سهگانه Batman Arkham؛ آغاز، اوج و پایان یک افسانه
گیمفا . ۱۴۰۳/۹/۸، ۱۸:۴۳
بر فراز گاتهام این شهری که قربانگاه قانون گشته، باد بر شنلی میوزد که بر شبهای این شهر فرمان میراند. او از سیاهترین کوچه گاتهام و از ژرفای درد و رنج نهفته در وجود پر وجود خود، زاده شده است. چشمانش شب را میپاید، گوشهایش فریاد بینوایان را میشنود، پاهایش خیابانهای ماتمزده شهر را میپیماید، شنلش آسمان بزهکاران تیره بخت شهر را سیاه میکند و دستانش آرامش را برای شهر به ارمغان میآورد. Batman، او قهرمانی است که با تکیه بر خود، بر کاستیها و دشمنان چیره شده و ردای منجی ابدی گاتهام را در بر میکند. آری! باد بر شنل او میوزد.
حتی اگر بازیباز حرفهای هم نباشید نام سهگانه جاویدان Arkham استودیوی Rocksteady به گوشتان خورده؛ سریای که نه تنها در زمینه بازیهای ابرقهرمانی بلکه در صنعت بازیهای ویدیویی انقلابی به پا کرد. سیستم مبارزات، داستانگویی و اتمسفر این سهگانه_ به ویژه نسخه نخست_ در بالاترین استانداردهای کیفیتی قرار دارد. در هر زمان و مکانی به واسطه رایانه و کنسول خود شنل فرمانروای گاتام را به تن کنید، از آن لذت خواهید برد.
امروز و در این نوشتار تلاش خواهیم کرد به کمک واژگان، در خاطرات خوب گذشته سیری کرده و ببینیم چگونه این سهگانه تا این اندازه درخشید و چرا هر سه بازی این سری پدیدههایی خوشساخت و باورنکردنی بودند.
تاریخچه Rocksteady Studio’s
Rocksteady Studio’s یکی از نامدارترین استودیوهی صنعت گیم است که بیشتر به دلیل ساخت سهگانه Arkham شناخته میشود. Sefton Hill و Jamie Walker در سال ۲۰۰۴ برآن شدند تا استودیویی بگشایند و بازیهایی که در ذهن خودشان پدید میآید را بسازند. سنگ بنای راکستدی در لندن نهاده شد. امروزه این استودیو بخشی از Warner Brothers Interactive Entertainment میباشد.
نخستین ساخته استودیو که بتوان آن را پروژه خواند بازیای شوتر و اولشخص بهنام Urban Chaos: Riot Response بود. این بازی سال ۲۰۰۶ روانه بازار شد که توانست از سوی کارشناسان امتیازهای متوسطی دریافت کند.
راکستدی در سال ۲۰۰۹ دست به قمار بزرگی زد، بتمن شخصیتی بود که کم و بیش در ویدیو گیم حضور یافته بود ولی هیچگاه آنگونه که باید هرگز ندرخشیده بود. Batman: Arkham Asylum اما این طلسم را شکست و در اوج ناباوری و شگفتی به یکی از بهترین بازیهای نسل هفتم بدل گردید. تیمارستان پرپیچ و خم آرکهام، آغازگر ماجراجویی بزرگ و جاودانه بود.
سال ۲۰۱۱ یکی از پر بارترین سالهای ویدیو گیم بود. در این میان راکستدی Batman: Arkham City را آفرید که میتوان این بازی را اوج سری قلمداد کرد. شهر آرکهام در همه زمینهها در مقایسه با برادر بزرگتر خود پیشرفت کرده و چنان داستان شگفتانگیزی روایت کرد که در ذهنها ماندگار شد. به راستی که Arkham City گل سرسبد بازیهای ابرقهرمانی است.
استودیو، سال ۲۰۱۳ در ساخت بازی Batman: Arkham Origins به WB Games Montreal کمک کرد. بازیای که هرچند در حد سهگانه اصلی نبود اما آنگونه که شایستگیاش را داشت، مورد توجه قرار نگرفت.
