بازگشت ناباکف به اروپا با  انبوهی  از قراردادها  و  وعده‌های حضور در جشنواره‌

کیهان . ۱۴۰۳/۹/۴،‏ ۲۲:۳۴


فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
برگردیم به واحد تشکیلات بین‌المللی. تام بریدن مشتاق بود. ادعای ناباکف مبنی بر اینکه «هیچ بحث و جدال ایدئولوژیکی درباره اعتبار و معنی فرهنگ ما نمی‌تواند با محصولات خود این فرهنگ برابری کند»، بلافاصله بریدن را تحت تاثیر قرار داد. بریدن اخیرا نمایشی را دیده بود که زیر نظر وزارت امور خارجه روی صحنه رفته بود و آن را «مانند بسیاری از کارهای آن‌ها وحشتناک» یافته بود. «این حتی روی مردم واترلو و مینه‌سوتا تأثیر نمی‌گذاشت‌‌‌‌‌‌، چه رسد به مردم پاریس. مسلم بود که وزارت امور خارجه هِر را از بِر تشخیص نمی‌دهد. آن‌ها اصلا در باغ نبودند. آن‌ها نمی‌دانستند چطور از داشته‌هایشان استفاده کنند. هر کاری که می‌کردند درجه سوم یا چهارم بود». با چند استثناء قابل توجه (مانند نمایش[گاه‌های هنری] فرانک لوید رایت که در سال‌های 1951 تا 1952 در سفر به اروپا اتفاق افتاد)، این اتهام بر ابتکارات/کارهای فرهنگی وزارت امور خارجه وارد بود. چه کسی از نمایش‌های پنجره‌ای۱، که یک قلم آن نمایشگاه «ساخت نایلون در ایالت متحده» بود، (با هدف تجلیل از شیوه زندگی آمریکایی)[!] تحت تاثیر قرار می‌گرفت؟ و آیا «سادگی و جذابیت شیوه» گروه خوانندگان کالج اسمیت با «ظاهری شاداب و دلنشین در لباس‌های سفید» کافی بود تا مخاطبان فرانسوی را متقاعد کند که مرکز فرهنگ [از فرانسه] به آمریکا منتقل شده است؟ تام برِیدن می‌پرسد: «چه کسی به نمایشگاه عکسی که افتخارات آمریکا را نشان می‌دهد می‌رود؟» «من همه این کارها را بیخود و بی‌معنی می‌دانستم. اگر می‌خواهید کاری را انجام دهید، سراغ بهترین‌ها بروید. آلن دالس و من بهتر می‌دانستیم. متکبرانه به نظر می‌رسد، اما چیزی که ما فکر می‌کردیم این بود. ما می‌دانستیم. ما چیزهایی در مورد هنر و موسیقی می‌دانستیم، و دولت نمی‌دانست». بریدن همچنین مقاله‌ای در نیویورک تایمز منتشر کرده بود و در آن از «بی‌توجهی احمقانه آمریکا به اهمیت تهاجم فرهنگی» انتقاد کرده و گفته بود: هزینه تبلیغات فرهنگی اتحاد جماهیر شوروی تنها در فرانسه بیش از هزینه تبلیغاتی آمریکا در کل جهان بوده است. آمریکا برای مداخله مؤثر در نبرد فرهنگی[شوروی]به چیزی بزرگ و پر زرق و برق نیاز داشت. طرح ناباکف دقیقا نوید چنین برنامه‌ای را می‌داد، تا آخر‌ آوریل 1951 بریدن تأییدیه جشنواره را در هیئت بازنگری پروژه‌های سیا به دست آورد.
در 15 مِی 1951 کمیته اجرائی کنگره آزادی فرهنگی به ناباکف، به عنوان دبیرکل دبیرخانه بین‌المللی، دستور داد تا این برنامه را پیش ببرد. ناباکف فوراً خود را با هواپیمای درجه یک به آمریکا ‌رساند، ابتدا در‌ هالیوود توقف کرد و با «دوست قدیمی» خود ایگور استراوینسکی دیدار کرد. 
