخه کوچک از سازمان ملل متحد دانست، چرا که تنها بیانیه صادر میکند و هیچ کارآمدی در برابر توسعهطلبیهای رژیم صهیونیستی ندارد.»
وی به توافقنامه اسلو و همکاریهای امنیتی بین تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی اشاره کرد و افزود: «پس از توافقنامه اسلو، تشکیلات خودگردان به همکاریهای امنیتی با رژیم صهیونیستی پرداخته تا از حملات علیه شهروندان اسرائیلی جلوگیری کند. اما متاسفانه، این همکاریها بیشتر به نفع اسرائیل بوده و تشکیلات خودگردان عملاً به بازوی اجرایی رژیم صهیونیستی تبدیل شده است که در سرکوب مخالفان داخلی و تضعیف مقاومت فلسطینیها نقش داشته است.»
مقسومی سپس به فساد اداری و مالی در داخل تشکیلات خودگردان اشاره کرد و افزود: «این فساد باعث کاهش مشروعیت تشکیلات خودگردان در چشم مردم فلسطین شده و توانایی آنها در مقابله با اقدامات رژیم صهیونیستی را به شدت کاهش داده است. یکی از عواقب این فساد، عدم توانایی در مقابله با شهرکسازیها و توافقهای ناتمام در معاهدات بوده که حتی در برخی موارد شایعاتی مبنی بر دریافت رشوه برای مجوز دادن به شهرکسازیها مطرح شده است.»
بحران مشروعیت و تضعیف جایگاه فلسطین در مذاکرات بینالمللی
وی به بحران مشروعیت تشکیلات خودگردان و تأثیر آن بر جایگاه فلسطین در مذاکرات بینالمللی اشاره کرد: «تشکیلات خودگردان سالهاست که با بحران مشروعیت دست و پنجه نرم میکند و این موضوع باعث شده که در مذاکرات بینالمللی حتی دست برتر را نداشته باشند. در وضعیت فعلی، که جامعه جهانی به مسئله فلسطین حساس شده، این تشکیلات نتوانسته از این موج حمایت بینالمللی بهرهبرداری کند.»
مقسومی در پایان به ضعف استراتژیک و عدم اتحاد میان گروههای فلسطینی اشاره کرد: «تشکیلات خودگردان نتوانسته است در طول این سالها میان گروههای فلسطینی، بهویژه فتح و حماس، وحدت ایجاد کند. این عدم اتحاد باعث شده که فلسطینیها نتوانند جبهه واحدی در برابر اسرائیل و در مذاکرات بینالمللی داشته باشند.»