راکستدی در سال ۲۰۱۵ واپسین تکه پازل سهگانه آرکهام را ساخت. این بازی هرچند در آغاز پورت نسخه PC خوبی نداشت ولی توانست پیروزی و آفرینهای بسیاری بدست آورده و داستان بتمن را به بهترین شکل به پایان برساند. هرچند که استودیو در آینده به این پسافکند وفادار نماند.
در سال ۲۰۱۶ راکستدی از Batman: Return to Arkham رونمایی کرد تا بازیبازان بتوانند دو نسخه آغازین سری را با کنسولهای نسل هشتمی تجربه کنند.
سال ۲۰۲۴ اما سالی سراسر پر از تباهی و شکست برای استودیو بود. Suicide Squad: Kill The Justice League چنان گندی به بار آورد که میتوان گفت راکستدی برای بازگشت به روزهای اوج خود به چیزی بیش از معجزه نیاز دارد. این موضوع زمانی پر رنگ میشود که بدانید بنیانگذاران این استودیو رفتهاند.
کارنامه درخشان راکستدی را دیدیم، بدون هیچ شکی این استودیو یکی از تاثیرگذارترین فاکتورهای صنعت گیم بوده و امیدواریم که بماند و باشد. گیمپلی خلاقانه، داستانسرایی حماسی و طراحی اتمسفریک بازیها امضای کار این استودیوی ۱۹ ساله است.
Batman: Arkham Asylum؛ یک تیمارستان، یک قهرمان و صدها دیوانه
هیچگاه پیش نیامده بود یا دستکم من به یاد ندارم که یک بازی ابرقهرمانی بتواند یکی از پرچمداران نسل خود باشد. ولی نسل هفتم، این نسل سراسر جادویی یک بار دیگر مارا شگفت زده کرد. پس از اینکه در سال ۲۰۰۹ تیمارستان آرکهام به دست بازیبازان رسید موجی از شگفتی و شادی صنعت گیم را درنوردید.
داستان بازی همانگونه که از نام بازی برمیآید در تیمارستان آرکهام جریان دارد. در یکی از بهترین اینتروهای تاریخ، ما بتمن را میبینیم که در خلاف جهت حرکت پلیسها جوکر را کت بسته به سوی آسایشگاه میبرد. بزرگترین کارآگاه جهان در این میان به چیزی مشکوک است چرا که جوکر بدون نبردی جانانه تسلیم شده است. گمان بتمن درست از آب در میآید و دلقک ویرانگر به کمک هارلی کویین، تیمارستان را میدان جنگ همهجانبه خود با بتمن میکند. اینک بتمن باید نقشههای جوکر را خنثی و شهر گاتهام را از دست او برهاند. در طول بازی با شخصیتهای گوناگونی از ویلنها گرفته تا شخصیتهای مثبت روبرو خواهید شد که همگی در سطح خوبی از پردازش قرار دارند. در این میان شخصیت ScareCrow با بهرهگیری از گاز ترس خود بزرگترین چالشها را بوجود میآورد. به واسطه این گاز وهمانگیز، بتمن باید با بزرگترین ترسها و تروماهای گذشته بروس وین رو در رو شود. این بخشها یکی از جذابترین بخشهای تمام سهگانه به شمار میروند. مراحل مربوط به ScareCrow چنان خلاقانه طراحی شدهاند که به کلی فضای بازی را دگرگون میکنند. در طول پنجه در پنجه شدن با شخصیت مترسک، عناصر ترس به درستی و یکی از پس دیگری در کنار یکدیگر قرار میگیرند و تجربهای باورنکردنی رقم میزنند. از سوی دیگر در طول این مراحل بازی از حالت 3D به ۲.5D تغییر میکند که یک کلاس درس برای دیگر بازیسازان است که چگونه میتوانند با ریسکپذیری، یک پدیده درخور و جاودانه بیافرینند.
سازندگان در مراحل مربوط به مترسک سنگ تمام گذاشتهاند، حتی در جایی از بازی ناگهان با چیزی شبیه کرش کردن صفحه روبرو میشویم که ما را به اینتروی بازی برمیگرداند! به یاد دارم که این سکانس تا چه اندازه مرا شگفتزده کرده و ترساند.