استراوینسکی (مانند شونبرگ، توماس مان، و مدتی هم برتولت برشت) در عرصه فرهنگ دستی بر آتش داشت، شخصی که از اروپا جلای وطن کرده و تقریبا به صورت ناشناس در میان درختان لیمو و سواحل و معماری نئو باوهاوس و همبرگرهای فانتزی کالیفرنیای جنوبی سکنی گزیده بود. در این محیط‌ نامتجانس، استراوینسکی با دوست روسی سفید پوست خود ملاقات کرده و قول حضور در جشنواره را به او داد. ناباکف آن‌قدر در تینسِل‌تاون2 ماند تا فرصت ملاقات با خوزه فرر (بازیگر معروف دهه 40 و 50 سینمای ‌هالیوود) را پیدا کرد، او به قدری از برنامه‌های ناباکف هیجان‌زده شد که بعداً نامه‌ای به ناباکف نوشت و به او گفت که به‌ هالیوود برگردد، چرا که این‌جا پول زیادی برای تقویت خزانه وجود دارد و او، یعنی فرر، هر کمکی که از دستش برآید،انجام خواهد داد. ناباکف بعد از سفر طوفانی خود به آمریکا با انبوهی از قراردادها و وعده‌های حضور در جشنواره‌ به اروپا بازگشت. تاریخ جشنواره برای ‌آوریل 1952 تنظیم شده بود. قرار بر این شد: ایگور استراوینسکی(آهنگساز روس)، لیئنتین پرایس (خواننده اپرا)، آرون کوپلند (آهنگساز آمریکایی)، ساموئل باربر (آهنگساز آمریکایی)، شرکت رقص باله نیویورک سیتی، ارکستر سمفونی بوستن، موزه هنر مدرن در نیویورک، جیمز تی فارِل (نویسنده آمریکایی معاصر)، دبیلیو ایچ اودن (شاعر انگلیسی/آمریکایی)، گِرترود استاین (رمان نویس، نمایشنامه‌نویس آمریکایی)، ویرجیل تامسون(آهنگساز آمریکایی برنده جایزه پولیتزر)، آلِن تِیت (شاعر و مقاله‌نویس و مفسر اجتماعی)، گلِنوِی وِستکات(نویسنده)‌، همگی خودشان و یا آثارشان در برنامه ناباکف حضور پیدا کنند. با بازگشت به اروپا خیلی زود توانست اعلام کندکه ژان کوکتو (فیلمساز فرانسوی)، کلود دبیوسی (آهنگساز فرانسوی)، ویلیام والتون(آهنگساز و رهبر موسیقی بریتانیایی)، لارنس اولیویه (بازیگر و کارگردان انگلیسی)، بنجامین بریتِن(آهنگساز، نوازنده پیانو و رهبر ارکستر بریتانیایی)، اپرای وین، اپرای کاونت گاردن [بریتانیا]، گروه [رقص] بالنچاین، چسواو میوش(مان‌نویس، شاعر، مقاله‌نویس و مترجم لیتوانی)‌، اینیاتسیو سیلونه (نویسنده ایتالیایی)‌، دنیس دو روژمون(نویسنده و نظریه پرداز فرهنگی سوئیسی)، آندره مالرو(نویسنده، منتقد هنری، سیاستمدار فرانسوی و عضو مقاومت فرانسه)‌، سالوادور دِ ماداریاگا(مؤلف و سیاستمدار اسپانیایی)، گیدو پیووِینه(نویسنده و روزنامه‌نگار ایتالیایی) هم در برنامه هستند [و در جشنواره شرکت خواهند کرد].  با توجه به حرفه ناباکف در آهنگسازی، جای تعجب نبود که بخش موسیقی به عنوان مهم‌ترین بخش جشنواره ظهور کند. این‌جا ناباکف قصد داشت آهنگساز به آهنگساز، با استالینیسم در هنر، مقابله کند. 
او در طرح پیشنهادی خود می‌گوید: «معنای سیاسی، فرهنگی و اخلاقی جشنواره و برنامه آن نباید آشکار شود». او می‌گوید: «باید نتیجه‌گیری نهائی و البته اجتناب ناپذیر را به مردم واگذار کرد. در عمل، آن کارهایی باید اجرا می‌شدند که در دسته‌بندی استالینیست‌ها و هنر دوستان شوروی برچسب فرمالیست، منحط و فاسد خورده بودند، از جمله آثار آهنگسازان روسی (پروکِفیِف، شوستاکوویچ، اسکریابین و استراوینسکی)». قرار بود صحنه هتل والدورف، جایی که ناباکف شوستاکوویچ را به چالش کشیده بود تا حمله استالینیسم به موسیقی را بی‌اعتبار کند، به اوج خود برسد.
پانوشت‌ها:
1- فروشندگان برای عرضه و معرفی محصولات خود به مشتریان، آن‌ها را پشت شیشه مغازه و یا مکان معرفی محصول خود قرار می‌دهند که به این کار نمایش پنجره‌ای می‌گویند.
2- Tinseltown مرکز سینمای آمریکا، نام دیگر ‌هالیوود.
مطالعه خبر در منبع

نظرات کاربران
    برای ارسال نظر، لطفا وارد شوید.