داستان بازی نسبت به دو نسخه دیگر سر راستتر بوده و پیچیدگی کمتری دارد. نویسندگان انیمیشن سریالی بتمن نیز در داستانسرایی آن دست داشتهاند. تیمارستان آرکهام در میان سهگانه، بیشترین الهامات را از جهان کامیک بوکهای بتمن داشته است. به طور کلی از داستان و روایت این بازی ایرادی نمیتوان گرفت مگر در بخش پایانبندی. پایانبندی بازی آنگونه که شایسته سیر داستانی بازی باشد، نبود. به بیان دیگر پایان سفر تیمارستان آرکهام، به خوبی مسیر خود نبود.
در زمینه گیم پلی، این بازی سیستم ناب مبارزاتی خود انقلابی به پا کرد و بازیهای دیگری همچون Middle Earth و Mad Max از آن الهام گرفتند. این سیستم چنان خوب و کارآمد بود که شما واقعا احساس میکردید دارید به یک خلافکار مشت یا لگد میزنید. در این میان گجتهایی نیز تدارک دیده شده بود که با جمعآوری XP میتوانستید مهارتهای بتمن را بهبود ببخشید. بخش مخفیکاری نیز به بهترین شکل پیادهسازی شده بود و شما در قامت شوالیه تاریکی، به خوبی میتوانستید از پای درآوردن دشمنان خود لذت ببرید. یکی از بزرگترین لذتهای بازی در این است که شما یکی یکی دشمنان را زمینگیر کنید و سپس با Detective Mode واپسین بازمانده را زیر نظر بگیرید و ببینید چگونه از ترس در خود میپیچد.
اما اصلیترین دلیل موفقیت این پدیده چیزی نیست مگر وجود عناصر مترویدوانیا در این بازی. سبک مترویدوانیا مبتنی بر پیشرفت تدریجی و باز شدن بخشهای قفل شده نقشه بر پایه پیشرفت و ارتقای سطح توانایی بازیکن بنا شده است. برای نمونه در بازی دری قفل است و شما باید یک مهارت و توانایی ویژه به دست بیاورید تا بتوانید آن در و پیرو آن، بخشهای دیگر نقشه را باز کنید. این سبک به این دلیل که نیازمند دقت و ظرافت بالایی در طراحی نقشه و مراحل بازی میباشد چندان مورد پسند بازیسازان نیست؛ از طرفی بیشتر بازیهای این سبک 2D هستند.
راکستدی با تزریق عناصر این سبک به تیمارستان آرکهام و در کنار آن با طراحی خیره کننده محیط بازی، توانست موفقیت بزرگی به دست بیاورد. همه اینها را در کنار این موضوع بگذارید که در محیط تیمارستان نوارهای صوتی بسیاری از شخصیتهای بازی وجود دارد که شما را به شناخت بسیار خوبی از جهان بازی میرساند. بنابراین راکستدی در شناساندن جهان تیمارستان آرکهام به مخاطب خود هیچ کوتاهیای نکرده است.
Batman:Arkham City؛ کشاکش رابطه میان بتمن و جوکر
Quincy Sharp، مدیر پیشین تیمارستان اینک شهردار شهر آرکهام گشته و میخواهد همه جنایتکاران گاتهام را به این شهر بیاورد و با ایزوله کردن آنها گاتهام را از شر آنها برهاند. کاری که بروس وین با آن مخالف است و این مخالفت باعث میشود نیروهای Hugo Strange او را دستگیر کنند.
بروس وین از بند میگذرد و یکبار دیگر نقاب بتمن را بر چهره میزند تا از وقوع پروتکل ۱۰ هوگو استرنج جلوگیری کند. با پیشروی در بازی در خواهیم یافت که داستان از چیزی که گمان میکنیم بسیار پیچیدهتر و بهتر است. در واقع نقطه عطف این سری در داستانسرایی همین نسخه است. وجود شخصیتهای گوناگون و اینکه هرکدام از این شخصیتها مرحلهای مربوط به خود دارند شگفتانگیز مینماید.
در میان این همه کش و قوس، رابطه میان بتمن و جوکر بسیار جذاب میشود. شاهزاده جرم و جنایت گاتهام به دلیل داروهایی که در قسمت پیشین مصرف کرده بود اینک حال و روز خوشی ندارد. او شمعی رو به خاموشی است و پروانهاش یعنی هارلی کویین به دور او میگردد تا شاید معجزهای رخ بدهد. جوکر اما خوب میداند تنها کسی که میتواند او را از بند مرگ برهاند بتمن است. بنابراین او را نیز به این بیماری آلوده میکند تا بتمن به دنبال درمان این بیماری هم برای خود و هم برای جوکر باشد. در واقع جوکر تلاش دارد به بتمن بفهماند این دو بدون یکدیگر وجود نخواهند داشت. یین و یانگ همزمان و با یکدیگر معنا میپذیرند. هرچه بیشتر پیش میرویم داستان تنشزاتر و پر استرستر میشود. داستان بازی بارها ما را میفریبد و رندانه خود را پیش میبرد تا اینکه در پایان، گویی همهچیز به پایان میرسد. هرچه از پایانبندی تیمارستان آرکهام ایراد گرفتیم اینجا باید پایانبندی شهر آرکهام را بستاییم؛ سازندگان آشکار کردند که هیچ ابایی از کشتن هیچکس ندارند و در راستای ساخت یک بازی و داستان به یادماندنی آمادهاند خون هر شخصیتی را بریزند.
دومین بازی سهگانه را میتوان اثری جهان باز خواند از اینرو سازندگان عناصر مترویدوانیا را کنار گذاشتند. در واقع نقشه این بازی از به هم پیوستن چند تیمارستان بهوجود آمده که حجم ریزهکاریهای آن بازیباز را به وجد میآورد. هر بخش از شهر آرکهام قلمروی یکی از شروران این شهر شده و بتمن به خوبی میداند این ایزولاسیون راهکار خوبی نخواهد بود چرا که دیر یا زود این جامعه جدا مانده از مدنیت، مدنیت را نابود خواهند ساخت.
از سویی دیگر سیستم مبارزات بازی روانتر و گجتها و تواناییهای بیشتری نیز به بازی افزوده شده بود. این تواناییها متناسب با چالش و سختیهای بازی به کمک شما میآمدند. نبود باس فایت، همواره بزرگترین نکته منفی سری بوده ولی در این نسخه ما شاهد یک باس فایت درخور بودیم. مبارزه با Mr. Freeze یکی از متفاوتترین تجربههایی خواهد بود که در قالب باس فایت تجربه خواهید کرد. در این مبارزه ما باید با تکیه بر المانهای محیطی و مخفیکاری، این یخبسته دلسوخته را از پای در بیاوریم.
در زمینه گیم پلی اما بزرگترین برگ برنده بازی، شنل بتمن است. نقشه بازی چندین برابر نسخه پیشین شده و جا به جایی در این نقشه سترگ با پای پیاده امکان پذیر نیست از اینرو سازندگان قابلیت پرواز با شنل را به بازی افزودند. در بازی مراحلی با نام W که کوتاه شده Wayne Tech میباشد وجود دارد که با به پایان رساندن آنها تواناییهای خود در زمینه پرواز را بهبود خواهید بخشید.
علاوه بر بزرگ شدن نقشه بازی، محتوای جهان بازی نیز افزایش یافته و در این میان شخصیت Riddler حضوری پررنگ داشته و سراسر Arkham City از او ردی خواهید یافت. معماهای مربوط به او بسیار چالش برانگیز و زیبا و از طرفی بسیار زمانبر هستند. به هرچه گفته شد مراحل فرعی مربوط به دیگر شخصیت ها همچون Victor Zsasz، Mad Hatte و Dead Shot را نیز بیفزایید که همگی از کیفیت بالایی برخوردارند.
در این بازی در نقش Catwoman و در DLC انتقام هارلی کویین در نقش Robin خواهید توانست بازی کنید.
Batman Arkham Knight؛ نقاب بر زمین میافتد
این بازی نه تنها روند وسعت بخشیدن به نقشه بازی را ادامه داد بلکه در زمینه ماموریتهای جذاب فرعی و محتواهای اضافی نیز پیشرفت کرد. شهر Gotham با همه ریز و درشت خود اینک میدان جنگ بتمن با گروهی از شروران بزرگ بازی شده و شوالیه تاریکی برای واپسین بار، به نبرد با بیعدالتی برمیخیزد.
مکانیکهای گیم پلی در این بازی نیز بهبود یافتند و ما به درستی میتوانستیم به شعار راکستدی مبنی بر Be The Batman عمل کنیم. همهچیز در بهترین حالت خود بود جز یکی دو مورد. یکی پورت خیلی بد نسخه PC و دیگری به کار بردن بیش از اندازه از بتموبیل.
قابلیت پرواز بتمن در این بازی بهبود یافته بود ولی سازندگان به درستی دریافته بودند که پیمایش این شهر بزرگ نیازمند هیجان بیشتری میباشد؛ پس بتموبیل به بازی افزوده شد ولی در طراحی مراحل از آن بیش از اندازه استفاده شد.
در این بازی علاوه بر پیشرفت در زمینههای فنی، شاهد پیشرفت خوبی در بخش کارگردانی نیز بودیم. کاتسینها، دیالوگها و حرکات شخصیتها همگی در حالتی پخته و باورپذیر قرار داشتند. از سویی دقت طراحی و توجه به جزئیات در شهر Gotham چنان بالاست که باید به احترام راکستدی کلاه از سر برداشت. شما در قامت بتمن پا به خیابانهای شهر مینهید و با تکتک سلولهایتان خفقان شهر را حس خواهید کرد.
پیوستگی داستانی بازی را نباید از یاد برد، بازی یک داستان عالی با یک روایت دلچسب تحویلتان خواهد داد. یکی دیگر از عوامل این پیوستگی، هماهنگی بالا میان مراحل اصلی و فرعی بازی است. هرگاه مرحلهای فرعی را پیش میبرید احساس میکنید در زمان درست با روند اصلی داستان آنرا انجام داده اید. اما اوج داستانگویی بازی کشمکش میان بتمن و جوکری است که اینک در ذهن او زندگی میکند. پس از مرگ جوکر، روان بتمن آسیب میبیند؛ گویا او دریافته که واقعا بدون جوکر بیمعنا خواهد بود. این روند پنجه در پنجه شدن بتمن با روان خود تا جایی ادامه مییابد که بتمن تا مرز جنون پیش میرود. دیالوگهایی که میان جوکر و بتمن رد و بدل میشود شما را به فکر فرو خواهد برد. به راستی که چه رابطه پر فراز و نشیب و آمیخته با عشق و نفرتی میان این دو برقرار است. در پایان کار نیز ما شاهد یک نبرد نفسگیر میان بتمن و جوکر هستیم، نبردی که این بار درون تیمارستان ذهن بتمن جریان دارد و این شخصیت تسلیم ناپذیر بازی دیگر بر محدودیتها، کاستیها و جوکر پیروز میشود و برای همیشه پرونده بتمن بودن را میبندد.
این بازی اوج شخصیت بتمن را به تصویر میکشد، این قهرمان روزهای تیره گاتهام از هیچ چیزی برای پاسبانی کردن از شهرش دریغ نمیکند؛ حتی هویت بتمن.
در واقع بروس وین با زندگی پر زرق و برقی که دارد تلاش میکند نقابی بسازد برای بتمن، به این صورت که هیچکس شک نکند مرد میدان شبهای گاتهام اوست. حال و در Arkham Knight بتمن بر همه ترسهای خود پیروز میشود و نقاب محافظتی خود را در جهت محافظت از شهرش برمیدارد. پرداختن به رابطه میان بتمن و رابین و شکست خوردن بروس وین در زمینه ایفای نقش مربی، یکی دیگر از پیچشهای داستانی میخکوبکننده بازی است. در زمینه داستان، بازی واقعا در سطح بالایی قرار دارد و بهجز اینکه میتوان هویت Arkham Knight را حدس زد ایرادی بدان نمیتوان وارد کرد.
حجم محتوایی که بازی ارائه میدهد باورکردنی نیست، طیف گستردهای از مراحل فرعی و معماهای ریدلر شما را چنان محو بازی خواهد کرد که متوجه گذر زمان نخواهید شد. پایان اصلی بازی در گرو به پایان رساندن مراحل فرعی است. بازی چندین DLC جذاب و پر و پیمان داستانی نیز دارد که ارزش تجربه واپسین نقش بوم نقاشی Arkham را چند برابر میکند.
خداحافظی با شخصیت بتمن در این بازی به بهترین شکل صورت میگیرد و داستان او به حماسیترین و تراژیکترین شکل به پایان میرسد؛ قهرمان پولادین شهر سقوط خودخواستهای رقم میزند تا شهرش سرپا بماند. ایکاش بتمن Suicide Squad همان بتمن جهان Arkham نمیبود.
به باور من سازندگان این سهگانه از آغاز نقشه کلی طرح را کشیده بودند. آنها میدانستند پس از Arkham Asylum، نسخه بعدی یعنی Arkham City را خواهند ساخت؛ این نکته را میتوان از آنجایی دریافت که در نسخه نخست و در دفتر کویینسی شارپ، اتاقی مخفی وجود دارد که در آن نقشه Arkham City نهفته است. این برنامهریزی منجر به پدید آمدن یکی از بهترین سهگانههای ویدیو گیم شد.
چیزی آشکار است علاقه و شناخت ژرف و کافی سازندگان و اعضای استودیوی راکستدی نسبت به شخصیت بتمن و جهان اوست. آنها به خوبی میدانند که تعریف کردن شخصیت بتمن بدون بروس وین، جامعه گاتهام و دیگر شروران این شهر ممکن نیست. تیم نویسندگان راکستدی به خوبی با پیشزمینه شخصیتهای این جهان آشنا بودند و هنرمندانه بهترین بتمن همه مدیومها را ساختند.
گزینش هنرمندان و صداپیشگان درخور برای ایفای نقش یکی دیگر از هوشمندیهای استودیوی راکستدی بود؛ ایشان همان هنرمندانی که در انیمیشن سریالی حضور داشتند را به کار گرفتند که این کار سه گانه را از نظر صداگذاری و ایفای نقش، برای همیشه جاودانه کرد. صدای خشن و دلنیشن کوین کانروی در کنار دیوانگیهای نهفته در صدای مارک همیل، زوج بتمن و جوکر جهان Arkham را دست نیافتنی کرده و دیالوگها و نحوه ادای این دیالوگها در بالاترین کیفیت ممکن قرار دارد. چنین اجرای خوبی در کار دیگر صداپیشگان نیز دیده میشود.
امروزه اما استودیوی راکستدی در سایه مدیریت وارنر خلاقیت روزهای پیشین خود را ندارد و به نظر نمیرسد بتواند اثری در حد و اندازههای سهگانه بیافریند. بنیانگذاران این استودیو آن را ترک گفته و استودیویی دیگر بنا کردهاند. شایعاتی مبنی بر ساخت نسخههای بعدی Batman Arkham نیز وجود دارند ولی اینکه آیا عناوین آینده میتوانند موفقیت نسخههای پیشین را تکرار کنند یا نه پرسشی خواهد بود که گذر زمان به آن پاسخ خواهد داد؛ همانگونه که گفته شد شوربختانه این روزها راکستدی روزهای خوبی را پشت سر نمیگذارد و سایهای از روزهای درخشان گذشته خود میباشد؛ به امید روزهای بهتر برای استودیوی راکستدی و جهان پر پتانسیل بتمن.
اخبار مشابه
آیا بازیهای ویدیویی به ما آسیب میرسانند؟
گیمفا . ۵ روز پیش
هیجان یک سفر علمی در باغ علم کودک
همشهری . ۵ روز پیش
۱۰ دیالوگ برتر سریال The Penguin
گیمفا . ۷ روز پیش
اسکار ۲۰۲۵؛ کدام فیلمها نامشان مطرح است؟
زیسان . ۱۱ روز پیش